پاورپوینت کامل نکند خواب باشی و از اینجا بگذری ۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نکند خواب باشی و از اینجا بگذری ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نکند خواب باشی و از اینجا بگذری ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نکند خواب باشی و از اینجا بگذری ۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۹
اشاره
هنوز لب ها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمی کرد. اما هر چه به آنها آب و شربت
می دادیم نمی خوردند. یه یاد رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه
می کردند.
اینجا خیلی ها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت می کنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و
…روایت محمد احمدیان در ایستگاه حسینه
ایستگاه حسینه، به یاد دارد عطر صلوات های رزمندگانی را خسته و کوفته از عملیات
برمی گشتند تا با دوستان بازمانده شان دیدار تازه کنند. یک ایستگاه صلواتی اینجا
زده بودند که خیلی معروف بود و خاطره شربت ها و چایی هایش، خنده ها و شوخی های
قبل از عملیات و گریه ها و ناله های بعد از عملیات، هرگز از ذهن هایی که حتی یک شب
در آنجا گذرانده اند، خارج نخواهد شد. و تو با حضورت در ایستگاه این مطلب را از
اعماق وجودت حس خواهی کرد.
*
شهید محمود مظاهری، بچه کُله رود، و ساکن شاهین شهر بود و بچه ها بهش می گفتند
محمود سوسول.
شب مرحله سوم عملیات کربلای ۵ محمود گوشه ای از قرارگاهمان که نزدیک ایستگاه حسینیه
است، نشسته بود و گریه می کرد. ما کربلای چهار را با آن وضعیت دیده بودیم رفقایمان
پیش چشممان پرپر شده بودند. خیلی ها فکر می کردند محمود ترسیده. رفتم سراغش. گفتم:
چی شده؟ گفت: هیچ، ولم کن. گفتم: محمود، بچه ها می گویند تو ترسیدی. گفت: بگذار هر
فکری که می خواهند بکنند. خیلی اصرار کردم که چرا گریه می کنی. گفت: داداش محمد، من
فردا شب شهید می شوم. مانده ام که چطور به ملاقات حضرت زهرا شرفیاب شوم.
این را که گفت، جدی نگرفتم. فردا که رفتیم برای عملیات، توی پنج ضعلی معروف شلمچه،
یک بار دیگر دیدمش. آمد با من دست داد و رو بوسی کرد. می خواست به سمت خط عراق برای
درگیری برود. گفت: محمد، بعد از بریدگی سمت راست، نزدیک اولین تانک منهدم شده بیا
سراغ من.
سه چهار ساعت بعد، یکی از بچه ها به من گفت: محمود رفت. گفتم: کجاست؟ دقیقا همان
آدرسی را داد که قبل از عملیات به من داده بود. تیر توی صورتش خورده بود. با خودش
یادگاری داشت، مثل حضرت زهرا(س).
*
عملیات بیت المقدس ۷ عطش به جان بچه ها افتاده بود و عملیات معروف شده بود به
«عملیات عطش». بچه هایی که عمل کرده بودند، برگشتند به همین موقعیت. بازماندگان،
اغلب کسانی بودند که از یک قدمی شهادت برگشته بودند. هنوز لب ها خشک بود و زبان از
تشنگی حرکت نمی کرد. اما هر چه به آنها آب و شربت می دادیم نمی خوردند. یه یاد
رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه می کردند.
اینجا خیلی ها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت می کنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و
…بی قرار
اشاره
دو تا کارت دعوت هم برای حضرت معصومه(س)، و حضرت زهرا(س) نوشته بود که آنها را داخل
ضریح حضرت معصومه(س) انداخت. خدا خدا می کرد دعوتش را قبول کنند.
روز عروسی اش رفت پشت بلندگو و با بغض در گلو گفت: …سیده زهرا برقعی
یک روز از فروردین ۱۳۳۷ گذشته بود که مصطفی مثل یک شکوفه بهاری، پلک هایش را چند
بار به هم زد و به دنیا سلام کرد. خانه کوچکی داشتند، پدرش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 