پاورپوینت کامل ترکش ولگرد((ثواب جمع کن ها!)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ترکش ولگرد((ثواب جمع کن ها!)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ترکش ولگرد((ثواب جمع کن ها!)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ترکش ولگرد((ثواب جمع کن ها!)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۸

من و علی تازه به گردان آمده بودیم و فقط همدیگر را می شناختیم! دوست داشتم به
اطراف سرک بکشم و بفهمم در کجا هستم و دوست و رفیقی پیدا کنم، امّا مگر علی
می گذاشت؟ دم به دقیقه وقتی می دید بی کارم و می خواهم به سیاحت و بازدید از اطراف
بروم، یقه ام را می گرفت و غرولندکنان می گفت: گوش کن سعید، من و تو نیامده ایم
اینجا عمرمان را به بطالت بگذرانیم. اینجا جبهه اس، وقتی بردن مان خط مقدم یا
عملیات با دشمن می جنگیم و وقتی اینجا در اردوگاه هستیم باید کار خیر بکنیم و ثواب
جمع کنیم. پس بازیگوشی را بگذار کنار و دنبال من بیا!

بدمصّب انگار مأمور شده بود که مرا از تفریحات و گشت و گذار ممنوع کند و برای آخرتم
توشه و ثواب جمع کند. هر چی می گفتم: آخر این همه آدم اینجا پلاس اند، آن وقت من
بدبخت باید به فکر ثواب و روز قیامت باشم؟

علی تو چشمانم خیره می شد و صدا کلفت می کرد که: من با دیگران کار ندارم، امّا
مادرت تو را به من سپرده. باید مراقبت باشم.

ـ ترمز کن ببینم، چی چی مادرت تو را به من سپرده؟ هم مادر تو و هم مادر من ما را به
هم سپردند. زرنگی نکن! ـ من از تو پنج روز بزرگ ترم. به حرف بزرگ تر گوش کن!

دیگر داشتم از دستش ذله می شدم. شده بودیم مسئول نظافت دور و اطراف و شستن رخت
چرک ها و ظرف و ظروف نشسته کنار منبع آب. کشیک می کشید و همین که می دید یکی لباسش
کنار منبع آب مانده. دستم را می کشید و می رفتیم سراغ لباس ها. از بس لباس و ظرف
شسته بودم، کف دستانم مثل آینه برق می زد! بس که جارو زده بودم، داشتم کمردرد
می گرفتم. واکس زدن پوتین بچه ها و تمیز کردن سلاح دیگران که بماند!

آن روز جمعه هم گیر داد که برویم حمام و غسل جمعه بگیریم که کلّی ثواب دارد. بین
راه بقچه حمام به بغل گفتم: می گویم علی، با این همه ثواب که من و تو جمع کردیم تا
صد پشتمان هم گارانتی به بهشت می روند و روی جهنم را نمی بینند.

علی ترش کرد و گفت: با همین حرفها ثوابت را از بین می بری.

ـ بابا تو چه قدر مقدس شده ای. حتی پیشنماز مسجدمان هم این قدر سفت و سخت به جمع
کردن ثواب نچسبیده که تو چسبیدی.

ـ آنجا را ببین. آخ جان لباس نشسته!

داشت گریه ام می گرفت.

ـ علی تو را به خدا بی خیال شو. من فقط می خو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.