پاورپوینت کامل ترنم باران ۳۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ترنم باران ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ترنم باران ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ترنم باران ۳۵ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل ترنم باران ۳۵ اسلاید در PowerPoint

سلمان هراتی

سپیده سر زد و ما از شب قفس رفتیم

چُنان پرنده شدیم و ز دسترس رفتیم

ز دور، آبی دریای عشق پیدا شد

چو رود، زمزمه کردیم و یک نفس رفتیم

بهار آمد و تشکیل یک گلستان داد

در این میانه نماندیم خار و خس، رفتیم

نیاز محو شدن بود در تن خاکی

که با شنیدن یک بانگ از جرس رفتیم

در این بهار بمانید! شرمتان بادا

خطاست اینکه بگوییدمان عبث رفتیم

معلم

این فصل را با من بخوان باقی فسانه است

این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است

هفتاد باب از هفت مُصحف برنبشتم

این فصل را خواندم ورق را در نبشتم

از شش منادی راز هفت اختر شنیدم

این رمز را از پنج دفتر برگزیدم

این بانگ را پنج نوبت زن گرفتم

این عطر را از باد در برزن گرفتم

این جاده را با ریگ صحرا پویه کردم

این ناله را با موج دریا مویه کردم

این نغمه را با جاشوان سِند خواندم

این درد را با جوکیان هند خواندم…

(قسمتی از مثنوی بلند «هجرت»، علی معلم)

زمین مست است، مست از عشق عالمگیر ایرانی زمان مست است از آرامش و تدبیر ایرانی برای دیدن ما چشم هایی نو فراهم کن نگاهی نو برای دیدن تصویر ایرانی ببین تاریخ را عمری رها بودیم و آزاده نبوده حلقه زنجیر در تقدیر ایرانی ببین تاریخ را هرجا که دشمن پای کج کرده نشسته بر تنش ناگاه داغ تیر ایرانی ببین تاریخ را ما پهلوانان دماوندیم هماره بوده دست دیو در زنجیر ایرانی به روباهان بگو از گوش هاشان پنبه برگیرند امان از غرّش رعب آفرین شیر ایرانی

بی پنجره، بی چهره ما دیوارها بودیم

بودیم و در تاریکی دنیا رها بودیم ما کور و کر دیوارها، دیوارهایی سنگ در حسرت آینه دیدارها بودیم بر بام گور خسروان آوازه می جستیم این گونه ما آواره آوارها بودیم بی دشت، بی دریا و بی رویا و بی فردا عمری اسیر چنبر تکرارها بودیم پیش از تو ای گلدسته بشکوه باورها واماندگان بازی پندارها بودیم دیوارهایی خسته از دیوار بودن ها دیوارهایی خسته از آوارها بودیم با بودنت از پیله های آجری رستیم آینه یوسف ترین دلدارها بودیم.

با تو همه شمشیرهایی آتشین و سرخ شمشیرها آماده پیکارها بودیم در دست تو سنگ فلاخن های داوودی آتشفشان ها آری آتشبارها بودیم ما با تو باران در مصاف هرچه سنگستان رگبارها رگبارها رگبارها بودیم بی تو چه بی جا بود بودن، ما کجا بودیم آتش به جان چون ذره ها پا در هوا بودیم از بند خود رستیم و از دیوارهای خود نامت شکست آن سنگ بازی را که ما بودیم پس سنگ دست کودکان قدس تا بحرین سنگ شکست هر طلسم و هر بلا بودیم سنگ بنای مسجدالاقصای موعودیم ما که ستون قصر کسری و کیا بودیم تعویذ ما و کیمیا ما و شفا ما، حیف! پیش از تو بی قیمت، شکسته، مبتلا بودیم ای چهره ما در میان قاب ماه ای ماه! دور از تو تمثالی مقدس زیر پا بودیم امروز ما هستیم و هستی بر مدار ماست دیگر گذشت آن دوره که سیاره ها بودیم فردا از آن توست، از خورشیدها پیداست

فردا که می بینند: ما هستیم، ما بودیم

کجاست آنکه نشان نجابت قم بود

کجاست آنکه دلش جانماز مردم بود

ضریح چشم عقیقش صفای رؤیا داشت

درست مثل غروب گرفته قم بود

خروش بود، خروشی پر از تغزل بود

سکوت بود، سکوتی پر از تلاطم بود

فرشته های خدا شرمگین او بودند

و او میان همین پابرهنه ها گم بود

به چشم آینه رنگین کمان عاطفه بود

به قلب صاعقه ها دشن تهاجم بود

کجاست سید سبزی که روح باران داشت

بهار سبزی بذری بلوغ مردم بود

اگرچه باغ نگاهش تب شقایق داشت

دلش به خرمی خوشه های گندم بود

در التهاب نفس گیر، در کویر سکوت

به گوش خسته دلان جاری ترنم بود

میان سفره درویشی تواضع او

همیشه نان صفا پون تبسم بود

فدای معرفت فصل ها که ملتهبند

ز هُرم سوگ بهاری که فصل پنجم بود

عرق نشسته به پیشانی غزل از شرم

دگر مپرس که این شرم، شعر چندم بود

هلا، روز و شب فانی چشم تو

دلم شد چراغانی چشم تو

به مهمان شراب عطش می دهد

شگفت است مهمانی چشم تو

بنا را بر اصل خماری نهاد

ز روز ازل بانی چشم تو

پر از مثنوی های رندانه است

شب شعر عرفانی چشم تو

تویی قطب روحانی جان من

منم سالک فانی چشم تو

دلم نیمه شب ها قدم می زند

در آفاق بارانی چشم تو

شفا می دهد آشکارا به دل

اشارات پنهانی چشم تو

هلا توشه راه دریادلان

مفاهیم طوفانی چشم تو

مرا جذب آیین آیینه کرد

کرامات نورانی چشم تو

از این پس مرید نگاه توأم

به آیات قرآنی چشم تو

لبخند تو خلاصه خوبی هاست

لختی بخند، خنده گل زیباست

پیشانی ات تنفس یک صبح است

صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها

هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی

از پشت شیشه دل تو پیداست

فریاد تو تلاطم یک طوفان

آرامشت تلاوت یک دریاست

با ما بدون فاصله صحبت کن

ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست

به دست غیر مبادا امیدواری ما

نیامده ست به جز ما کسی به یاری ما

به رنج راه بیامیز تا بیاموزی

به خطّ آبله، اسرار پایداری ما

مدام داغ جوان دیده ایم و در تشییع

ندیده است کسی اشک سوگواری ما

به سربلندی سرویم و استواری کوه

به رودهای جهان رفته بی قراری ما

نمانده جای شکایت که در پی هر زخم

بلندتر شده طومار بردباری ما

بهار می رسد و پیش پای آمدنش

خوشا که سرخ شود جامه بهاری ما

بهار شد یکی از خیل بی قرارانت

که بی قرار کند باغ را بهارانت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.