پاورپوینت کامل ریشه در خاک ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ریشه در خاک ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه در خاک ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه در خاک ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
این داستان واقعی است و با کمی تغییرات به صورت نمایش رادیویی درآمده. از یکی از خاطراتی که در سایت های بسیج از دوستان نزدیک حاج قاسم نوشته شده بود، اقتباس شده. همه شخصیت ها به غیر از سردار سلیمانی، ساختگی هستند.
شخصیت ها:
فریده: ۲۵ ساله
کیوان:۳۰ ساله
مادر:۵۵ ساله سردار سلیمانی
سید:۵۰ ساله
روز- کنار خیابان
– فریده که زن جوان و حدودا ۲۵ ساله است، با کلافگی کنار خیابان قدم می زند و منتظر است. شلوغی خیابان و ازدحام شنیده می شود. تا این که نامزدش کیوان می آید-
فریده: پس چرا این همه دیر کرد. . خدایا خودت کمکش کن. … دیگه خسته شدیم.
-کیوان با قدم هایی آرام از دور به نزدیک می آید –
فریده: کیوان. … چقدر طول کشید پس؟
کیوان: بریم سوار ماشین بشیم (با هم سوار ماشین می شوند)
فریده: چرا قیافه ات گرفته است؟
-کیوان بدون اینکه چیزی بگوید ماشین را استارت می زند اما ماشین روشن نمی شود –
کیوان: لعنت خدا بر شیطون. . همه دنیا با ما لج کرده این پیکان هم روش
-دوباره استارت ناموفق –
فریده: کیوان. .. یه چند لحظه صبر کن. .. قبلاً هم پیش میومد اولش استارت نخوره. .. الان نشد، پنج دقیقه دیگه راه می افتیم. .. چه عجله ایه آخه!
کیوان: آب همرات هست؟
فریده: آره. .. یه بطری آب معدنی تو کیفم هست.
– فریده زیپ کیف را باز می کند و آب را به کیوان می دهد و کیوان می نوشد –
فریده: نکنه همه چیزو بهشون گفتی؟
کیوان: انتظار داشتی نگم؟
فریده: واااااای کیوان. .. چرا دستی دستی آتیش به انبار کاه می ندازی؟
کیوان: من نمی گفتم هم خودشون می فهمیدن. .. مثل تمام مورد های دیگه.
فریده: به قول مادرت از این ستون به اون ستون فرجه. .. حالا تو خودت اگه لو نمی دادی چی می شد؟
کیوان: من نمی تونم دروغ بگم فریده. .. مادرم همچین نونی رو تو سفره من نذاشت.
فریده: نگفتن حقیقتی که سال هاست اذیتت می کنه، دروغ نیست.
کیوان: ولم کن فریده. .. شد شد. .. نشد هم نشد. .. تا همین پیکان جون داره باهاش مسافرکشی می کنم.
فریده: اصلاً من هیچی کیوان. .. جواب پدرمو چی می دی؟
کیوان: چه کار کنم فریده؟ برم دزدی؟
فریده: تو یه مهندس مکانیکی. .. این چه حرفیه که می زنی؟
کیوان: خب تو می گی چه کار کنم؟ دیگه به کدوم در باید می زدم که نزدم؟ به کی باید رو می نداختم که ننداختم؟
فریده: دیشب پدرم داشت غیرمستقیم می گفت وقتی کیوان اومد خواستگاری، گفتیم فردا پس فردا مهندس می شه و سری تو سرا بلند می کنه. . ولی حالا شده مسافرکش شوش مولوی!!!!
کیوان: حالا هنوز که جوابمو ندادن. . خدا کریمه. . ان شاءلله دیگه اینا جواب مثبت بدن.
فریده: طفلکی مادرت هم دو سه باری زنگ زد. . خیلی نگران بود. .. منم چون می دونستم استرس واسه قلبش ضرر داره. .. الکی گفتم همه تون سه ساعت دیگه از اون تو میاین بیرون.
کیوان: وااااااای فریده!
فریده: خب چی می گفتم. .. طفلک نگران بود دیگه. .
کیوان: منظورم حرف تو نیست. .. می دونی امروز مامان نوبت دکتر داره؟
فریده: امروز؟ مطمئنی؟
کیوان: آره دیگه. . دکترش امروز باید معاینه اش کنه که برای جراحی سه هفته دیگه از الان پرونده سازی کنه
-دو سه بار استارت می زند و بالاخره ماشین روشن می شود –
فریده: ساعت چند نوبت داشتی؟
کیوان: یه ساعتی وقت داریم. .. بریم تا دیر نشده
– گاز می دهد و می روند –
موسیقی
فضای اتاق مراقبت های ویژه دربیمارستان
– مادر کیوان در بیمارستان و زیر دستگاه سی سی یو نیمه هوش است. فریده کنارش است. کمی که می گذرد کیوان می آید –
فریده: مامان. .. صدامو می شنوید؟ شکر خدا دکتر می گفت عمل تون خیلی خوب بود. .. قربون اون چشاتون برم. .. به خودتون فشار نیارید که حرف بزنید. ..
مادر: ک. .ک. . کیوان کجاست؟
فریده: داره میاد. .. رفته بود با دکترتون صحبت کنه. .. ان شاءلله امروز از سی سی یو میبرنتون بخش.
-در این لحظه کیوان می آید –
کیوان: سلام مامان. .. خدا رو شکر که بهتری. ..
مادر: خ. ..خ. ..خبری نشد؟
کیوان: چرا مامان. .. از کارگزینی بهم زنگ زدند گفتن تو بخش تأسیسات اداره شون استخدام شدم.
فریده: وااااااای کیوان راست می گی؟
– مادر خوشحال می شود و فقط صدای خنده ها و بغض و اشک آرامش شنیده می شود –
فریده: خدایا شکرت. .. کیوان خدا رو شکر که بالاخره بعد از این همه سال به حقت رسیدی.
کیوان: مامان. . دکتر به ما گفت زیاد اجازه نداریم تو بخش سی سی یو بمونیم. .. شما هم باید استراحت کنید. .. ان شاءلله به زودی میای خونه.
فریده: مامان جون سعی کن بیشتر استراحت کنی. .. فعلاً با اجازه.
– فریده و کیوان با هم از اتاق بیرون می آیند. فریده خیلی خوشحال است –
فریده: واااای خدایا شکرت. .. کیوان باورم نمی شه. دیدی خدا بالاخره بهت نظر کرد. .. می دونستم توی این اداره دیگه به چالش نمی خوری.
کیوان: چی میگی فریده؟ کدوم کشک. .. کدوم آش. .. کدوم دوغ؟
فریده: ی. ..ی. ..یعنی چی؟
کیوان: یعنی اینکه باز هم گزینش ردم کردند. .. به همون دلیل همیشگی.
فریده: شوخیت گرفته کیوان؟ تو همین الان به مادرت خبر استخدامتو دادی.
کیو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 