پاورپوینت کامل از اینکه قبول کردید مصاحبه کنید، پشیمان نیستید؟گفت وگو با رضا ایران منش، بازیگر و کارگردان جانباز ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از اینکه قبول کردید مصاحبه کنید، پشیمان نیستید؟گفت وگو با رضا ایران منش، بازیگر و کارگردان جانباز ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از اینکه قبول کردید مصاحبه کنید، پشیمان نیستید؟گفت وگو با رضا ایران منش، بازیگر و کارگردان جانباز ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از اینکه قبول کردید مصاحبه کنید، پشیمان نیستید؟گفت وگو با رضا ایران منش، بازیگر و کارگردان جانباز ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

بچه کرمان است. سال ۱۳۴۶ توی جیرفت به دنیا آمده است. چهارده ساله بود که پایش به
جبهه باز شد. فوق لیسانس کارگردانی دارد. یک پسر دارد و یک دختر. می گوید نقاشی هم
می کنم. یک شب سرد زمستانی پایش به دفتر نشریه باز شد و با صدای خش دارش یک عالمه
سؤال ربط و بی ربط ما را جواب داد.

بچه های دبیرستانی می گفتند: آقا ما می خواهیم بیاییم جنگ. یک مینی بوس شدیم. پدر و
مادرها موافقت کردند. همه آنها صبح زود آمده بودند که مینی بوس حرکت کند. پفک نمکی
داشتند. قمقمه داشتند. غذا همراه شان بود. قاشق و چنگال آورده بودند.

من اولین باری که رفتم جبهه، مثل آنها بودم که قاشقم جدا بود. یعنی هیچ کس نباید
از قاشق من استفاده می کرد. لیوان آب جدا داشتم. اگر از تشنگی می مردم، از لیوانی
که کسی لب زده بود، نمی خوردم. رفتم جبهه. روز اول رسیدم دیدم چهار پنج تا از این
لیوان های پلاستیکی قرمز گذاشته اند و همه از آنها آب می خورند. ظهر آمدم دیدم سفره
انداخته اند و بعضی ها پا توی سفره می گذارند و از آن رد می شوند. نتوانستم هیچ
چیزی بخورم. گذشت. دیدم نمی شود. اصلا دل ضعفه گرفتم. شب آمدم گفتم سفره انداختن را
نبینم، بلکه بتوانم چیزی بخورم. اما نمی شد. داشتم از تشنگی و گرسنگی هلاک می شدم.
دلم را زدم به دریا و لیوان را از دستشان گرفتم و بالاخره از آن آب خوردم. چقدر
خوش مزه بود. با انگشت شیرین کردن چای خیلی می چسبید. خوشمزه است؛ با چوب شیرین
کردن چای، مزه خوشمزه و جدیدی داشت.

یک عملیات شرکت کرده بودم که مجروح شدم و مرا به عقب برگرداندند. یک وقت مادرم به
من گفت: مگر توی لیوان خودت آب نمی خوری؟ گفتم نه دیگر لازم نیست.

بچه دبیرستانی هایی که داشتیم می بردیم جبهه، مثل اول خودم بودند. منتها با
امکانات آمده بودند. به شان گفتم: ببینید ما داریم می رویم توی یک محیطی که بچه ها
نان کپک زده می خورند. بعضی وقت ها سه روز توی منطقه هیچ چیز نمی بینند. رسیدیم
آنجا دیدم زمین تا آسمان آنها فرق کرده اند. ماجرا را به یکی از دوستانمان گفتم.
گفت: من تعجب می کنم اینها چطوری عمل می کنند! گفتم: خوب برکت اینجاست. این خاک آدم
را ایثارگر می کند. باید خرج کنیم. هزینه کنیم. جوان ها را برداریم ببریم و آن خاک
را نشانشان بدهیم. آن خاک، خاک مطهری است. اصلا آدم را عوض می کند؛ هر کس می خواهد
باشد.

ـ کجا شیمیایی شدید؟

دو بار شیمیایی شدم. یک بار در سال ۶۴ در مهران و یک بار هم در سال ۶۵ در فاو. یک
سال پیش، همین تاول هایی که اثر شیمیایی در بدنم می زد، به پایم هم زد و پایم را از
کار انداخت و الان با عصا راه می روم.

ـ چطور شیمیایی شدید؟

بی خیال برادر!

ـ چرا موهایت بلند است؟

ما حرفمان پیش جوان ها خیلی خریدار دارد. توی کوچه و بازار با جوان ها با این تیپ
می رویم و ما را از خودشان می دانند و حرفمان را قبول می کنند. با هر کس باید با
زبان خودش صحبت کرد.

ـ از کدام فیلم خوشتان می آید؟

من «نجات سرباز رایان» را خیلی دوست دارم. وقتی دیدم، از تکنیکش خیلی خوشم آمد.
بعدش یک مصاحبه کردند با اسپیلبرگ، یک حسنی داشت. من آن موقع متوجه نشدم. از او
سؤال کردند، گفت: من از جوان های ایرانی درس گرفتم. اول فکر نمی کردم این طور باشد،
بعدا که خودش گفت، خیلی برایم قشنگ بود. برایم افتخار آمیز بود. چون جنگ ما باعث
شده یک فیلمساز خارجی از آن الهام بگیرد. خیلی مهم است.

ـ کدام یک از فیلم های جنگ، حرصت را درآورده است؟

دوئل. من احمد رضا درویش، کارگردان این فیلم را خیلی دوست دارم. می دانم از بچه های
جنگ است و کارهای قبلی اش را دوست داشتم، اما دوئل را در درجه اول گول زدن تماشاچی
می دانم. با ترفند تماشاچی را به سینما می کشند. مثلا از خانم هدیه تهرانی یا مثلا
پرستویی یا عده ای که یک جوری معروف اند، برای جذب تماشاچی استفاده می کنند. آدم
فکر می کند، دوئل ارزش جنگ را دارد. انتظار داری ارزش ها را به تصویر کشیده باشد.
یک میلیارد و خرده ای تومان خرج شده، چهار پنج سال طول کشیده، انتظار دارید که یک
کار ارزشی ببینید، اما وقتی پای فیلم می نشینی…. اصلا من واماندم، وقتی فیلم را
دیدم. یکی از بدترین کارهاست. نه تنها ارزشی نیست، بلکه پول را در حقیقت توی آشغالی
ریختن است. ما توی جنگ کجا اینجوری داشتیم.

ـ چه قدر سینما می روید؟

مدتی است که سینما اصلا نمی روم. چند سال است. یکی به دلیل مشکلات جسمانی خودم بوده
که نمی توانستم بروم و دیگر اینکه بیشتر فیلم ها ارزش دیدن ندارند. بیشتر فیلم ها
شده اند قصه عشق. به خاطر بی توجهی بعضی از مسئولین نسبت به سینمای دفاع مقدس،
فیلم های جنگ هم بسیار ضعیف اند. دوئل را خیلی اتفاقی شد که رفتم دیدم. برایم باور
کردنی نبود که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.