پاورپوینت کامل بوسه آسمانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بوسه آسمانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بوسه آسمانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بوسه آسمانی ۳۰ اسلاید در PowerPoint :
شخصیت ها:
سعید: ۳۰ الی ۳۵ سال
ابراهیم: ۴۰ سال
مادر:۷۰ سال
مهسا: ۲۵ ساله
۱- روز- داخل خانه
– سعید و مادر پیرش که آلزایمر دارد در خانه اند. سعید زیپ یک ساک را باز می کند و در حالی که یک سری لباس ها را داخل ساک می کند، با گوشی موبایلش دوستش ابراهیم را می گیرد –
سعید: ای بابا بگیر دیگه (گوشی همچنان زنگ می خورد) (خطاب به مادرش که در خانه است) مامان؟؟؟ مامان کجا رفتی باز
– ابراهیم جواب می دهد –
ابراهیم: (صدای تلفنی) سلام سعید.
سعید: سلام ابراهیم حالت چطوره؟
ابراهیم: (صدای تلفنی) ممنون. .. جانم سعید؟
سعید: ابراهیم جان. .. من امروز به شیفت خبر نمی رسم. . میشه تو به جام بری یه مشکلی برام پیش اومده.
ابراهیم: (صدای تلفنی) خیره ان شاءلله!
سعید: راستش خودمم تو خیر و شرش موندم (خطاب به مادرش) مامان. .. مامان داری چه کار می کنی؟
ابراهیم: (صدای تلفنی) واسه مادرت اتفاقی افتاده سعید؟
سعید: آره. .. یعنی نه. .. حالا بعدا برات توضیح می دم. .. من امروز واقعاً نمی تونم برم باکس تدوین. .. سردبیر هم زنگ زده میگه زودتر بیا. .
ابراهیم: (صدای تلفنی) مگه خبر نداری سعیدجان؟
سعید: چیو؟
ابراهیم: (صدای تلفنی) من و دو سه تا از بچه های واحد مرکزی واسه تهیه گزارش از حاج قاسم اومدیم کرمان. .. قراره بریم رابَر. ..
سعید: ای وای. . ابراهیم کی رفتی؟
ابراهیم: (صدای تلفنی) حالا کجا قراره بری؟ نمی تونی یکی دو روز صبر کنی تا من بیام؟
سعید: می خوام مادرمو ببرم خانه سا (سعید نمی تواند کامل سالمندان را تلفظ کند چون صدای شکستن شیشه از آشپزخانه می آید و می ترسد) یا ابوالفضل.
-گوشی را پرت می کند و دوان دوان به آشپزخانه می رود –
سعید: مامان!!! چه کار کردی؟
مادر: آب می خوام. ..
– سعید مادرش را کنار می کشد و شیشه خرده ها را با پا گوشه ای جمع می کند –
سعید: مامان بیا کنار شیشه تو پات نره. ..
– با جارو شیشه ها را داخل خاک انداز می اندازد –
مادر: آقا شما تو خونه تون آب دارید؟
سعید: چشم مامان. .. عقب وایسا تا شیشه ها رو جمع کنم. ..
– شیشه ها را در سطل اشغال می ریزد و از یخچال به مادرش آب می دهد –
سعید: بیا مامان. .. بخور.
مادر: شما چقدر مهربونید آقا. ..
سعید: مامان من پسرتم. .. سعید!!!
مادر: تو پسر منی!
– از خوشحالی آب را کنار می گذارد و سعید را در آغوش می گیرد و می بوسد –
مادر:. .. من پسر اندازه تو دارم.
سعید: ممنون مامان جون حالا بیا بریم تو اتاقت. .. آبت هم بخور.
مادر: من که تشنم نیست!
– گوشی سعید دوباره زنگ می خورد –
سعید: الو ابراهیم!
ابراهیم: (صدای تلفنی) چی شد سعید؟ چرا یهو داد کشیدی و گوشی رو قطع کردی؟
سعید: مامان بیا بریم (با هم قدم می زنند و وارد اتاق می شود) مادرم رفته بود آب بخوره. .. لیوان از دستش افتاد و شکست. .. منم ترسیدم.
ابراهیم: (صدای تلفنی) راستی حال مادرت چطوره؟ هر روز فراموشیش داره بیشتر می شه؟
مادر: کی زنگ زده؟ رحمته؟
سعید: نه مامان. .. بابا رحمت که سال هاست فوت کرده. .. می شنوی ابراهیم. .. مادرم حتی منو نمی شناسه. ..
ابراهیم: (صدای تلفنی) ان شاءلله خدا شفاش بده. .. به خدا شرمند تم. .. ما قراره به خاطر مصاحبه با سردار سلیمانی بریم خونه مادریش. .. فکر کنم دو سه روز دیگه برگردیم. ..
سعید: باشه. .. پس کار امروزمو وقتی که تو برگشتی انجام می دم. ..
ابراهیم: (صدای تلفنی) باشه. .. اومدم بهت اطلاع میدم. .. خداحافظ
– قطع می کنند –
مادر: من تشنمه آقای همسایه!
موسیقی
۲- همسایه: داخلی-روز- خیاطی زنانه ای
– خیاطی زنانه ای که در کنار خیابان است. مهسا در حال خیاطی با چرخ است و با سعید هم صحبت می کند. صدای ماشین ها و رهگذران هم می آید. سعید در حال نوشیدن چای است –
سعید: (لیوان را بعد نوشیدن روی میز می گذارد) حرف آخرت همینه مهسا؟
مهسا: حرف اولم هم همین بود.
سعید: آخه چرا منو بین خودت و مادرم می ذاری؟
مهسا: سعید تو چرا فکر می کنی من سنگدلم؟ یا هیچی حالیم نیست؟
– صدای چرخ خیاطی –
سعید: من کی همچین حرفی رو زدم؟
مهسا: من می گم یا همه یا هیچ کس.
سعید: ما فقط سه تا بچه ایم. .. داداش که خارج از کشوره. .. سهیلا هم که اهوازه. .. خب مامان جز من کیو داره؟
مهسا: اگر یه وقت مامانت توی تنهایی سکته کنه یا اتفاقی براش بیفته همین خواهر و برادرت خونخواهش می شن!
سعید: اون آلزایمر داره مهسا چرا متوجه نیستی؟!
مهسا: دِ برای همینه که می گم مادرت نیاز به مراقبت های ویژه داره. .. توکه صبح تا شب صداوسیمایی. .. منم که همه وقتم این مزون عروسه. .. چندتا پرستار هم که آوردیم ولی مادرت با هیچ کدومشون نساخت.
سعید: یه کم دیگه همکاری کن.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 