پاورپوینت کامل مسافر خانطومان ۳۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مسافر خانطومان ۳۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسافر خانطومان ۳۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مسافر خانطومان ۳۳ اسلاید در PowerPoint :
شخصیت ها:
پدر: ۶۰ ساله
مادر: ۵۵ ساله
مریم: ۲۵ ساله
نازنین زینب: ۵ ساله
سردار قاسم سلیمانی
۱- روز- خانه باغ روستایی
– صدای پرندگان و حتی مرغ و خروس محلی در یک باغ شنیده می شود. مربوط به یک خانه روستایی در استان مازندران. در روستاهای شمالی اِلِمان خانه باغ روستایی افکت صدای پرندگان خانگی مثل مرغ و خروس و اردک است. صدای بلبل نیز گاهی به گوش می رسد. جمعیت کمی، مقداری دورتر از موقعیت میکروفن حضور دارند. گویی در باغ یک مهمانی کوچک با حضور عده ای از مردها بر پا بوده. مریم و پدرشوهرش در حیاط منتظرند.-
پدر شهید: به نظرت نازنین زینب دیر نکرده بابا؟
مریم: نمی دونم حاج آقا. .. به خدا خیلی بهش سفارش کردم حاجی رو اذیت نکنه.
پدر شهید: همین که ایشون تا خونه ما قدم رنجه کرده، افتخار بزرگیه بابا. .. دیگه نباید بذاریم این بچه اذیتش کنه.
مریم: از دیشب تا حالا همش می گفت می خوام یه رازی رو بهشون بگم. . هر چی گفتم چی. . چیزی نگفت.
پدر شهید: همکاراش منتظرشن بابا. .. درست نیست معطل بمونن.
مریم: وقتی می خواستن برن توی اتاق، خود حاجی گفت تنهاشون بذاریم تا نازنین زینب راحت حرفاشو بزنه.
پدر شهید: (نفس عمیق و آه سرد) بابا جان کجایی که جات خیلی خالیه!!!! حداقل تو باعث شدی چشم ما هم به جمال حاجی تون روشن بشه.
مریم: یادش به خیر. .. وقتی علی همیشه از سوریه حرف می زد. .. با چه پُزی می گفت جونم فدای حاجی مون!
– در اتاق باز می شود. صدای خنده نازنین زینب و حاج قاسم شنیده می شود که از دور به نزدیک می آیند –
پدر شهید: بابا حاج قاسم دارن میان.
مریم: ای وای. . نازنین زینب. . چرا هنوز از بغل حاجی پایین نیومدی. .. خسته شون می کنی ها!
نازنین زینب: حاجی کیه مامان؟ آهان عموقاسمو میگی؟ (حاج قاسم می خندد)
پدر شهید: بیا بغل بابابزرگ نازنین زینب.
-نازنین زینب محکم گردن حاج قاسم را چسبیده و پایین نمی آید –
نازنین زینب: نه نه نه نمیام پایین.
حاج قاسم: بذارید راحت باشه پدر. …
مریم: شرمنده حاج آقا. ..نمی دونید چقدر با اومدن تون دل ما رو شاد کردید. …
حاج قاسم: تمام بچه های خط، بچه های منند. …ناموس و خانواده شون هم، ناموس منن. … مگه میشه من خانواده هاشونو تنها بذارم.
پدر شهید: ببخشید که خانم نتونست تا اینجا مشایعت تون کنه. .. بعد از خبرِ علی. .. دیگه نتونست مثل قبل سر پا بشه.
حاج قاسم: این چه حرفیه پدر… من خاک چادر امثال همسر شما و عروس تون رو توتیای چشمم می کنم. .. حالا چطور ممکنه ازشون ناراحت بشم.
مریم: مادرشوهرم ناراحت قلبی دارن. .. بعد از شهادت علی تا به حال، مریضی شون بیشتر شد. . ولی خدا می دونه تا فهمید شما می خواید بیاید منزلمون، روحیه گرفت.
حاج قاسم: من شرمنده ام که از بس سرم شلوغه نمی تونم به موقع به دونه دونه خانواده شهدای مدافع حرم سر بزنم.
نازنین زینب: عمو قاسم قولت که یادت نمیره؟
مریم: نازنین زینب!! عمو قاسم چیه مادر؟ بگو حاج آقا!
نازنین زینب: پس چرا باباعلی می گفت حاج قاسم عموی ما بچه هاست؟
-همه خنده شان می گیرد –
نازنین زینب: عموجون منو بذار زمین. .. یادم رفت یه چیزی بهت بدم.
حاج قاسم: چشم دخترم. .. بفرما.
-نازنین زینب سریع می دود و دور می شود-
حاج قاسم: دخترم!
مریم: بله حاج آقا!
حاج قاسم: به حق حضرت زینب براتون صبر آرزو می کنم.
مریم: (بغض می کند) ممنون حاج آقا. .. به قول علی آقا، شما برای بچه های سوریه فرمانده، ولی برای ما خانواده هاشون یه پدرید.
حاج قاسم: پدرجان!
پدر شهید: جانِ پدر!
-حاج قاسم پدر شهید را در آغوش می کشد و هردو آرام گریه می کنند –
پدر شهید: تو برام بوی علی رو می دی حاج قاسم.
حاج قاسم: خوشا به سعادتون که فردای محشر، یه علی اکبر به امام حسین هدیه دادید. .. ما جامونده ها جز شرمندگی چی داریم به درگاه ارباب.
پدر شهید: استغفرالله. .. تو پرچمدار حرم حسین فاطمه ای. .. روسفیدتر از شما هم مگه هست؟
– نازنین زینب دوان دوان می آید-
نازنین زینب: بفرما عموقاسم!
حاج قاسم: چه گل قشنگی نازنین زینب!
نازنین زینب: این گل سرخو بهتون دادم که هر وقت دیدیش یاد قولی که به من دادی بیفتی. .. باشه؟
حاج قاسم: (آه سردی می کشد) پدر جان از امام حسین بخواید که شرمنده نازنین زینب نشم!!!
مریم: چه قولی حاج آقا؟
موسیقی
۲- منزل مریم
– مریم و مادرشوهر و پدرشوهرش، داخل اتاق و پای تلویزیون نشسته اند و با تأسف نگاه می کنند. موقعیت میکروفن با آنهاست و تلویزیون در موقعیت دو است. صدای تلویزیون شنیده می شود و مراسم مستقیم تشییع پیکر پاک حاج قاسم پخش می شود. مادرشوهر ناتوان و بی حال است اما آرام اشک می ریزد –
مادرشوهر: چطوری باور کنم چندروزه که دیگه بین ما نیستی پسرم؟ ای کاش پیش مرگت می شدم و همچین روزی رو نمی دیدم.
مریم: مادر جون. .. بیاید این قرص تون رو بخورید. ..
-لیوانی آب می ریزد و قرص را از روکش در می آورد و به مادر می دهد-
مادرشوهر: نمی خورم. . حلال تون نمی کنم. … چرا منو نبردید تشییع جنازه پسرم؟
پدرشوهر: چی میگی حاج خانم. ..من تو رو با این حال مری
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 