پاورپوینت کامل من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت دوم) ۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت دوم) ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت دوم) ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل من را در کنار یکی از درهای بهشت به خاک بسپارید؛ در کنار قبر حسین خرازی (قسمت دوم) ۲۰ اسلاید در PowerPoint :
در شماره پیشین ضمن بیان خاطره ای در مورد شهید احمد کاظمی شمه ای از زندگی و مسئولیت های خالصانه او را بیان نمودیم و در این شماره برگهایی دیگر از دفتر زیبای زندگیش ر ا ورق می زنیم.
احمد کاظمی؛ هزارو سیصد و زلزله…
در حادثه بم، درساعتهای اول، احمد به عنوان فرمانده نیروی هوایی تمام ناوگان خودش را برای نجات مردم بم بسیج کرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده کرد، هر ۱۳ دقیقه یک هواپیما و یک هلیکوپتر چه در شب و چه در روز پرواز می کرد۳۰ هزار مجروح را با هواپیما و هلیکوپتر تخلیه کرد، ۱۰ شبانه روز نخوابید.
این است روحیه مردم داری و مردم یاری سردار گمنام ما که هیچکس اسمشو توی اون مصیبت به عنوان یکی از مهم ترین اهرم های فعال نشنید…
احمد کاظمی؛ فرمانده نیروی زمینی؛ ۱۳۸۴
وقتی مراسم تودیعت برگزار شد همه گریه می کردن… حتی خودت… گفتی که فکرمی کردی شهادتت توی نیروی هوایی رقم می خوره اما…
همه می دونستن در زمان تو رشد کمی و کیفی در نیروی هوایی ۳۰۰ تا ۵۰۰ برابر شده… همه فهمیده بودن کسی که این کارا رو می کنه به جای دیگه ای وصله…
احمد کاظمی؛ شهید عرفه..
…دانشگاه تهران روز عید قربان فرمانده ات وقتی می آمد شکسته بود ولی مقتدر. محزون بود ولی با ابهت. همه بچه های جنگ آمده بودند، محسن رضایی، شمخانی، کوثری، علی فضلی، قاسم سلیمانی، فدوی، باقر قالیباف، مرتضی قربانی، غلامعلی رشید، رحیم صفوی،… و با دیدن او کلی گریه کردند. او تنها زیر لب فاتحه می خواند. وقتی تابوت را دید زمزمه ای می کرد که نمی دانم چه می گفت. ولی وقتی سیر با تو و توها نجوا کرد رو به جمعیت کرد و در حالی که خانواده شهدای سانحه اخیر، دکتر محسن رضایی، سردار صفوی و… گردایشان جمع شده بودند گفت: «جمع دیگری از بهترین ها رفتند و ما هنوز هستیم». جمعیت یکدست بغض پنهان خود را شکسته و های های گریستند. کسانی که سال ها بود کسی اشک آنها را ندیده بود…
بعد در ادامه خاطره ای از دیدار با شهید کاظمی را نقل کرد: که حدود دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت: «من دو خواسته و آرزو دارم. یکی آنکه رو سفید باشم و دیگر آنکه شهید شوم.» من به او گفتم که برای شما حیف است که بمیرید، شما مستحق شهادت هستید. اما نه به این زودی، این نظام هنوز به شما نیاز دارد. در آن جلسه به شهید کاظمی گفتم «روزی که خبر شهادت صیاد شیرازی را به من دادند گفتم، شهادت حق او بود.» با ذکر این خاطره دیدم در چشمان شهید کاظمی اشک جمع شده است. در این لحظه او به من گفت: «ان شاء لله خبر من را هم به شما بدهند…».
بچه ها برای احمد سنگ تمام گذاشتن برای همین وقتی که دیدار آقا تمام شد، در خواستشون را از آقا کردن… سردار سلیمانی از ایشان عبایی را بهمراه انگشتری که آقا با آن نماز شب می خواندند گرفت. فردای آن روز (صبح پنجشنبه) قبل از نماز، وقتی می خواستند جسد احمد را در میان قبر بگذارند، اول عبای آقا را پهن کردند و سپس تربت کربلا را بر آن پاشیدند و بدن احمد را در میان آن قرار دادند و انگشتری را نیز به توصیه یکی از علماء و اولیاء الهی، زیر زبان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 