پاورپوینت کامل شعر سردار ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شعر سردار ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شعر سردار ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شعر سردار ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
علی معلم دامغانی
رایت شوکت مسلمانی
سیف دین قاسم سلیمانی
قاصم کفر و سیف اسلامی
رسته جان از خودی و خودکامی
ای پس افکند قرن ها عظمت
دشمنت خاک باد در قدمت
خه بنام ایزد حاج قاسم گُرد
پهلو پارسی و خوزی و کرد
یادگار شجاعت چمران
شاهد حصر و بدر و حاج عمران
ببر اروند و شیر خرمشهر
از دفاع و جهاد و جنگت بهر
ای سپهدار پور ایرانی
خاشه دیده انیرانی
سیف دینی تو و صلاح الدین
از در فتحی و فلاح الدین
ای امیر سپاه و فرمانده
خصمت از صولت تو درمانده
مرزبان سوادِ آئش باش
تر تراش درخت داعش باش
ای دلت پاسدار شرزه باغ
تر درو کن گیاه هرزه باغ
تا مبادا کشن شود روزی
تِلو پور پَشن شود روزی
به مَهل کنده گَچف گردد
دشمن مشهد و نجف گردد
کاش با توبه پاکدین به فَقُم
باز خیزد به قصد عزت قم
تا به دیدار مهدی موعود
شیعه مرتضا بسوزد عود
کار دین از خدم به کام شود
حجت مصطفا تمام شود
تا در آید عیان ز در آقا
در قدومش فغان شود غوغا
خان شود مست اسم اعظم او
جان عالم فدای مقدم او
علیرضا قزوه
ببین بغداد را و جوشش زیباترین حس را
خروش جان نثاران «ابومهدی مهندس» را
ببین بغداد را و جوش خون «حاج قاسم» را
ببین تأثیر خون پاک آن مردان مخلص را
عراق و خیزش مختارهای رسته از زنجیر
ببین فریاد ملت را، ببین آواز مجلس را
شنیدم بارها از دولتش بانگ «رجایی» را
شنیدم بارها از مجلسش خشم «مدرس» را
خوشا جمع «حکیم و صدر» و «کرد و سنی و شیعه»
که بر هم می زند پیمان بی عقلان ناقص را
صدای کامل فتح است این، دنیا نخواهد خورد
فریب نطق بازی های این خامان نارس را
ببین خم گشتن حکام بدبخت سعودی را
ببین دوشیدن اعراب ثروتمند مفلس را
جهان مبهوت بانگ «یا لثارات» شما مانده ست
نمی بیند کسی «داووس» یا «بین المجالس» را
الهی از سر این قوم، کم کن سایه ی غم را
بیفشان بر سر این عاشقان گل های نرگس را
علی انسانی
یک عمر شهید بود و، دل باخته بود
بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود
از پیکر سوخته، نبودش باکی
او سوخته ای بود که خودساخته بود
افشین اعلاء
ای قاسم ای غلام حرم/ نامت عجین به نام حرم
برتوزکربلاو نجف/ هردم رسدسلام حرم
برخاستی به رغم خطر/ از جا به احترام حرم
نیشی شدی به جان عدو/ شهدی شدی به کام حرم
عطر خوش شهامت تو/ پیچیده درمشام حرم
در اهتزازی از همه سو/ چون پرچمی به بام حرم
تو مثل حس امنیتی/ آکنده درتمام حرم
بستی کمر به یاری دین/ ای سرو خوش خرام حرم
چون شیر شرزه ای که جهد/ یکباره ازکنام حرم
رفتی فرو به چشم عدو /چون خنجر از نیام حرم
نامت زبانزد همگان/ در صحن و در مقام حرم
داعش چو خواست ابرهه سان/ خیزد به انهدام حرم
خشم خداشدی چو شرر/ بر جان خصم خام حرم
برگ جویده ماند بجا/ از او به زیرگام حرم
کاش آن زمان که بانگ عطش/ می آمد از خیام حرم
بودی تو با سپاه یلان/ در خدمت امام حرم
آن مشک می سپرد به تو/ سقای تشنه کام حرم
می دادی از شهامت خود/ آرامشی به شام حرم
مانند این زمان که شدی/ اسباب التیام حرم
خواهم که شادزی زخدا/ همواره در زمام حرم
هم مقتدات خامنه ای/ در ظل مستدام حرم
پاینده سیستانی و هم/ مجموعه عظام حرم
تا بیرق ظهور شود/ خود ضامن دوام حرم…
غلامرضا سازگار
ننگتان یک پیام قرآنی است
شاهدم سید خراسانی است
مورها ادخلوا مساکنکم
کشور ما پر از سلیمانی است
ولی الله کلامی
فنا فی الله شد اما بقا دارد سلیمانی
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی
شهید فی سبیل الله، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی
ز جان باید سلامش کرد اطاعت از امامش کرد
مرام عاشقی چون اولیا دارد سلیمانی
به رضوان کرد کاشانه به دنیا بود بیگانه
که میثاق وفا با آشنا دارد سلیمانی
بحق تسلیم مولا بود بلی سردار دلها بود
ارادت بر علی المرتضیا دارد سلیمانی
همای رحمت ایزد به اوج آسمان پر زد
خوش آوازه چو پرواز هما دارد سلیمانی
بُو د آن کشته توحید همیشه زنده و جاوید
به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی
سپاه قدس را فرمانده لایق، بلی عاشق
نشان باشکوه مرحبا دارد سلیمانی
عراق وشام از او ایمن، نشد تسلیم اهریمن
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی
برادر استقامت پیشه مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی
سعید بیابانکی
افتاده در این راه، سپر های زیادی
یعنی ره عشق است و خطر های زیادی
بیهوده به پرواز میندیش کبوتر!
بیرون قفس ریخته پر های زیادی
این کوه که هر گوشه آن پاره لعلی است
خورده است بدان خون جگر های زیادی
درد است که پرپر شده باشند در این باغ
بر شانه تو شانه به سر های زیادی
از یک سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدک آورده خبر های زیادی
راهی است پر از شور، که می بینم از این دور
نی های فراوانی و سر های زیادی
هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزین به هنر های زیادی
بیچاره دل من که در این برزخ تردید
خورده است به، اما و اگر های زیادی
جز عشق بگو کیست که افروخته باشند
در آتش او خیمه و در های زیادی
میلاد عرفان پور
آن لحظه که جان می رود از دست، حسین!
دیدار تو آخرین امید است، حسین!
تا همت عشق است چرا منت مرگ؟!
باید به شهیدان تو پیوست، حسین!
پیمان طالبی
خبر بده به زمین، آسمان شهید شده ست
سیه بپوش که خورشیدمان شهید شده ست
به غنچه تسلیتی و به سرو تعزیتی
خبر رسیده ز باغ، ارغوان شهید شده ست
چقدر خاطره از بدر یا حنین و جمل
چقدر خاطره از نهروان شهید شده ست
چراغ روشن آن آشیانه کن خاموش
که آن قناری بی آشیان شهید شده ست
بگو رقیه بداند که برنخواهد گشت
بگو به زینب قامت کمان: شهید شده ست
به دوش ماست کنون بار ای گران جانان!
که آن برنده بار گران شهید شده ست
علم ز دست علمدار ما نمی افتد
چقدر پیر شهید و جوان شهید شده ست
محمد مهدی سیار
ی تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
رودیم و أشهد گفتن ما بر لب دریاست
ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها
پیشانی ما خط به خط، خط مقدم بود
ما را سری دادند سرگردان سنگرها
آهسته در گوشم کسی گفت: اسم شب صبح است!
ناگاه روشن شد دو عالم از منورها
روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت
از سینه سوزان برآوردیم اخگرها
مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد
سنگی که می افتد به دنبال کبوترها
خواب غریبی دیده ام، خواب ستاره… ماه…
خوابی برایم دیده اید آیا برادرها؟
محمد حسین ملکیان
رد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی
می رود تابوت روی دست مردم، چشم وا کن
تا که با چشم خودت فرش سلیمان را ببینی
پاشو از پای قمارت! روی دور باخت هستی
پاشو! باید آخرین اخبار تهران را ببینی
گوش کن! این بار حرف از مرگ شیطان بزرگ است
رو به خود آیینه ای بگذار شیطان را ببینی
خواب را دیگر حرام خود کن از امشب که باید
باز هم کابوس موشک های ایران را ببینی
رازها در ذکر بسم الله الرحمن الرحیم است
وعده ها داده خدا، باید که قرآن را ببینی
قول دادیم انتقامی سخت می گیریم، بنشین
تا که فرق قول کافر با مسلمان را ببینی!
نفیسه سادات موسوی
دستشان باز شد آلوده به خون جانی ها
بی دوام است ولی خنده شیطانی ها
کم علمدار ندادیم در این کرب وبلا
کم نبودند در این خاک سلیمانی ها
جای هر قطره خون صد گل از این باغ شکفت
کی جهان دیده از این گونه فراوانی ها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و تهرانی ها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
کم مباد از سرشان سایه نادانی ها
برسانید به آنها که پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانی ها
غیرت است اینکه همه پیر و جوان می بندند
گره بر چکمه و سربند به پیشانی ها
انتقامش به خدا از حججی سخت تر است
وای از مشت گره کرده ایرانی ها
راهی قدس شده لشکر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانی ها
احمد بابایی
در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست
شعله ور شد در و دیوار حرم، سینه شکست
خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است
بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است
اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
خون ما وجه سلوک است که سالک باقی ست
کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقی ست
شعله ور بود و به ققنوس، توسل می کرد
تشنه لب بود و لب آب تحمل می کرد
وسط معرکه غوغاست، جنون می رقصد
مالک انگار که در برکه ی خون می رقصد
شعله ور بود درِ خانه، لگد بر در خورد
داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد
شعله ور بود خبر، دل به صدا آمده است
خبر ار مصحف امّ الشهداء آمده است
سنگباران شده قاسم، شده دل، خونین تر
این چه زخمی ست که باشد ز عسل شیرین تر؟
حمیدرضا برقعی
به واژه ای نکشیده ست مِنَّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکب از باور
کنون مرکب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که این چنین قلمم
دوباره پر شده از حرف های دردآور
دوباره قصه تاریخ می شود تکرار
دوباره قصه احزاب باز هم خیبر
دوباره آمده اند آن قبیله وحشی
که می درید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه برآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
به هوش باش مبادا که سِحرِمان بکنند
عجوزه های هوس، مُطربان خنیاگر
مباد این که بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحتِ دین مصطفی؛ کافر
چنان مکن که کسان را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این که بخوابیم گوشه سنگر
زمان زمانه بی دردی است می بینی
که چشم ها همه کورند و گوش ها همه کر
هزار دفعه جهان شاه راه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
خوشا به حال شکوه مدافعان حرم
که سر بلند می آیند یک به یک بی سر
اگر چه فصل خزان است، سبز پوشانیم
برآمد از دل پاییز میوه نوبر
به دودمان سیاهی بگو که می باشند
تمام مردم ایران سپاهِ یک لشکر
به احترام کسی ایستاده ایم اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همه عمر مالک دل بود
کسی که بود به هنگامه، مالک اشتر
بغل گشوده برایش دوباره حاج احمد
رسیده قاسمش از راه، غرق خون، پرپر
به باوری که در اعماق چشم اوست قسم
هنوز رفتن او را نمی کنم باور
چگونه است که ما کشته داده ایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر
چگونه است که خورشید ما زمین افتاد
ولی نشسته سیاهی به خاک و خاکستر
چه رفتنی ست که پایان اوست بسم الله
چه آخری ست که آغاز می شود از سر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
بدون دست علم می برد چنان سقا
بدون تیغ به پا کرده محشری دیگر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بی وضو نتوان خواند سوره کوثر
خدا به خواج لولاک داده بود ای کاش،
هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر
میان آتشی از کینه پایمردی تو
کشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
فقط نه پایه مسجد که شهر می لرزید
از آن خطابه، از آن رستخیز، از آن محشر
تمام زندگی تو ورق ورق روضه ست
کدام مرثیه ات را بیان کنم آخر؟
تو راهی سفری و نرفته می بینی
گرفته داغ نبود تو خانه را در بر
تو رفته ای و پس از رفتنت خبر داری
که مانده دیده زینب هنوز هم بر در
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایه آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
امید فاطمه از راه می رسد آخر
عباس احمدی
باز هم موج های توفان زاد
غیرت خلق را تکان دادند
تا به دریای معرفت برسیم
شهدا راه را نشان دادند
تسلیت واژه قشنگی نیست
گرچه او قهرمان ملت بود
او که چون مرغِ در قفس، عمریدر به در در پی شهادت بود
یا علی گفت و دل به دریا زد
چون شهادت کلید پرواز است
حاج قاسم دوباره ثابت کرددرِ این باغ همچنان باز است
مرحبا ای شهید زنده عشق
پیش ارباب، روسپید شدی
تلخ بود این خبر، جدید نبود
سال ها پیش از این شهید شدی!
موعد انتقام نزدیک است
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 