پاورپوینت کامل مهدی یاوران جوان ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهدی یاوران جوان ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدی یاوران جوان ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدی یاوران جوان ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
خویشتن داری و خودسازی
جوانی، دلپذیرترین لحظات زندگی و شورانگیزترین فرصت های حیات انسانی است که خاطرات و مخاطرات شیرین آن همچون رنگین کمانی زیبا و شگفتی آفرین از جلوه های عشق و معرفت، شور و شیدایی و رشد و شکوفایی در آسمان خاطرات همگان نقش می زند. فصلی است برای شکفتن غنچه های کمال و معرفت و موسمی است برای جوشش زلال ایمان و معنویت با خویشتن داری و خودسازی.
چه تسلط بر خویشتن ـ خود کنترلی ـ یکی از عالی ترین رهیافت های یک نظام تربیتی درست به شمار می آید. از این رو، در آموزه های مهم اخلاقی سفارش شده که انسان هماره جان خویش را از پلیدی ها پاک سازد و روح خود را همواره با یاد پروردگار صفا و جلا دهد و نیز در روبه رویی با نافرمانی های پروردگار خویش را نگه دارد.
در آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام این ویژگی از برجسته ترین صفات انسان شمرده شده است که با آن می توان زندگی سعادت مندی را پشت سر نهاد. امام سجاد علیه السلام فرمود: «مردی با خانواده اش مسافرت دریا کرد، کشتی آنها شکست و از کسانی که در کشتی بودند، جز زن آن مرد نجات نیافت، او بر تخته پاره ای از الوار کشتی نشست تا به یکی از جزیره های آن دریا پناهنده شد، در آن جزیره مردی راهزن بود که همه پرده های حرمت خدا را دریده بود، ناگاه دید آن زن بالای سرش ایستاده است، سر به سوی او بلند کرد و گفت: تو انسانی یا جنی؟ گفت: انسانم، بی آنکه با او سخنی گوید، آماده گناه با او شد، زن لرزان و پریشان گشت، به او گفت: چرا پریشان گشتی؟ زن گفت: از این می ترسم ـ و با دست اشاره به آسمان کرد ـ مرد گفت: مگر تا کنون چنین کاری کرده ای؟ (گناه) زن گفت: نه، به عزت خدا سوگند. مرد گفت: چرا از خدا چنین می ترسی، در صورتی که چنین کاری نکرده ای و من تو را مجبور می کنم، به خدا که من به پریشانی و ترس از تو سزاوارترم، سپس کاری نکرده برخاست و به سوی خانواده اش رفت و همواره به فکر توبه و بازگشت بود.
روزی در اثنای راه به راهبی برخورد و آفتاب داغ بر سر آنها می تابید، راهب به جوان گفت: دعا کن تا خدا ابری بر سر ما آرد که آفتاب ما را نسوزاند، جوان گفت: من برای خود نزد خدا کار نیکی نمی بینم تا جرأت کنم و چیزی از او بخواهم. راهب گفت: پس من دعا می کنم و تو آمین بگو. گفت: آری خوب است، راهب دعا می کرد و جوان آمین می گفت. به زودی ابری بر سر آنها سایه انداخت. هر دو پاره ای از روز را زیر ابر راه رفتند تا سر دو راهی رسیدند. جوان از یک راه و راهب از راه دیگر رفت، و ابر همراه جوان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 