پاورپوینت کامل بهانه های واهی ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بهانه های واهی ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بهانه های واهی ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل بهانه های واهی ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

خیلی از ما فقط داغ می کنیم و خونمان به جوش می آید، وقتی که خبر تنهایی حسین بن علی علیه السلام و یارانش را در کربلا می شنویم. امّا پای عمل که می رسد کارهای عجیب و غریب می کنیم و خودمان را می زنیم به آن راه. جالب است که ما اصلاً یادمان رفته است که در قبال امام زمان مان چه مسئولیت بزرگی داریم.

خیلی از ماها محرّم را با سیاه پوشی و عزاداری می شناسیم؛ اما قشنگی داستان عاشورا به این است که با خون و اشک نوشته شده است؛ خونی که یک روز در سرزمین کربلا بر خاک ریخته شد و اشکی که سالیان دراز از گوشه چشم ها می چکد و باز هم جاری می شود تا یک بار دیگر گرد و غبار ناگزیر زمان را از چهره مردمان روزهای انتظار بشوید.

محرم و عاشورا فرصت دوباره ای است برای فکر کردن به شهادت امام و آن هایی که امام را تنها گذاشتند، بهانه های آدم هایی که همراه امام نرفتند، بهانه هایی شبیه توجیه های خودمان. عاشورا همنیش فوق العاده است. همین فرصت انتخاب، همین جدا کردن که امام سعی می کرد با دقت کامل انجام دهد. هم کسی جا نماند و هم کسی اضافه نیاید. از یک طرف به بعضی ها می فرمود: بروید، اینها مرا می خواهند؛ از طرف دیگر نماینده می فرستاد، چند نفر بخصوص را دعوت می کرد تا به ایشان بپیوندند. اگر به پیغام جواب نمی دادند خودشان شخصاً راه افتاده، به خیمه هایشان می رفتند و از آنها می خواستند همراهش باشند. زیاد بودن نفرات برایشان مهم نبود، بلکه بعضی «نفرها» برایشان مهم بودند، و در واقع انتخاب و تصفیه برای ایشان اهمیت داشت.

اما بودند کسانی که نرفتند و تعداد آنها هم کم نبود. بهانه هایی پیدا کردند که وجدان خودشان را راضی کنند و به نظر بقیه منطقی برسد و ماندند. کار عجیبی نکردند. آدم ها همیشه این کار را بلد بوده اند. آن هایی عجیب بودند، که رفتند.

ضحاک مشرقی، با امام شرط کرده بود تا وقتی می مانم که مفید باشم، اگر تنها شدم، من هم می روم چون فایده ای ندارد. او در روز عاشورا، با اسبی که در یکی از خیمه ها پنهان