پاورپوینت کامل «همراه ترین بانو» ۳۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل «همراه ترین بانو» ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل «همراه ترین بانو» ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل «همراه ترین بانو» ۳۵ اسلاید در PowerPoint :
نشسته بود و می اندیشید. بیست و پنج سال گذشته بود. بیست و پنج سال هر شب، وقتی از نامردمی روزگار به تنگ می آمد و گاه با سر و رویی خونی به خانه بر می گشت، می دانست، چشمانی مشتاق انتظارش را می کشند، می دانست اگر همه تکذیبش می کنند، او حرف هایش را باور می کند. بعدها خودش می گفت: «خداوند هرگز همسر و همراه و مشاوری بهتر از او (خدیجه) به من ارزانی نداشت، چرا که در آن شرایط بحرانی که مردم به دعوت توحیدی من کفر می ورزیدند، او با شهامت و درایت به راه و رسم آسمانی من ایمان آورد، و آنگاه که آنان من را در رسالتم، دروغ گو می دانستند، او با اخلاص و درستی و راستی، من را در دعوتم گواهی داد و…»[۱].
کم کسی نبود، او که تصدیقش می کرد، فقط همسرش نبود، تنها همسرِ خانه دارِ مردی ندار از مال دنیا نبود، او بزرگ بانوی قریش بود، کسی که از مال دنیا، مردان نامدار هم به گرد پایش نمی رسیدند، هوش تجاری اش زبانزدش کرده بود، معروف بود به «بانوی دوراندیش و خردمند» یا «بانوی عاقل»، می گویند هزاران شتر در دست کارکنانش بود که در اطراف کشورهایی مانند مصر، شام و حبشه به تجارت مشغول بودند. قبه ای از حریر سبز با طناب های ابریشمی بر بام خانه اش افراشته بود. که نمایانگر ثروت فراوانش بود و فقرا نیز از روی این علامت برای استعانت و کمک مراجعه می کردند؛ چهار صد غلام و کنیز که خدمات ارجاعی او را انجام می دادند[۲].
از کتب آسمانی آگاهی داشت، شعر ها و دانش و معلوماتش زبانزد کوی و برزن بود، «اگر تمام نعمت های دنیا از آن من باشد، ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد، زمانی که چشمم به چشمان تو نیافتد.» خودش این را سروده بود، در وصف همسرش، رسول خدا…
در نجابت حرف اول را می زد، حتی قبل از اسلام وی را «طاهره » و «مبارکه » می خواندند، این قدر که وقتی نا بخردان با سنگ و چوب دنبال رسول خدا می کردند، وقتی به خانه اش پناه می برد، خدیجه فریاد می زد: «خجالت نمی کشید به خانه من سنگ پرتاب می کنید؟» و آنان شرمنده فرار می کردند.
نشان دهنده جایگاه او در میان مردم، لقب «بانوی بانوان قریش» بود، که آن ها خودشان به وی داده بودند.
پرنده افکارش به آشیانه برگشت. نگاهی دیگر به او انداخت.
– ببین کجا آرمیده است؟ بر خاک خشک! او که تا دیروز بر کمتر از پر قویی نمی آسایید، اینک… حتی کفن… آه، خدایا…!
-پدر جان…!
صدای نازگلش بود… یادگار او… در آغوشش کشید.
-جانم عزیزِ پدر، نور چشمانم، فاطمه ام!
-مادرم گفت به شما بگویم، من از قبر در هراسم؛ از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، به خاک بسپاری، فقط با آن…
-وای خدیجه! تو از قبر در هراسی؟ من که به تو وعده بهشت داده بودم! من که به تو گفته بودم ما در آن عالَم دنیا، همراه هم خواهیم بود؟
آه بانو، نکند، تو در خاک هم می خواهی به یاد من باشی؟ مثل آن زمان ها که وقتی لباس هایم را مرتب می کردی، آن ها را می بوییدی و با عشق می گفتی بوی بهشت می دهد، بوی تو را می دهد…
این لباس کهنه من برایت کم است، تو باید در آغوشی از سوسن و یاس به خواب روی، باید در تابوتی از عشق و احساس آرام گیری…
این چه صدایی است که می آید؟ انگار صدای بال فرشتگان است؟ جبرئیل امین است، حتماً به تسلی آمده…
-ای رسول الله! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: «ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد، ما سزاوارتریم که کفنش را به عهده بگیریم.» این لباس بهشتی را بر او بپوشان…
خدیجه! ای یاور و مونس دردها و تنهایی های پیامبر، ای هم درد غربت های رسول خدا، تو باید در کفنی بهشتی آرام می گرفتی، باید با دست های مبارک و پر عشق رسول خدا در آغوش خاک جای می گرفتی، تو تنها همسر رسول خدا بودی که. ..
هنگامی که زنان قریش تو را مورد ملامت و سرزنش قرار می دادند و می گفتند: «تو با این همه حشمت و شوکت با یتیم عبدالله که جوانی فقیر است، تن به ازدواج می دهی. چه ننگ بزرگی!» و با چه قدرتی که تماماً از سر معرفت بود به آنان گفتی:«ای زنان! شنیده ام شوهران شما [و خودتان] در مورد ازدواج من با محمد خرده گرفته اید و عیب جویی می کنید، من از خود شما می پرسم، آیا در میان شما، فردی مانند «محمد» وجود دارد؟ آیا در شام و مکه و اطراف آن شخصیتی به سان ایشان در فضائل و اخلاق نیک سراغ دارید؟ من به خاطر این ویژگی ها با او ازدواج کردم و چیزهایی از او دیده ام که بسیار عالی است.»[۳]
ای بانوی عشق! راستی بگو چه نیرویی در وجودت بود که روزهای متمادی در آن مسیر سخت، زیر آفتاب سوزان، با پای پیاده، روانه غار «حرا» می شدی که به همسرت، پیامبر خدا، آب و غذا برسانی؟
تو اول زن مسلمان بودی، نه تنها پیشتازترین زن در گرایش به اسلام، ایمان، نماز و پرستش خدا، بلکه نخستین بانویی که دست بیعت به پیامبر دادی.
عبدالله بن مسعود آورده است که روزی من به همراه گروهی از بستگانم به مکه رفته بودیم، پس از زیارت کعبه دیدیم مردی بزرگ وارد مسجدالحرام شد، در حالی که طرف راست او نوجوانی پرشکوه و پشت سرش بانویی باوقار بود، آنان تا نزدیک «حجر الا سود» رفتند، سپس آن مرد بزرگوار با نهایت ادب دستی بر آن سنگ کشید و آن دو همراهش نیز، همین کار را تکرار کردند، بعد از آن هر سه نفر به طواف خانه خدا پرداخته و هفت بار طواف کردند، پس از طواف کنار «حجر اسما
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 