پاورپوینت کامل برداشت هایی کوتاه از زندگی شهید غلامی ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل برداشت هایی کوتاه از زندگی شهید غلامی ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل برداشت هایی کوتاه از زندگی شهید غلامی ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل برداشت هایی کوتاه از زندگی شهید غلامی ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
جنگ تمام شده بود. همه برگشتند به شهر. البته برای شهری ها جنگ زودتر از این حرف ها
تمام شده بود. برای بعضی از بچه ها هم نه تنها جنگ تمام نشده بود، بلکه تازه کارها
شروع شده بود. غلامی از این دسته آخری بود. در زمان جنگ، مسئول تعاون لشکر بود. بعد
از جنگ شده بود فرمانده گروه تفحص شهدا. تازه کارش شروع شده بود.
*
حاج محمود توکلی می گفت: جنگ تمام شد، آمدیم اصفهان، اون روزا وضع اقتصادیمون خوب
نبود، سرمایه هم نداشتیم، کار خاصی هم بلد نبودیم. رفتیم سراغ زمین پدری، با چند تا
از بچه ها شروع کردیم به کار کشاورزی. اوضاع بد نبود. صبح می رفتیم، غروب می آمدیم.
به کار تو بیابون هم عادت داشتیم. الآن هم هنوز تو بیابون ها داریم زندگی می کنیم.
همان روزای اول شهید غلامی اومد سراغمون. می گفت: بیایید بریم منطقه، خیلی از
بچه ها هنوز اون جان، باید بریم سراغشون. می گفت دلم آروم نمی گیره. با این حرف هاش
حتی با شوخی ما رو برداشت برد منطقه سراغ شهدا.
*
جنگ تمام شده بود. کلی شهید برگشته بودند به شهر، اما هنوز خیلی ها نیامده بودند.
یکی شان حاج آقا مصطفی ردانی پور بود. شهید غلامی هم لیستی از «از سفر برنگشته ها»
جمع کرده بود. خیلی از اسامی رفقاش رو نوشته بود؛ اول از همه شهید ردانی پور بود.
تا امکانات رو تحویل گرفت، رفتیم کردستان سراغ آقا مصطفی. با اون بدن مجروحش آنقدر
بین جنوب و اصفهان و کردستان رفت و آمد تا بالاخره مجوز ورود به خاک عراق رو گرفت.
*
به حاج محمود گفتم ازش چی برا مردم بگیم؟ روحیاتش چه طوری بود؟ رفت تو فکر و با
لبخندی گفت: عجیب مردم دار بود، خیلی هوای بچه ها رو داشت، با همه مهربون بود.
احترام بزرگ و کوچک رو نگه می داشت.
*
جنگ تمام شده بود و قرار بود عراق کاملاً عقب نشینی کند. ایران هم برگردد داخل مرز
خودش ولی این طور نشد؛ مثلاً در محور عملیاتی محرم در شمال فکه، کل شرهانی دست عراق
بود. سربازهای عراقی تا پل شهید ایوبی و رودخانه دو ایرج آمده بودند. وقتی عراق به
کویت حمله کرد، آمریکا هم به عراق، شرهانی هم آزاد شد. شرهانی هم جز آزاده هایش
البته مجروح و رزمنده و… هم هست.
وقتی غلامی فهمید شرهانی آزاد شده، یاد عملیات محرم افتاد؛ اون شب بارونی که مصطفی
ردانی پور برای بچه ها سخنرانی می کرد…
*
رفتیم شرهانی. مرز دست ارتش بود. آن طرف هم منافقین نیرو داشتند. شهدا هم آنجا
بودند. شهید غلامی هم بود.
موافقت نکردند که کار تفحص آنجا شروع شود. می گفتند منطقه آلوده است. میدان مین،
سیم خاردار، تپه های رملی، تله های انفجاری منافقین، عراقی ها و… .
غلامی اصرار داشت. با کلی رفت و آمد و حرف و حدیث، قرار شد ده روز در منطقه بمانیم.
اگر شهید پیدا کردیم که بمانیم، وگرنه برگردیم به شهر. ماه شعبان بود، ایام ولادت
امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) و امام سجاد(ع) هم گذشته بود. جست وجو در منطقه را
آغاز کردیم. بیشتر روی تپه های ۱۷۵ و ۱۷۸ رفت و آمد می کردیم.
روز آخر، روز ولادت امام زمان(عج) بود. در روز امیدواری، ما ناامید در منطقه
می گشتیم. هیچ خبری نبود. در این ده روز حتی یک شهید هم پیدا نشده بود. قرار شد هر
کسی یک یادگاری بردارد و خداحافظی کنیم و برگردیم. دل همه گرفته بود. ناامی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 