پاورپوینت کامل عرشیان فرش نشین; سید ! سلام علیکم ۷۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عرشیان فرش نشین; سید ! سلام علیکم ۷۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرشیان فرش نشین; سید ! سلام علیکم ۷۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عرشیان فرش نشین; سید ! سلام علیکم ۷۹ اسلاید در PowerPoint :

در احوالات آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی

زندگی نامه

در سال ۱۳۱۵ق (۱۲۷۶ش) در نجف به دنیا آمد و «شهاب الدین» نام گرفت. پدرش، آیت الله سید شمس الدین محمود مرعشی، از فقها و مدرّسان علوم اسلامی نجف بود. پس از یادگیری خواندن و نوشتن، در نوجوانی به کسوت روحانیت در آمد و به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. ادبیات عرب، فقه، اصول، حدیث، درایه، رجال و تراجم و… را از اساتیدی همچون آیت الله آقا ضیاء عراقی، آیت الله شیخ احمد کاشف الغطاء و شماری از مراجع تقلید و مدرّسان برجسته حوزه علمیه نجف فرا گرفت.

آیت الله مرعشی، چنان علاقه به یادگیری داشت که سر از پا نمی‎شناخت. خودش در این باره می‎گوید: «هیچ گاه در سنین جوانی به دنبال تمایلات نفسانی نرفتم. همیشه در پی تحصیل علم بودم و هر کجا نشانی از استادی یا عالمی و یا جلسه درسی ـ که مفید تشخیص می‎دادم ـ می یافتم، لحظه ‎ای در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمی‎کردم».

ایشان به دستور آیت الله العظمی شیخ عبد الکریم حائری یزدی در شهر قم ماندگار شد و علوم ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه را برای طلاب جوان تدریس ‎نمود و در طول بیش از هفتاد سال تدریس در حوزه علمیه قم، دانشمندان بسیاری را تربیت نمود که نام برخی از شاگردان وی عبارتند از: حضرات آیات شهید حسین غفاری، شهید مصطفی خمینی، شهید مرتضی مطهری، شهید دکتر محمد مفتح، شهید دکتر بهشتی، شهید صدوقی، مرحوم طالقانی، امام موسی صدر، سید مرتضی عسکری.

پرواز به ملکوت

عالم فرزانه و عارف زاهد، حضرت آیت اللّه مرعشی نجفی که عمری را در راه دین مقدس اسلام و مذهب جعفری، قلم و قدم زده بود و نزدیک به هشتاد سال به تدریس و تربیت شاگردان اهل بیت علی، تألیف و تصنیف و نیایش گذرانده و آثار خیریّه فراوانی به وجود آورده بود، سرانجام در ۹۶ سالگی و در هفتم صفر ۱۴۱۱ قمری پس از ادای نماز جماعت مغرب و عشا، دیده از جهان فرو بست و به ملکوت اعلی پیوست و در جوار کتابخانه بزرگش به خاک سپرده شد.

تأسیس کتابخانه ای کم نظیر

کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی از بزرگ ترین کتابخانه‎ های کشور است که بسیاری از کتب خطی جهان اسلام را دارا می باشد. بسیاری از این کتب، جزو نفیس ‎ترین و با ارزش ترین متون تاریخی است که قرن ها از عمر آنها می‎گذرد. این کتابخانه، اکنون با دارا بودن بیش از ۲۵۰هزار جلد کتاب چاپی و ۲۵هزار جلد کتاب خطی، به مسئولیت حجت الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی (فرزند آیت الله مرعشی) در خدمت طلاب، فضلا، دانشجویان، دانش آموزان، محققان و نویسندگان می‎باشد.

این کتابخانه شهرت جهانی دارد و با چهار صد مؤسسه، مرکز علمی و کتابخانه در سراسر جهان مرتبط است. هم چنین نخستین کتابخانه کشور به لحاظ حجم عظیم نسخه های خطی کهن دینی و سومین کتابخانه جهان اسلام است که ۶۵هزار عنوان نسخه خطی به زبان های فارسی، عربی، ترکی، اردو، لاتین و سانسکریت و برخی خطوط قدیم دیگر، با موضوعات اسلامی و غیره در آن نگهداری می شود که بعضاً در نوع خود منحصر به فرد هستند.

کهن ترین نسخه خطی اسلامی به خط کوفی، بخشی از قرآن کریم است که مربوط به نیمه نخست سده دوم هجری و بخش دیگری به خط علی ابن هلال، مشهور به ابن بواب، مربوط به سال ۳۹۲ قمری است که بر روی پوست نگاشته شده است.کهن ترین نسخه خطی غیر اسلامی نیز مجموعه ای از زبور است که بر روی پوست و به خط لاتین، از سده دوازدهم میلادی به جای مانده و نیز بخش هایی از انجیل به خط قدیم حبشی مربوط به سده دوازدهم و سیزدهم میلادی است که تمامی این کتب، در این مجموعه عظیم فرهنگی موجود است.

نیکی به والدین

آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین خود قائل بودند. خود ایشان در این باره می فرمودند: «وقتی مادرم مرا می فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت ها می دیدم پدر به خاطر خستگی در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی آمد ایشان را بیدار کنم. همان طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می مالیدم تا ایشان بیدار شود. در این حال که بیدار می شد، برایم دعا می کرد و عاقبت بخیری می خواست. من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.»

مهربان با همسر

فرزند ایشان می گوید: «پدرم با مادرم خیلی مهربان بود و سعی می کرد تا جایی که می تواند کارهایش را خودش انجام دهد. به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به مادرم تندی کرده باشد. ایشان در کارهای منزل به او کمک می کرد و وقتی هم کسالتی برای او پیش می آمد، پدرم غذا درست می کرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی می ریخت و می فرمود: حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلاً آبگوشت باید چنین باشد. [ایشان] یک چیزهایی به غذا اضافه می کرد، خیلی هم خوشمزه می شد.»

برخورد محترمانه با هانری کُربَن

ایشان با مهمانان با ملاطفت و احترام زیادی برخورد می کردند. یک بار قرار بود «هانری کربن» فیلسوف فرانسوی، خدمتشان برسد. آقا قبلاً در اتاق برای او صندلی آماده کردند، ولی خودشان روی زمین نشستند. هانری کربن به خاطر احترام به استاد، از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی ایشان فرمودند:« شما چون به صندلی عادت کرده اید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید.» حتی با این که ماه رمضان بود، خواستند که برایش چایی بیاورند، اما هانری کربن گفت: «ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید». ایشان پاسخ دادند: «پذیرایی از مهمان برای ما لازم است. چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد» و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.

بنیان گذار تقریب مذاهب

فرزند ایشان در این باره چنین می گوید: «پدرم با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با آنها مکاتبه می کردند. این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلاف افکنی میان شیعه و سنی دامن می زد و تحت تأثیر این فضا، هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به سنّی گری محکوم می شد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان، ده ها اجازه روایتی، از شخصیت های مطرح اهل تسنن داشتند.»

کبوتر حرم حضرت معصومه B

حضرت آیت الله مرعشی نجفی، کبوتر حرم حضرت معصومه B بودند. هفتاد سال، هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه می کردند و خادم حضرت معصومه B محسوب می شدند. بعضی صبح ها که هنوز درِ حرم باز نشده بود، همانجا پشت در می نشستند و مشغول عبادت و تهجد می شدند. حتی در زمستان که برف سنگینی می آمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود می بردند، بیرون در حرم را جارو می کردند و همانجا مشغول عبادت می شدند تا در حرم را باز می کردند. خادمان از ایشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف می شوند، اطلاع دهند تا در را باز کنند، ولی ایشان گفته بودند: «لازم نیست این کار را انجام دهید و هر وقت درِ حرم برای مردم عادی باز می شود، من هم همان موقع داخل حرم می شوم.»

بیمه با تربت کربلا

وقتی که کتابخانه بزرگ ایشان بنا می شد به معمار گفتند: «وقتی که پی را کندید و خواستید بتن بریزید، مرا خبر کنید. زمانی که ایشان را خبر کردند، ایشان آمدند و چهار گوشه زمین را تربت سید الشهدا j ریختند. یکی از آقایان از حکمت آن کار سؤال کرد. ایشان فرمودند: «من با این کار، افرادی که به این کتابخانه می آیند را بیمه می کنم تا از طریق خواندن کتاب های این کتابخانه، انحرافی حاصل نکنند.»

دلّاک زائر حضرت معصومهB

در زمان حیات ایشان، حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده می کردند. دلاک ها هم ـ که مردم را می شستند ـ معمولاً ریش بلندی داشتند و سرشان را می تراشیدند. روزی مرحوم آیت الله مرعشی که ـ محاسن بلندی داشتند ـ وارد حمام عمومی می شوند که از قضا تعدادی مسافر نیز در آنجا مشغول شست وشوی خود بودند و با دیدن ایشان، فکر کردند که ایشان دلاک است. یکی از آنها با حالتی آمرانه می گوید: «دلاک چرا دیر کردی؟! ما عجله داریم.» ایشان هم بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها می شود. در این حین، دلاک وارد می شود و وقتی آقا را در این حال می بیند، از ایشان عذرخواهی می کند. مسافران نیز متوجه اشتباه خود می شوند و از آیت الله مرعشی عذرخواهی می کنند. اما آقا می گوید: «زائر حضرت معصومهB هستند، اشکال ندارد».

روضه خوانی مرعشی برای جوان مست

فرزند ایشان می گوید: یک شب، آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می شود و مهمانی طول می کشد. موقع برگشتن، در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می شوند. جوان با تحکم می گوید: «شیخ از کجا می آیی؟» ایشان هم جریان را توضیح می دهند. جوان مست می گوید: «برایم روضه بخوان!» آقا بهانه می آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می گوید: «خوب این هم صندلی؛ بنشین روی گرده من.» پدرم می گفت: «نشستم روی گُرده آن جوان مست تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن؛ به حدی که شانه هایش تکان می خورد و مرا هم تکان می داد. از گریه او متأثر شدم و فکر کردم اگر این طور پیش برود، او غش می کند. روضه را خلاصه کردم. اما گفت: «شیخ چرا کم روضه خواندی؟» گفتم: «سردم شده» وقتی خواستم خداحافظی کنم، جوان گفت: «من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.» ایشان می فرمود: دو ـ سه هفته از این قضیه گذشته بود که در مسجد بالاسر، در محراب نشسته بودم؛ دیدم جوانی آمد و افتاد به دست و پای من و به حضرت معصومه B قسمم داد که او را ببخشم. بعد که خودش را معرفی کرد، متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد، به کلی دگرگون شد و توبه کرد و به نماز جماعت می آمد. این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می کرد. محاسن بلندی داشت و عرق چین و عبا می پوشید و اهل تهجد شده بود. وقتی هم که فوت کرد، تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.»

نمی گذارم انگلیسی ها ما را از درون تهی کنند

آیت الله مرعشی نجفی نقل می فرمود: « از بازار نجف عبور می کردم؛ دیدم طلبه ها در یک مغازه ای خیلی رفت و آمد می کنند. پرسیدم: «چه خبر است؟!» گفتند: «کتاب های علمایی که فوت می کنند را اینجا حراج می کنند» رفتم داخل؛ دیدم که عده ای حلقه زده اند و آقایی کتاب ها را آورده است و چوب حراج می زند و افراد، پیشنهاد قیمت می دهند و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد می داد، کتاب را می خرید. یک فرد عربی هم کنارش نشسته بود که کیسه پولی داشت و بیشترین قیمت ها را او می داد و کتاب ها را می خرید. متوجه شدم که او، فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتاب ها را می خرد و جمعه ها به بغداد می برد و تحویل انگلیسی ها می دهد و پولشان را می گیرد و بعد دوباره می آید و کتاب می خرد. از آن موقع تصمیم گرفتم که نگذارم انگلیسی ها کتاب ها را به یغما ببرند و ما را از درون تهی کنند. بعد از آن، شب ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج کوبی مشغول کار شدم و با کم کردن وعده های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کردم و به خرید و جمع آوری کتاب ها اقدام کردم که حاصل آن، همین کتابخانه بزرگ شده».

تنها یک چیز مرا زجر می دهد

یکی از خصوصیات برجسته ایشان، ساده زیستی و عدم توجه به مسائل مادی و زخارف دنیوی بود. ایشان پس از اقامت در قم، از نظر مالی، مدت ها در وضعیت بدی به سر می بردند و مدت ها اجاره نشین بودند. تا اینکه کم کم با تهیه یک زمین کوچک، در آن خانه ای ساختند و تا آخر عمرشان نیز در آن زندگی کردند. ایشان هیچ وقت از وضعیت مالی مطلوبی برخوردار نبودند و هر آنچه به دست می آوردند، در راه رفع حوایج مردم، مصرف یا وقف می کردند و هیچ گاه مالی را به خودشان اختصاص نمی دادند. ایشان در شب آخری که رحلت کردند، به فرزندشان فرمودند: «من خیلی بارم سبک است و هیچ نگرانی ندارم. تنها یک چیز مرا زجر می دهد و آن این است که می ترسم در ایام زندگی ام، نوشته یا صحبت های من در هر موردی، باعث شده باشد که حقی ناحق شود یا در همسایگی ما گرسنه ای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم که والله و بالله و تالله اگر چنین چیزی بود، من آگاهی نداشته ام». ایشان به من نصیحت می فرمودند: «بارتان را سبک کنید و از تجمل پرستی و خانه بزرگ و…بپرهیزید ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.