پاورپوینت کامل تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع توسط وهابیون سعودی ۳۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع توسط وهابیون سعودی ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع توسط وهابیون سعودی ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تخریب بقاع متبرکه ائمه بقیع توسط وهابیون سعودی ۳۴ اسلاید در PowerPoint :

خودت را به خاک بسپار

نزهت بادی

هر غروب

وقتی باد می وزد

سر به بیابان می گذارم

و می دانم

که روزی از کنار آن صحرانشین سرگشته می گذرم

هر چند که او را نشناسم

حتی از چشم های سرخش!

باد و خاک، چشم را می سوزانند

خاک بقیع، دل را

آری!

من در به در ذرات خاک مزار گمشده ای هستم

که هر غروب

از میان هشت زائر بی نام و نشانش

در باد رها می شود

تا تمام اقلیم ها

خاک گوی مادرش باشند.

هیچ چیزی همچون اندوه چادر خاکی مادر

نمی تواند آدمی را آواره کند!

من از همین آب و خاکم

و خاک بقیع با خون من در آمیخته است

سینه ام را می شکافم

قلبم را چنگ می زنم،

تا اعماق دل

شاید آن قبر گمشده را بیابم!

باد می وزد

و من با ذرات خاک گورم

در هوای غروب

رها می شوم.

هنوز سرگشته بیابانم

تا روزی که در دست آن بیابانگردی بی سر و سامان

به بقیع بپیوندم.

برای یافتن آن مزار گمنام

عطر خاک ها را بشناس

و خودت را به خاک بسپار!

باد و خاک، چشم را می سوزانند

خاک بقیع، دل را!

فریاد کن، بقیع

حمیده رضایی

بر کدام ضریحِ ویران، چشم انداز اشک های سرگردانم را دخیل ببندم، بر کدام ضریحِ دور دست؟

نفس های بهار به شماره می افتد. دیگر کبوتران بقیع بر کدام خاک بال بگشایند و سر بر کدام تکه سنگ اندوهِ بال های ناگسترده شان را ناله کنند؟

امشب چاه های کوفه خون بالا می آورند.

امشب هزار ترانه سوخته از گلوی تاریخ، فوّاره وار بیرون می جهد.

امشب هر آن چه ستاره بی مدار بر خاک می افتند.

دست آویزی نیست، که چنگال های بی رحمِ شیطان آماده حمله است.

بقیع! دردهای ناگفته ات را که چون بغضی فرو خورده ای، فریاد کن؛ آن چنان که فرو بشکند آسمانِ در هم تنیده ناظر.

فریاد کن تنهایی چهار جگر گوشه ات را که چون ستاره هایی روشن، در گودی دست هایت نگاهشان داشتی.

هوایت را سنگسار می کنند.

بقیع، ای ادامه دردهای تنیده در نامردی کوفه، کدام دست حنجره ات را این گونه فشرده است؟

بوی غریب غربت می دهی.

ای خاک، ای پافشرده در تاریکی، نوری را که در بطن خویش پنهان کرده ای، تنگ در آغوش چون چهار خورشید پر پر بگیر.

هوایت را اگر چه به سنگ ببندند، لگدمال حادثه ات اگر چه کنند، خاکت را اگر چه زیر و رو کنند، بایست.

بقیع! چراغانِ شب های تو، شهاب های بی مدارند.

بقیع! مظلومیت تو جریانِ جاری تاریخ است؛ هوایت مملو از نور، از روشنی،

ضریحت اگر چه دور، اگر چه دست نیافتنی، تکه ای از بهشتی بر زمین است، اگر چه تکیده خاک، بلندای عظمتت قابل وصف نیست.

هزاران ستاره بر خاکت سوسو می زند. هزاران کبوترِ بی پناه بر خاکت بال گسترده اند

این جا ملائک بر سر می کوبند حادثه شومِ نزدیکت را شیاطین حتّی بر مزار خورشیدهای خاموش نیز رحم نمی کنند

این جا حادثه نزدیک است، امّا همچنان در تاریکی ات چهار خورشیدِ تمام می درخشد، هوای سرشارت را حتّی بدون ضریح، حتّی در خاک های آشفته.

ماه بر غربت بقیع گریست

سید علی اصغر موسوی

«تَبَّتْ یداً اَبی لَهَبٍ وَ تَبْ»

آن گاه، «ابو لهب»، نماد نامردمان تاریخ شد تا این که هر زمان، هر کس در حق «اهل بیت علیهم السلام» هم چون بولهب اندیشید، خداوند و رسولش او را نفرین کنند!

دست های نامرئی و پلید استعمار از آستین های گشاد «وهابیت» بیرون آمد و بولهب همچون غول چراغ جادو، به آیینه گاهِ «بقیع» حمله برد.

درون ناپاکشان که ارث از ابوجهل می برد، خشمگین از شکست های تاریخی خود، پله های آسمان را به بی رحمی تبر سپرد.

خورشید از شوم چهره پنهان کرد و ماه بر غربت غریبانه بقیع گریست!

تبرها، کاخ های شیطان را به زیبایی تراشیدند، ساختند و آراستند؛ اما حریم حرم های خداوند را ویران، محصور و منزوی کردند.

تبرها روح عبادت را تکه تکه کردند و از مسلمانی فقط، «دست های گره خورده بر سینه» باقی ماند! «حبل المتین» شفاعت، کم کم بریده شد و حلقه های ارادت، مفاهیم بلند خود را از دست دادند.

بازار مکه، باز هم از «بُت» پر شد و فرزندان «مُغیره» برای خویش اجداد «مقدس» تراشیدند. آفتاب، رمنده از لا به لای برج های بن دینارها» و «بن درهم ها» گذشت و «الریال»های عرب، سر از قمار خانه های لندن در آوردند.

میلیون ها انسان سرگردان به دنبال خداوند، دور کعبه چرخیدند و جمال متجلّی الهی، پرده از رخ بر نداشت.

میلیون ها انسان مسلمان، آسانسورهای هتل ها را اشغال کردند، ولی یک نفر، راز ابو لهب شدن را نفهمید.

خورشید و ماه و ستارگان آمدند و رفتند، کاروان به کاروان حاجیان «جَحُّنُم مَبْروُرٍ و سَعْیهُمْ مَشْکورٌ» شدند، امّا کسی غربت غریبانه بقیع، تنها «نگاه مظلوم تاریخ» را درک نکرد.

غروب شد مناره ها توحید مغرب را سر دادند، ولی مسلمانی سر به سجده ننهاد.

ادب از عرب چنان گم شد که پاس فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله فراموش شد و عزت دروغین خود را به کوپال خالدِ و سَعد، نسبت دادند.

ـ بریده باد دستی که التجا به آستان تو بندد، یا حسن بن علی علیه السلام!

ـ کور باد نگاهی که جلال و جبروت بارگاه تو را نبیند، یا علی ابن الحسین علیه السلام.

ـ خم باد قامتی که به تواضعت ننشیند، یا محمد بن علی علیه السلام!

ـ ویرانه باد کاخ آمال کسی که قدر تو نداند، یا جعفر بن محمد علیه السلام!

کدامین سخن را مجال اندیش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.