پاورپوینت کامل معبر((پازل تکه پاره)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معبر((پازل تکه پاره)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معبر((پازل تکه پاره)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معبر((پازل تکه پاره)) ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۱۶
زیر لب غر نزن! نگو نفسش از جای گرم درمی آید. نگو خدا می داند ایام جنگ کجا بوده و
حالا از راه نرسیده دارد حکم می کند. نگو اصلاً معلوم نیست بوده یا نه، لابد یکی از
اینهاست که هنوز دهانشان بوی شیر می دهد و نمی داند جنگ را با کدام «ج» می نویسند.
نگو خبر ندارد چه بلایی سرمان آمد… چه جوان ها که همین جنگ از ما نگرفت. نگو جان
و مالمان دود شد رفت هوا، زندگیمان نابود شد. نگو بی خانمانی هایمان را ندیده و
آوارگی هامان را نچشیده. شب و نصف شب از ترس بمباران خواب نداشتیم، هی بچه به بغل
بدو پناهگاه، هی بدو خانه، هی وضعیت قرمز، هی وضعیت سفید، … نگو، نه نگو!
شاید کمی (و البته فقط کمی) دهانم بوی شیر بدهد، اما بدان که تنم به تن جنگ خورده
است. چه چیز بدتر از اینکه تمام سال های کودکی ات در جنگ گذشته باشد؟ تمام آن
لحظاتی که باید غرق در دنیای شاد و آزادت بودی و بی خیال از همه عالم سرگرم
بازی های کودکانه ات می شدی و ندانی شب و روز چه فرقی با هم دارد. البته این تنها
درد من نیست؛ درد همه نسل دومی های این انقلاب است که هر روزشان در اضطراب و دلهره
گذشت و هر شبشان در ترس و بی خوابی. همین که می آمد پلک هامان گرم شود، باز آن صدای
شوم محله را برمی داشت و باز وضعیت قرمز و باز برو سمت پناهگاه و… بقیه اش را هم
که خودت بهتر می دانی.
یکی بابایش را در خانه پیدا نمی کرد تا لااقل گاهی دستی روی سرش بکشد و موهایش را
شانه کند و آن یکی دلتنگ برادر بزرگ ترش بود که عجیب به صدای پاهایش عادت کرده بود
و می دانست بعد از ساعت ۱۲، اولین صدای پا که در حیاط خانه بپیچد، صدای پای اوست…
و تازه اینها فقط دردهای خاص او بود. دردهایش که شاید کوچکی اش تو را به خنده
بیندازد، اما تحملش برای او سنگین بود، سنگین و سخت. با این همه او حتی در دردهای
تو هم شریک بود؛ در همه آن بلاها که بر سرت آمد، در غم همه آن شهدایی که دادی و
برادر، پدر، عمو یا دایی او هم میانشان بودند؛ در تمام آن خانه به دوشی ها و
آوارگی ها و هی از ترس دشمن و بمباران هایش از این شهر به آن شهر رفتن و در همه آن
چشم به در انتظار حتی یک نامه از جبهه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 