پاورپوینت کامل تولد سنایی غزنوی ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تولد سنایی غزنوی ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تولد سنایی غزنوی ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل تولد سنایی غزنوی ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

صبوحی نوش افلاک

سید علی اصغر موسوی

ای روانِ همه تنومندان

آرزو بخشِ آرزومندان تو کنی فعل من نِکو در من

مهربان تر ز من تویی، بر من! عزّ تو ذِلّ خاک را برداشت

خاک را تا به عرش سر بفراشت». .. دیروز ستاره سرنوشتش در برج تاریخ، مسعود بود و عزّ نامش بر زبان کسان، «مجدود» و امروز یادآوری صفاتش در قاموس روزگاران محمود است و یادش در ترنم زار گیتی ممدود، که عظمت جاودانگی در ترک دیدنی هاست و پیوستن به نادیدنی ها:

«مکن در جسم و جان منزل که این دون است آن والا

قدم زین هر دو بیرون نهِ، نه این جا باش و نه آن جا» گویی برای افلاکی شدن پا به عالم خاک گذاشته است.

کوچه های حقیر زندگی، هیچ گاه نتوانست اسیر روز مرگی هایش کند.

پنجره های آبی گشوده شده، به سمت نگاهش، تنها محدود به افق دروازه های «غزنه» نشد.

ستاره پر نو اقبالش، نام «ابو المجد مجدود سنایی» را برای همیشه بر تارک آسمان ایران آویخت.

از «غزنین» و بلخ و سرخس، تا هرات و نیشابور و خراسانِ پر عظمت، اشتیاق سلوک او را کوی به کوی و منزل به منزل گردانید تا مس وجودش کیمیا شود و اولین خشت میخانه را از روی خُم بر دارد و مستان گم کرده را طلا بزند که:

«دعوی عشق و عقل گفتار است

معنی عقل و عشق کردار است هر که را عشق، چهره بنماید

دل و جانش به جمله بِرُ باید بر تو چون صبح عشق بر تابد

نه تو بس را، نه کس تو را باید» رنگ غفلت از دل زدوده، زلال بلورین «ایمان» را به کدورت سفالین «شک» ترجیح داده تا «صبوحی افلاک» را به جانشینی «باده تاک» بر گزیند.

و فصلی شگفت در زیبایی «غزل» آغاز شود تا آن که قاموس «عرفان» بر اذهان خسته از مدایح سفلگان رنگ دیگری ببخشد.

نه تنها عرفان را که تغزل عارفانه «غزل» را با رنگین ترین پرده های آسمانی، میهمانِ ظریف ترین احساس بشری نماید.

تا سراب مجاز را به آب حقیقت بشوید که:

«هر چه بینی جز هوا، آن دین بود بر جان نشان!

هر چه یابی جز خدا، آن بت بود، درهم شکن! سر بر آر از گلشن تحقیق تا در کوی دین

گشتگان زنده بینی، انجمن در انجمن» سر پنجه پیر به تار واژگان می خورد:

فصل