پاورپوینت کامل شهدا; شهید رجایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهدا; شهید رجایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهدا; شهید رجایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهدا; شهید رجایی ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

رئیس جمهور شهید محمد علی رجایی

من محمد علی رجائی که در سال ۱۳۱۲ در قزوین در خانواده‌ای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشه‌ور بود و مغازه‌ خرازی در بازار داشت که از این طریق امرار معاش می‌کردیم. در سن ۴ سالگی پدرم را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادرم وبرادرم که در آن موقع ۱۳ سال داشت، می‌افتاد. مادرم با تلاش و کوشش و حفظ حیثیت شدید خانوادگی در بین همه فامیل، ما را با یک وضع آبرومندانه‌ای اداره می‌کرد و برای اداره‌ زندگیمان به کارهای خانگی که آن موقع معمول بود، مثل شکستن بادام و گردو و فندق و از این قبیل کارها می‌پرداخت. تنها دارائی قابل ملاحظه ما یک منزل کوچک بود که آن هم از دوران حیات پدرم برایمان باقی مانده بود و آن منزل زیرزمینی داشت که مادرم با تلاشی پیگیر در آن زیرزمین اقدام به پاک کردن پنبه و به طوری که عرض کردم هسته کردن بادام و گردو و …. زندگیمان را به طرز آبرومندی اداره می‌کرد. اغلب اوقات سرانگشتانش ترک خورده بود. برادرم هم در همان سن و سال کار می‌کرد و در حد متعارفی که می‌توانست کمکی به اداره زندگی می‌کرد.

دکتر موسوی زرگر, وزیر بهداشت در کابینه شهید رجایی:

رجایی به مفهوم واقعی کلمه مردم دوست بود و دغدغه مردم را داشت. خودش بارها اظهار می‌کرد که مقلد امام (ره) هست و یک متدین واقعی بود.آخرین جلسه با ایشان یک روز پنج‌شنبه بود؛ همین ۱۲ نفر رفته بودیم و با ایشان مشورت می‌کردیم ایشان نظرات تک‌تک ما را می‌پرسید. حتی نماز مغرب و عشا که شد ایشان جلو ایستادند وما به ایشان اقتدا کردیم، به یاد دارم که در سجده آخر نماز این جمله معروف امام حسین علیه السلام را ذکر کرد؛ الهی رضاًبرضائک و تسلیماً لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین.

بعداز نمازبه ما گفت کجا می‌روید؟ گفتیم: دعای کمیل. ایشان ابراز تمایل کردند که با ما بیاید ولی ما متذکر شدیم که حضرت امام(ره) قدغن کرده که شما بیرون بیایید و به مصلحت نیست اما ایشان گفتند: حاضرم با لباس مبدل و با شال گردن و روی پوشیده بیایم چراکه دعای کمیل را خیلی دوست دارم.

ما جمعه صبح هم به هیات دولت می‌رفتیم و تا ساعت ۳۰/۱۰ صبح کار می‌کردیم و بعد دسته جمعی به نماز جمعه می‌رفتیم. هرکدام هم برای خودمان یک جانماز داشتیم. یک روز شهید رجایی گفت: که من می‌‌خواهم ثواب این کار را ببرم و شما را به جانماز مهمان کنم. یک فرش بزرگ دارم و آن را می‌آورم همه ما در آن، جا می‌شویم.

ما خوشحال شدیم و گفتیم که در این صورت ما فقط مهرمان را بر می‌داریم و می‌آییم. دکتر شیبانی هم معمولا از یک سنگ به جای مهر استفاده می‌کرد. آن روز ما خوشحال بودیم چرا که می‌گفتیم امروز مهمان شهید رجایی هستیم و ایشان ما را به فرش نماز جمعه مهمان کرده است!

ما معمولا در خیابان قدس و ضلع شرقی دانشگاه می‌نشستیم و جای مشخصی را انتخاب کرده بودیم چراکه وقتی نماز جمعه می‌آمدیم جاهای دیگر پر شده بود. آقای رجایی فرش را که آورد دیدیم یک گلیم کهنه و سوراخ بود که تمام پشم آن ریخته شده بود. این مسئله اسباب خنده دوستان شده بود که ما را به عجب فرشی مهمان کرده‌اید؟ شهید رجایی در پاسخ گفت که همین فرش را داشتیم. بالاخره فرش را پهن کردیم و همه در دو ردیف، سه نفر جلو و چهار نفر در عقب نشستیم. شهید رجایی جلو نشسته بود. من دکتر شیبانی، مهندس کلانتری با پیرمردی که بغل دست ما نشسته بود در حال گفتگو هستیم. کنجکاو شدم که ببینیم چه می‌‌گوید؟ آن پیرمرد به شهید کلانتری می گفت که آقا ببین ما چه حکومتی داریم. آدم واقعا لذت می‌برد. آقای کلانتری گفت مگر چه شده است؟ پیرمرد با اشاره‌ای به دکتر قندی گفت: آن آقا را می‌بینی من خوب می‌شناسمش، عالی‌ترین تحصیلات را در مخابرات دارد، وزیر این مملکت است اما آمده و روی این گلیم پاره نشسته است!

شهید کلانتری هم آدم شوخی بود، در جواب به آن پیرمرد گفته بود که تعجب‌آمیزتر مطلبی است که من به تو خواهم گفت. پیرمرد پرسیده بود آن مطلب چیست؟ شهید کلانتری گفت: من کلانتری وزیر راه و ترابری، این شخص هم که می‌بینی کنار بنده نشسته دکتر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.