پاورپوینت کامل فصل چهارم: چندفنجان مهربانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فصل چهارم: چندفنجان مهربانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل چهارم: چندفنجان مهربانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل چهارم: چندفنجان مهربانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
حکایت/روایت /داستانک
حلیمه
سال های آغاز بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. روزی آن حضرت فرشی پهن کرده و روی آن نشسته بود که در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله به یاد مهربانی های او برخاست و به او بسیار احترام گذاشت و گوشه ای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند. طولی نکشید که مادرش، حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن کرد و او را روی آن نشاند و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود کرد. (اشتهاردی، ۱۳۹۸، ج، ص۴۷)
حق مادر
مسلمانان مشغول طواف کعبه بودند، شخصی مادر سال خورده اش را بر دوش گرفته بود و او را در میان ازدحام جمعیت طواف می داد. پیامبر صلی الله علیه و آله او را در میان طواف کنندگان دید. پس از طواف به آن حضرت عرض کرد: «آیا با این کار حق مادرم را ادا کردم؟» پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نه، حتی این کار دشوار تو نمی تواند یکی از ناله های او به هنگام وضع حمل را جبران کند». (خرمدل، ۱۳۹۴، ج۵، ص۳۱۸)
موعظه
امام باقر(ع) فرمود: «موسی بن عمران(ع) در مناجات خود با خدا عرض کرد: مرا سفارش و موعظه کن. خداوند سه بار به او فرمود: اوصیک بی؛ تو را به (رابطه و یاد) خودم سفارش می کنم. موسی(ع) عرض کرد: باز مرا موعظه کن. خداوند دو بار به او فرمود: اوصیک بأمّک؛ تو را به نیکی به مادرت سفارش می کنم و یک بار فرمود: تو را به نیکی به پدرت سفارش می نمایم». (مجلسی، ۱۳۱۵، ج۷۴، ص۶۷)
بدرقه
حلیمه سعدیه که چند ماهی به پیامبر صلی الله علیه و آله در دوران شیرخوارگی شیر داده بود و مادر رضاعی پیامبر صلی الله علیه و آله محسوب می شد، پس از گذشت سال ها بر اثر قحطی و گرسنگی به مکه آمد و تقاضای کمک کرد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به منظور حق شناسی و احترام به مادر رضاعی خود، با کسب رضایت از حضرت خدیجه(س)، از اموال وی چهل شتر و گوسفند به حلیمه سعدیه داد و او را با خشنودی بدرقه کرد. (همان، ج۱۶، ص۸)
کاسه غذا
امامان معصوم(عع) به قدری به رعایت احترام به مادر حساس بودند که روایت شده از امام سجاد(ع) سؤال شد: «با اینکه تو از نیکوکارترین انسان ها هستی، چرا با مادرت در یک کاسه غذا نمی خوری؟ با توجه به اینکه مادرت دوست دارد با تو در یک کاسه غذا بخورد؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «اکره ان تستبق یدی الی ما سبقت الیه عینها فاکون عاقا لها؛ دوست ندارم دستم به لقمه ای برود، که چشم مادرم به دیدن آن پیشی گرفته است، آنگاه عاق مادرم گردم (یعنی به مادر، بی مهر شوم)». (محدث قمی، ۱۳۹۱، ص۱۶۷)
پاداش
پاداش نگاه مهرانگیز به پدر و مادر به اندازه ای بزرگ است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در سخنی فرمود: «ما مِنْ وَلَدٍ بَارٍّ ینْظُرُ إِلَی وَالِدَیهِ نَظَرَ رَحْمَهٍ إِلَّا کانَ لَهُ بِکلِّ نَظْرَهٍ حجَّهٌ مَبْرُورَهٌ؛ هر فرزند نیکوکاری که با نظر مهرانگیز به پدر و مادرش می نگرد، خداوند برای هر نگاه او پاداش یک حج شایسته به او خواهد داد».
حاضران از آن حضرت پرسیدند: «گرچه فرزند در یک روز صدبار این گونه به پدر و مادرش بنگرد آن همه پاداش را دارد؟» پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: «نعم. الله اکبر و اطیب؛ آری خداوند بزرگ تر و پاک تر است». (مجلسی، ج۷۴، ص۸۰)
آیا می توان حق مادر را ادا کرد؟
حدیثی به این مضمون از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که مردی مشغول طواف بود و مادر پیر و ناتوان خود را بر دوش گرفته و طواف می داد، پیامبر صلی الله علیه و آله وی را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: هل ادیت حقها؛آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم،» پیامبر در جواب فرمود: «لَا، وَلَا بِزَفْرَهٍ وَاحِدَهٍ؛ نه، حتی جبران یکی از ناله های او را به هنگام وضع، حمل نکردی». (شاذلی، ۱۴۰۸، ج، ص۳۱۸)
زکریا در خدمت مادر
مردی به نام زکریا می گوید مسیحی بودم و در مسیحیت متعصب، مسلمان شدم. خوشحال بودم، به مکه رفتم، خدمت حضرت امام صادق(ع) رسیدم، فرمود: اگر پرسشی داری، بپرس. عرض کردم: خانواده ام مسیحی هستند، تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم کور شده، من به ناچار با آنان زندگی می کنم؛ زیرا پدر و مادرم جز من کسی را ندارند، دوست دارند با آن ها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم. فرمود: پدر و مادرت گوشت خوک می خورند؟ گفتم: نه. پرسید: با خوک تماسی دارند؟ گفتم: نه. فرمود: از آن خانه بیرون نرو. از پدر و مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت کن، کارهایش را انجام بده، او را به حمام و دستشویی ببر، لباس هایش را عوض کن، لقمه به دهانش بگذار.
وقتی به کوفه برگشتم به تمام دستورهای حضرت عمل کردم، مادرم به من گفت: حقیقت را به من بگو آیا مسلمان شده ای؟ گفتم: آری و این همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسول اللّه حضرت صادق(ع) است.
مادرم گفت: او خود پیامبر است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است. گفت: نه، این کارهایی که در حق من انجام می دهی دستور انبیای خداست. در هر صورت من کورم، در عین کوری می فهمم که دین تو از دین من بهتر است، من را هم به دین خودت راهنمایی کن. مادرم را به عرصه گاه مسلمانی آوردم.
نماز ظهرش را با من خواند، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم؛ زیرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنیا رفت. یادم آمد که حضرت فرمود: اگر مادرت از دنیا رفت خودت دفنش کن. شیعیان را اول صبح، خبر کردم، گفتند به کشیش بگو، گفتم مسلمان شده بود، به من کمک کردند تا کارهایش انجام گرفت». (وبگاه شیخ حسین انصاریان؛ https://www.erfan.ir/farsi/58703.html)
به مادرت! به مادرت! به مادرت!
از امام صادق (ع) نقل شده است روزی جوانی خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول اللّه! به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود: به مادرت. دوباره پرسید: به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمود: به مادرت. برای مرتبه سوم پرسشش را تکرار کرد. پیامبر فرمود: به مادرت. جوان برای بار چهارم پرسید: پس از آن به چه کسی نیکی کنم؟ پیامبر خدا فرمود: به پدرت». (مجلسی، ۱۳۱۵، ج۷۴، ص۷۹)
جایگاه مادر در این گفتار پیامبر اسلام به روشنی مشخص است. اینکه حضرت سه بار به نیکی کردن به مادر دستور می دهد و بار چهارم به احسان به پدر سفارش می کند، بهترین گواه بر عظمت شأن مادر است.
جنان در زیر گام مادران است
بکش بر دیده خاک زیر گامش
مکن بر روی او تندی که بر تو
خدا فرموده واجب احترامش
مادرشدن و اجر ویژه آن در کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله
در حدیثی می خوانیم: ام سلمه خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: همه افتخارات نصیب مردان شده، زنان بیچاره چه سهمی از این افتخارات دارند؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «بَلی، اِذا حَمِلَتِ المَراَهُ کانَت بِمَنزِلَهِ الصائِم القائِم المُجاهِدِ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ وَ فی سَبیلِ اللهِ، فَاِذا وَضَعَت کانَ لَها مِنَ الاَجرِ ما لا یدری اَحَدَ ما هُوَ لِعَظمِهِ، فَاذِا اَرضَعَت کانَ لَها بِکلِّ مِصَّهٍ کعِدلِ عِتقٍ مُحَرِّرٍ مِن وُلدِ اسماعیلَ، فَاِذا فَرَغتَ مِن رِضاعِهِ ضَرَبَ مَلَک کریمٌ عَلی جَنبِها وَ قالَ: اِستَأنِفی العَمَلَ فَقَد غَفرَ لَک!؛
آری (زنان هم افتخارات فراوانی دارند) هنگامی که زن، باردار می شود در تمام طول مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است و هنگامی که وضع حمل می کند، آنقدر خدا به او پاداش می دهد که هیچ کس عظمت آن را نمی داند و هنگامی که فرزندش را شیر می دهد
در برابر هر مکیدنی، خداوند پاداش آزادکردن برده ای از فرزندان اسماعیل را به او می دهد و هنگامی که دوران شیرخوارگی کودک تمام می شود یکی از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوی او می زند و می گوید: برنامه اعمال خود را از نو آغاز کن؛ چراکه خداوند همه گناهان تو را بخشیده!» (گویی نامه عملت از نو آغاز می شود). (عاملی،۱۴۱۴، ج، ص)
جهاد یا ماندن در کنار مادر؟
با اینکه جهاد یکی از مهم ترین برنامه های اسلامی است، اما تا جنبه وجوب عینی پیدا نکند؛ یعنی داوطلب به قدر کافی باشد، در خدمت پدر و مادربودن از آن مهم تر است و اگر موجب ناراحتی آن ها شود شرکت در جهاد جایز نیست. (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ص)
در حدیثی از امام صادق(ع) می خوانیم که مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من جوانی بانشاط و ورزیده ام و جهاد را دوست دارم، ولی مادری دارم که از شرکت من در جهاد غمناک می شود. حضرت فرمود: «ارجع فکن مع والدتک فوالذی بعثنی بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فی سبیل الله؛ برگرد و با مادر خویش باش، قسم به خدایی که مرا به حق مبعوث ساخته است، اگر یک شب، مادر با تو مأنوس باشد بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا». (کلینی،۱۳۶۳، ج۲، ص)
یا در تعبیر دیگری از پیامبر صلی الله علیه و آله می خوانیم: «أ لک والده قال نعم قال ل فان الجنه تحت قدمها؛ آیا مادری داری؟ عرض کرد: آری. فرمود: در خدمت مادر باش که بهشت زیر پای مادران است». (نراقی،۱۳۹۳، ج، ص۲۶۱)
بی شک در مورد دیگر واجبات کفایی و نیز مستحبات، مسئله چنان است که در مورد جهاد گفته شد. (مکارم شیرازی، ۱۳۹۰، ص۳۶۵)
خدمت به مادر
قَالَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: «إِنَّ وَالِدَتِی بَلَغَهَا الْکبَرُ وَ هِی عِنْدِی الْآنَ أَحْمِلُهَا عَلَی ظَهْرِی وَ أُطْعِمُهَا مِنْ کسْبِی وَ أُمِیطُ عَنْهَا الْأَذَی بِیدِی وَ أَصْرِفُ عَنْهَا مَعَ ذَلِک وَجْهِی اسْتِحْیاءً مِنْهَا وَ إِعْظَاماً لَهَا فَهَلْ کافَأْتُهَا قَالَ لَا لِأَنَّ بَطْنَهَا کانَ لَک وِعَاءً وَ ثَدْیهَا کانَ لَک سِقَاءً وَ قَدَمَهَا لَک حِذَاءً وَ یدَهَا لَک وِقَاءً وَ حِجْرَهَا لَک حِوَاءً وَ کانَتْ تَصْنَعُ ذَلِک لَک وَ هِی تَمَنَّی حَیاتَک وَ أَنْتَ تَصْنَعُ هَذَا بِهَا وَ تُحِبُّ مَمَاتَهَا؛
روزی شخصی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت: ای رسول خدا! مادرم پیر شده و پیش من زندگی می کند، او را در پشت خود حمل کرده، برای رفع حوایجش به این طرف و آن طرف می برم و از درآمد خویش نیازهای وی را تأمین و با دست خود، او را از آزار و اذیت ها محافظت می کنم، با کمال ادب و تعظیم و احترام با او رفتار می نمایم. آیا زحمات وی را تا حدودی جبران کرده ام؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: نه؛ زیرا شکم او جایگاه تو، سینه اش منبع تغذیه تو، قدم هایش وسیله حرکت تو، دست هایش محافظ تو و آغوش او، گهواره ات بوده است. او این همه خدمات را با رضایت خاطر برای تو انجام می داد و آرزو می کرد که تو زنده بمانی؛ ولی تو خدماتی را به وی می دهی، در حالی که انتظار مرگ او را داری». (نوری، ۱۴۱۴، ج۱۵، ص۱۸۰)
اویس قرنی و اطاعت امر مادر
اویس قرنی از معدود یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد که در زهد و تقوا به درجات بلندی نائل شد. او بعد از تلاش های فراوان در راه احیای دین و دفاع از ولایت مولای متقیان علی(ع) در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید و در منطقه صفین دفن شد.
هنگامی که اویس در یمن بود، شتربانی می کرد و مادر پیری داشت که تحت تکفلش بود. اویس با اینکه علاقه شدیدی به وجود گرامی رسول الله صلی الله علیه و آله داشت، هیچ گاه نتوانست پیامبر را از نزدیک زیارت کند و به نظاره آن سیمای ملکوتی بنشیند.
در یکی از روزها که اشتیاق دیدار سرور کائنات در وجودش به شدت شعله ور گردید، از مادرش اجازه خواست تا به سرزمین حجاز برود و حضرت رسول صلی الله علیه و آله را زیارت کند. مادرش به او گفت: پسرم! به دیدار آن حضرت برو و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نبود، بیش از نصف روز در آنجا توقف نکن! اویس با زحمت فراوان فاصله بین یمن و مدینه را پیمود و به شهر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، اما با کمال ناباوری شنید پیامبر صلی الله علیه و آله در شهر مدینه حضور ندارد.
چون بیش از نصف روز فرصت نداشت و به والاترین هدف خود که فیض حضور پیامبر صلی الله علیه و آله بود، نائل نشد، به مسلمانان حاضر در مدینه اظهار داشت: سلام مرا به حضرتش برسانید و بگویید که مردی به نام اویس از یمن به زیارت شما آمده بود و چون از مادرش اجازه توقف بیشتری نداشت، با کمال ناراحتی به وطن خود مراجعت نمود.
بعد از مدتی، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه بازگشت و فرمود: «تَفوحُ رَوائِحُ الجَنَّهِ مِن قِبَلِ قَرَنَ واشَوقاهُ إلَیک یا اُوَیسُ القَرَنِی! ألا و مَن لَقِیهُ فَلیقرأهُ مِنّی السَّلامَ؛ نسیم بهشتی از سوی منطقه قرن می وزد، آه! چقدر به دیدار تو مشتاقم، ای اویس قرنی! [ای مسلمانان!] هر کس او را دید سلام مرا به او برساند». (مجلسی، ۱۳۶۲، ج۴۳، ص۱۵۵)
عبدی می گوید: «پس از جست وجوی زیاد به دیدار اویس قرنی رسیدم و به او گفتم: دلم می خواهد سخنی از رسول خدا صلی الله علیه و آله برایم نقل کنی.» تا نام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنید، آهی عمیق کشید و اشک در چشمانش حلقه زد و در حالی که بغض گلویش را می فشرد، گفت: «افسوس! هزار افسوس! عمری برای او سوختم و عاقبت به دیدارش نرسیدم». (زواری نسب، ۱۳۸۹، ص۲۲۸)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد مقام بلند و معنوی اویس فرمود: «یدْخُلُ فِی شَفَاعَتِهِ مِثْلُ رَبِیعَهَ وَ مُضَرَ؛ افراد زیادی مانند قبیله ربیعه و مضر به وسیله شفاعت اویس وارد بهشت خواهند شد». (مجلسی، ۱۳۶۲، ج۷۵، ص۵۸)
خادم مادر، همنشین حضرت موسی(ع)
روزی حضرت موسی(ع) ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: «خدایا می خواهم همنشینی را که در بهشت دارم ببینم چگونه شخصی است» جبرئیل بر او نازل شد و گفت: «یا موسی(ع) قصابی که در فلان محل است همنشین تو است.» حضرت موسی(ع) در دکان قصاب آمد و دید جوانی شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است.
شب هنگام جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل روانه شد.
موسی(ع) از پی او تا در منزلش آمد و به او گفت: مهمان نمی خواهی؟
گفت: بفرمایید، موسی(ع) را به درون خانه برد. حضرت دید جوان، غذایی تهیه کرد. آنگاه زنبیلی از طبقه فوقانی به زیر آورد. پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شست وشو داد و غذا را با دست خویش به او خورانید.
موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، پیرزن کلماتی که مفهوم نمی شد بیان کرد. سپس جوان برای حضرت موسی(ع) غذا آورد و خوردند. موسی(ع) پرسید: «حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟» عرض کرد: «این پیرزن مادر من است، چون وضع مادی ام خوب نیست که کنیزی برایش بخرم، خودم او را خدمت می کنم».
پرسید: «آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟» گفت: «هر وقت او را شست وشو می دهم و غذا به او می خورانم می گوید: خدا تو را ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی در بهشت کند.» موسی (ع) فرمود: « ای جوان بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده است. جبرئیل به من خبر داد که در بهشت، تو همنشین من هستی». (صداقت، ۱۳۸۰، ص۱۳۹)
خدمت به مادر و عنایت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
در خاطرات حضرت آیت الله بهاءالدینی آمده است که فرمود: حاج آقا فخر تهرانی آدم به دردخوری است و سپس ادامه می دهد: امسال در مکه معظمه در مجلسی که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف تشریف داشت، اسم افرادی برده شد که مورد عنایت آقا بودند، از جمله حاج آقا فخر.
موقعی که از حاج آقا فخر سؤال می شود چه کرده ای که مورد عنایت حضرت، واقع گشته ای؟ جواب می دهد: «کاری نکرده ام جز اینکه مدت هاست خدمتگزار مادر پیر و زمین گیرم شده ام و تمام امور، حتی حمام و دستشویی او را خود به عهده گرفته ام. گمان می کنم، خدمتم به مادر، مرا مورد عنایت آقا قرار داده است». (عباس زاده، ۱۳۸۸، ص۱۰۴)
ابراهیم مجاب
از تل زینبیه که وارد حرم حضرت سیدالشهدا (ع) می شوی اول باید قبر ابراهیم مجاب را زیارت کنی، ابراهیم مجاب کیست؟
ابراهیم پدر و مادری داشت پیر و فرتوت. هر هفته شب های جمعه به رسم ادب یکی از آنان را (به نوبت) بر دوش خود به زیارت امام حسین (ع) می برد. اگرچه در این راه بسیار اذیت می شد.
این شب جمعه، ابراهیم، پدر را به زیارت برد، اما در بازگشت مادرش به او گفت: «ابراهیم! به دلم برات شده که هفته دیگر در دنیا نخواهم بود بیا و مرا هم همین هفته به زیارت مولا و آقایم امام حسین (ع) ببر».
ابراهیم که از درد کمر رنج می برد به رسم ادب، مادر را بر دوش گرفت و راهی حرم شد و در مسیر از شدت درد با امام نجوا می کرد:
آقا آیا این خدمت را از من قبول می کنی؟
آیا این خدمت، جبران گوشه ای از زحمات مادرم خواهد بود؟
آیا…؟
و مادرش نیز آرام بر دوش ابراهیم و در بیخ گوش فرزند این گونه با خدای خویش راز می گفت: «الهی امام حسین جواب این زحمات و خوبی تو را بدهد مادر».
ابراهیم در حالی که مادرش را بر دوش داشت وارد حرم شد و در مقابل مضجع شریف عزیز دل فاطمه(س) گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله».
اما همه آن هایی که در حرم بودند به گوش خود می شنیدند که از داخل ضریح مطهر صدایی بس دلنواز پاسخ می گفت: «و علیک السلام یا ابراهیم».
از این پس برخی علما و بزرگان و مردم در حرم به انتظار ابراهیم می نشستند تا وارد شود و سلام کنند و جواب امام را بشنوند و به همین دلیل او را ابراهیم مجاب (یعنی اجابت شده از سوی آقا) نامیدند.
سال ها بعد هم که ابراهیم از دنیا رفت، به هدایت امام حسین (ع) در محل فعلی به خاک سپرده شد و اینک هرکس از تل زینبیه وارد حرم شود لاجرم دو بار ابراهیم را زیارت می کند.
رضایت مادر و کرامت حسینی(ع)
روزی حضرت محمد صلی الله علیه و آله از قبرستانی عبور می کرد، دیدند از داخل یکی از قبرها صدای نعره ای می آید. بالای سر قبر، پای مبارکش را محکم زمین زد و فرمود:
«یا عبدالله قُم باذن الله فی الفور؛ ای بنده خدا پاشو بایست». قبر شکافته شد. جوانی از قبر بیرون آمد و از تمام بدن این جوان آتش بیرون می زد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای جوان تو از امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب می کشی؟»
عرض کرد: «یا رسول الله صلی الله علیه و آله از امت شما».
پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت و فرمود: «تارک الصلاه بودی؟»
جوان گفت: «نه یارسول الله، من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا می کردم».
پیامبر: «روزه نگرفتی؟»
جوان: یا رسول الله، نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان را هم روزه می گرفتم.
پیامبر فرمود: «ای جوان حج نرفتی؟»
گفت: «مستطیع نشدم».
پیامبر فرمود: «جهاد نکردی؟»
جوان گفت: «چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم».
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سرش را بالا گرفت و فرمود: خدایا من نمی توانم عذاب کشیدن امتم را ببی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 