پاورپوینت کامل فصل دوم: مادری دارم بهتر از برگ درخت ۴۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فصل دوم: مادری دارم بهتر از برگ درخت ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوم: مادری دارم بهتر از برگ درخت ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوم: مادری دارم بهتر از برگ درخت ۴۵ اسلاید در PowerPoint :
اشاره
بزرگان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسی در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبی شان در وصف مادر و قدردانی از مقام شامخ او سخنان زیبایی گفته اند و سرتاسر پهنه ادبیات ایران زمین سرشار است از اشعاری که در ستایش مادر سروده شده است. مادر در شعر فارسی گاه سمبل فداکاری، ایثار، شکیبایی و عاطفه است و گاه تربیت کننده نسلی که از دامنش مرد به معراج می رود…. در این قسمت به رسم تیمن و تبرک، به چند نمونه از اشعاری که در وصف مقام مادر سروده شده است اشاره می کنیم:
۱. تجلیل از مادر در شعر شاعران متقدم
فردوسی
به رودابه گفت ای سرافراز ماه
گزین کردی از ناز برگاه چاه
چه ماند از نکو داشتی در جهان
که ننمودمت آشکار و نهان
ستمگر چرا گشتی ای ماه روی
همه رازها پیش مادر بگوی
مولوی
نگر به یوسف کنعان که از کنار پدر
سفر فتادش تا مصر و گشت مستثنا
نگر به موسی عمران که از بر مادر
به مدین آمد و زان راه گشت او مولا
خیام
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
من می نگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هرکه از مادر زاد
عطار
اگر خورشید خواهی سایه بگذار
چو مادر هست شیر دایه بگذار
چو با خورشید هم تک می توان شد
ز پس در تک زدن چون سایه بگذار
سنایی
گر بدین سیرت بخواباند ترا ناگاه مرگ
پس ز آتش بایدت بالین و بستر داشتن
ای سنایی وارهان خود را که نازیبا بود
دایه را بر شیرخواره مهر مادر داشتن
ابوسعید ابوالخیر
ما در ره سودای تو منزل کردیم
سوزیست در آتشی که در دل کردیم
در شهر مرامیان چشم می خوانند
نیکونامی ز عشق حاصل کردیم
فخرالدین اسعد گرگانی
نژاد تو، تو خود دانی که چون است
به هنگام بلندی سرنگون است
تو از گوهر، همی مانی به استر
چو پرسند از تو، فخرآری به مادر
سعدی
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
نه در مهد، نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای
که امروز سالار و سرپنجه ای…
مولانا
ننگرم در تو، در آن دل بنگرم
تحفه او را آر ای جان بردرم
با تو او چون است هستم من چنان
زیر پای مادران باشد جنان
ملامحسن فیض کاشانی
جنان در زیر گام مادران است
بکش بر دیده خاک زیر گامش
مکن بر روی او تندی که بر تو
خدا فرموده واجب احترامش
۲. تجلیل از مقام مادر در شعر معاصر
فریدون مشیری
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویاآفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فرّ سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه «مادر» داشتن!
رهی معیری
آسودگی از محن ندارد مادر
آسایش جان و تن ندارد مادر
دارد غم و اندوه جگرگوشه خویش
ورنه غم خویشتن ندارد مادر
ملک الشعرای بهار
بنگر یکی به رود خروشان به وقت آنک
دریا پی پذیرش آغوش برگشود
چون طفل ناشکیب خروشان ز یاد مام
کاینک بیافت مام و در آغوش او غنود
دیدم غریو و صیحه دریای آبسکون
دریافتم که آن دل لرزنده را چه بود
بیچاره مادری است کز آغوشش آفتاب
چندین هزار طفل به یک لحظه در ربود
داند که آفتاب جگر گوشگانش را
همراه باد برد و نثار زمین نمود
زین رو همی خروشد و سیلی زند به خاک
از چرخ برگذاشته فریاد رود رود
محمدحسین شهریار
او مادر من است
اما ندای قلب به گوشم همیشه گفت:
این حرف ها برای تو مادر نمی شود.
پس این که بود؟
دیشب لحاف رد شده بر روی من کشید
لیوان آب از بغل من کنار زد
در نصفه های شب
یک خواب سهمناک و پریدم به حال تب
نزدیک های صبح
او باز زیر پای من اینجا نشسته بود
آهسته با خدا
راز و نیاز داشت نه او نمرده است
نه او نمرده است که من زنده ام هنوز
او زنده است در غم و شعر و خیال من
میراث شاعرانه من هرچه هست از اوست
کانون مهر و ماه مگر می شود خموش
سهراب سپهری
مادری دارم، بهتر از برگ درخت
دوستانی، بهتر از آب روان
و خدایی، که در این نزدیکی است
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیاه
پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها پشت دو برف
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی
پدرم پشت زمان ها مرده است
پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید
من قطاری دیدم روشنایی می برد
من قطاری دیدم فقه می برد و چه سنگین می رفت
من قطاری دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت
من قطاری دیدم تخم نیلوفر و آواز قناری می برد
و هواپیمایی که در آن اوج هزاران پایی
خاک از شیشه آن پیدا بود
مادرم آن پایین
استکان ها را در خاطره شط می شست
سلمان هراتی
اینجا مادران از کویر می آیند
اما دریا می زایند
مادرم می گوید: باکی نیست، اگر قند نیست
خرما و کشمش هست، اگر این ها هم نیست
نخوردن هست، خدا هست
چرا مادر امروز، این همه به آسمان شباهت دارد
رو به روی آینه می ایستد، به آسمان نگاه می کند
آبی می شود، غمناک، اما عمیق
و صریح می گوید: توکل بر خدا، قربان درد دلت یا زهرا(س)
سهراب سپهری
بوی ترانه ای گمشده می دهد
بوی لالایی که روی چهره مادرم نوسان می کند
از پنجره
غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم
محمدحسین شهریار
مادر! بهشت من همه آغوش گرم تست
گویی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهاییم مباد که تیره است بی تو روز
دائم حریم قدس تو احساس می کنم
احساس قدس آن دم انفاس می کنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست
مادر به قصه های تو می خفت غصه ها
می رفت چشم و گوش به دنبال قصه ها
با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق می گریست
صد قصه عشق بودی و می خواندمت مدام
رفتی و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من
امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدم های مادر است
فاطمه عارف نژاد
مریم، شقایق، یاس، نیلوفر صدایش کن
از خواب ناز غنچه زیباتر صدایش کن
آبی تر از آرامش دریا کنارش باش
از اقتدار کوه محکم تر صدایش کن
خوش بوست او! ریحان بچین از عطر دستانش
جاری ست او! یک چشمه از کوثر صدایش کن
گاهی بخوانش سیب! سیبی سرخ از فردوس
گاهی گلاب تازه قمصر صدایش کن
تا شعر از لبخند او نازل شود، هر شب
بین خطوط خالی دفتر صدایش کن
وقتی به باران خیز چشمانش عطش داری
در هفت دور تشنگی هاجر صدایش کن
ای نیمه جانِ رنج! رستاخیر می خواهی؟
مهرش قیامت می کند، محشر صدایش کن
این زن رسول مهربانی هاست در خانه
مبعوث تقدیر است، پیغ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 