پاورپوینت کامل کوله پشتی((در ایران یا فرانسه تفاوتی نمی کند; زنده باد کمیل!)) ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کوله پشتی((در ایران یا فرانسه تفاوتی نمی کند; زنده باد کمیل!)) ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کوله پشتی((در ایران یا فرانسه تفاوتی نمی کند; زنده باد کمیل!)) ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کوله پشتی((در ایران یا فرانسه تفاوتی نمی کند; زنده باد کمیل!)) ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

گپی با حمید داوودآبادی، محقق و نویسنده

برای مصاحبه نرفته بودیم. نشستیم، گپ زدیم و برخاستیم، ولی از آنجا که چشمانمان
دیگر خود را مکلف کرده اند که دیده هایشان را برای شما بازگو کنند و گوش هایمان
عادت کرده اند که تنها و بدون شما نشنوند، مباحث را پیراستیم و تقدیمتان کردیم.

تفاوت جنگ ما با دیگران

همین ماه ها و سال های گذشته، گروه های تحقیقاتی بسیاری از خارج آمده اند تا روی
فرهنگ جبهه کار کنند. خود من تا به حال با چندین گروه محقق آمریکایی، فرانسوی،
هلندی، فنلاندی و انگلیسی بحث کرده ام. حتی با ایرانیان مقیم آمریکا که
پایان نامه هایشان درباره هشت سال جنگ ایران و عراق بوده است.

چند سال پیش هم «انجمن دوستی ایران و فرانسه» سمیناری را در تهران برگزار کرد با
عنوان «بررسی خاطره نویسی در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه».

چند دکتر و پرفسور از فرانسه برای شرکت در این سمینار سه روزه که اصلا کار تبلیغی
روی آن نشد، آمدند تهران. پرفسور «ادوون روزو» رئیس موزه جنگ فرانسه، پرفسور
«کریستف بالایی» رئیس وقت انجمن دوستی ایران و فرانسه، پرفسور «هوتکا» و دکتر «اریک
بوتل». در مقابلشان هم گذشته از اساتید بزرگوار، آقایان علیرضا کمره ای، مرتضی
سرهنگی و هدایت الله بهبودی، چند تایی از نویسندگانی که زمان جنگ فقط رزمنده بودند
و حالا خاطراتشان را منتشر کرده اند، نشسته بودند و بحث می کردند.

رئیس موزه جنگ فرانسه، توی جلسه یک سری اسلاید و عکس از موزه جنگشان نشان داد که
مثلا بله، ما این جوری هستیم و… و مدعی بود که من بیست سال کار تحقیقاتی روی
جنگ های دنیا کرده ام و… خیلی متکبر بود. فرق داشت با بقیه. روز آخر سیمنار،
اینها را با هواپیما به آبادان بردند و یک ساعتی هم شلمچه. یکی از بچه ها که همراه
آنان به شلمچه رفته بود، می گفت: وقتی رفتیم شلمچه، همین ادوون روزو، که تو از او
بدت می اید و خیلی متکبر و بد دماغ بود، وقتی توی شلمچه راه می رفت، هی آه می کشید
و می گفت: وای اینجا کجاست؟! گفتم: بابا اینجا میدان مین و سیم خاردارها را جمع
کرده اند. گفت: « اینها که آشغال است. توی فرانسه و آلمان هم میدان مین و
سیم خاردار پیدا می شود، این زمین با آدم حرف می زند. اگر یک وجب از این خاک توی
فرانسه بود، بهت می گفتم مردم چه زیارتگاهی درست می کردند.»

بعد می گفت:«من یک آرزو دارم و این را عملی خواهم کرد که یک هفته بیایم ایران، پای
برهنه روی زمین شلمچه راه بروم.»

روزی که داشت از ایران می رفت، گفت: «من بیست سال کار تحقیقاتی روی جنگ های دنیا
کردم. همه یک طرف، این سه روزی که اینجا بودم طرف دیگر.»

توی جلسه اینها نشسته بودند و بحث می کردند که آقای علیرضا کمره ای به نکته مهم و
جالبی اشاره کرد. ایشان گفت: «یکی از بزرگ ترین تفاوت های جنگ ما با جنگ های دنیا
این است که اگر تمام جنگ های دنیا را بررسی کنید، می بینید که وقتی یک سرباز خطا یا
اشتباهی مرتکب می شود، از شهر تبعیدش می کنند به خط مقدم. این مسئله در جبهه های ما
برعکس بود، یعنی یک بسیجی اگر در خط مقدم از فرمانده اش اطاعت نمی کرد و خطایی
مرتکب می شد، تبعیدش می کردند به شهر. مثلا می گفتند شش ماه حق نداری بیایی جبهه.
در این حال او گریه می کرد، التماس می کرد که شما را به خدا بگذارید من برگردم خط
مقدم!

اینها وقتی این موضوع را شنیدند، خیلی شگفت زده شدند. آدم های با منطقی هم بودند.
گفتند انصافا در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست. اینها در برابر فرهنگ دفاع مقدس و
روحیه و اعتقادات این بچه ها کرنش کردند.

کتاب هایی که رهبری خوانده است و خارجی ها! و جوانان خودمان…

امروزه در جامعه ما درباره فرار مغزها صحبت می شود. این در حالی است که فرهنگ دفاع
مقدس ما هم دارد غارت می شود. ده ـ بیست کتابی که این فرانسوی ها روی آنها دست
گذاشتند، درست همان کتاب هایی است که مقام معظم رهبری روی هر کدام یک صفحه مطلب
نوشته اند.

این سمینار درباره همین کتاب ها بود. کار تحقیقاتی شان روی همین بیست تا کتاب بود:
حرمان هور، یاد ایام، خداحافظ کرخه، نامه های فهیمه، زنده باد کمیل، یاد یاران،
ستاره های شلمچه و… تمام فعالیت اینها روی همین بیست تا کتاب بود.

من تعجب می کنم. درست همان کتاب هایی را که آقا نظر می دهند و عالی می دانند،
غربی ها دست روی آن می گذارند و غارت می کنند. کتاب «زنده باد کمیل» حدود ۱۲۰ صفحه
است. تازه بعد از دوازده سال به چاپ دوم رسید. آقای «اریک بوتل»، نام پایان نامه
دکترایش را گذاشته: «زنده باد کمیل»! حدود هزار صفحه درباره این کتاب ۱۲۰ صفحه ای
مطلب نوشته است. محسن مطلق، نویسنده کتاب، وقتی این پایان نامه را درباره کتابش
دید، وحشت کرد. گفت: مگر کتاب من چی داشته است! او آمده بود از مطالب و خاطرات این
کتاب درباره روحیه و فرهنگ بچه ها و جبهه تحقیق کرده بود.

یک بار که با همین اریک بوتل بحث می کردم، کتاب های جنگ ما را از خود ما بیشتر
می شناخت. به من می گفت در فلان جای کتاب، صفحه فلان، روحیات تو این جوری بوده.
تحلیل روحیه می کرد. خیلی کار کرده بود. می رفت توی روستاها و وصیت نامه ها را از
خانواده شهدا می خرید. رایگان نمی گرفت. پول می داد وصیت نامه ها را جمع می کرد و
روی همین ها کار می کرد.

همین فرانسوی ها کتابخانه بسیار غنی ای دارند. همه آن غربی ها که می ایند ایران
تحقیق می کنند، اول می روند در کتابخانه اریک بوتل در فرانسه، کار تحقیقی شان را
می کنند، کلی هم هزینه می کنند.

سمینار ما با فرانسوی ها، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. دور هم صندلی
چیده بودیم، داشتیم درباره فرهنگ دفاع مقدس صحبت می کردیم. اساتید دانشگاه هم
بودند. یکی گفت: اساتید اگر سؤالی دارند، بفرمایند. این قدر سؤال ها پرت بود که
فرانسوی ها تعجب کردند. اینها از فرانسه آمده بودند تهران تا درباره فرهنگ ایثار
ما تحقیق کنند، اما اینجا اصلا انگار نه انگار که یک چنین بحثی بوده. این فرهنگ
جبهه ماست که این گونه غارت می کنند. شدیداً می زنند و می برند و روزی برسد ببینید
که برای تحقیق فرهنگ جبهه باید برویم دنبال همین فرانسوی ها. همان جوری که امروز،
بزرگ ترین محققان ادبیات ما همین خارجی ها هستند.

جالب آنجا بود که بعد از جلسه گفتند جلسه دوم این نشست را در فرانسه بگذاریم. قرار
بود همین جماعتی که اینجا هستند، بروند فرانسه برای جلسه دوم. آقایان از طرف حوزه
هنری لیست دادند: شرکت کنندگان در جلسه دوم: حضرت حجت الاسلام فلانی، حاج آقا
فلانی، برادر فلانی! فرانسوی ها گفتند ما اصلاً اینها را نمی شناسیم، اینها کجا
بودند؟ ما می خواهیم با این نویسنده ها بحثمان را آنجا ادامه دهیم. فقط باید اینها
باشند. آخرش هم توافق حاصل نشد و جلسه در فرانسه منتفی شد. برنده این جلسه هم فقط و
فقط فرانسوی ها بودند. استفاده شان را بردند.

آیا شهادت همان خودکشی است؟

من یک صحنه را در شلمچه شاهد بودم که نزدیک به چهل تا از بچه ها غلت زدند توی میدان
مین و معبر زدند. جلوی چشم خود من بود. از هیچ کسی نشنیدم. دکتر «جاشوا» آلمانی
الاصل استاد دانشگاه های آمریکا که برای تحقیق روی فرهنگ جبهه به ایران آمده بود و
بیشتر درباره تفاوت شهادت و خودکشی بحث می کرد، درباره همین مسئله سوال کرد که
گفتم: «ما پشت خاکریز که رسیدیم، بچه ها دنبال جان پناه می گشتند، خندیدم و گفتم
شما که عقب بودید، در نمازهایتان اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک می خواندید،
چی شده اینجا دنبال جان پناه می گردید؟! یکی شان گفت: «هیس! حفظ جان در اسلام واجب
است، اگر الکی تیر و ترکش بخوری، شهید نیستی.»

اما وقتی که گفتند چهل تا نیرو می خواهند برای باز کردن معبر میدان مین، همین
آدم ها پریدند روی مین. دکتر جاشوا بغض کرده بود. در عرض دو ساعتی که مصاحبه
می کردیم، چهار بار این را از من پرسید. هی حرف من را قطع می کرد و می گفت قصه آن
پسر بچه را تعریف کن؛ برایش گفتم. یک پسر بچه آرپی جی زن بود، خودش را انداخت توی
میدان مین. سه گلوله آرپی جی هم توی کوله پشتی اش بود. من رفتم بالای سرش. با شکم
رفته بود روی مین، شکم او سوراخ شده بود، خرج آرپی جی داشت می سوخت و فش فش می کرد.
دیدم لب هایش تکان می خورد. هنوز محاسنش درنیامده بود. فکر کردم آبی، چیزی
می خواهد. رفتم گوشم را گذاشتم کنار دهانش، آرام و راحت می گفت: «الحمدلله رب
العالمین»، سوره حمد را می خواند. وقتی برای دکتر جاشوا این را تعریف می کردم، کپ
کرده بود. او تفاوت شهادت و خودکشی را با همین خاطره خوب فهمیده بود.

من تأسف می خورم که هنوز دانشگاه های ما از این سؤالات نپرسیده اند. به خیلی از
دانشگاه ها برای سخنرانی رفته ام. یک نفر از این سؤال ها نپرسیده است. اما دکتر
جاشوا با اینکه آلمانی بود، چنین سؤالی از من پرسید. بعد از کلی عذرخواهی و عرض
ادب، می گفت: ببخشید بعضی از سؤال ها را می پرسم، مجبورم بپرسم. گفتم: بفرما.

گفت: شما حملات موج انسانی می کردید، گروهی و جمعی حمله می کردید و بنابراین تلفات
بالایی می دادید.

گفتم: آقای دکتر جاشوا، فیلم «نجات سرباز رایان» را دیده اید؟ گفت بله. گفتم:
«رمزگویان» را دیده اید؟ گفت بله. گفتم همه اینها حملات موج انسانی است. در فیلم
«نجات سرباز رایان» آمریکایی ها گله ای حمله می کنند به آلمانی ها و قتل عام هم
می شوند. خندید و گفت بله. پرسیدم با توجه به تحقیقات وسیعی که درباره جنگ ما انجام
داده اید، یکی از رموز موفقیت عملیات های ما چه بود؟ گفت: غافلگیری. گفتم خوب ما
۹۹ درصد از عملیات هایمان در شب بود، جز یکی دو تا عملیات که مجبور بودیم روز عمل
کنیم. گفت: بله، این را تحقیق کردم و خوب می دانم.

گفتم: شما وقتی شب عملیات می کنید، چطور می توانید موج انسانی حمله کنی؟ مگر
نمی گویی ما پیش مرگ می شدیم و غلت می زدیم توی میدان مین؟ برای چه این کارها را
می کردیم؟ خب می خواستیم معبر باز کنیم. وقتی شما فقط یک معبر با عرض خیلی کم
می خواهید باز کنید، می توانید ده هزار نفر را بریزید داخلش؟

خودش خنده اش گرفت. گفت: نه، اصلاً این غیرمنطقی است. بعد گفت: در غرب به این کار
شما می گویند «حشاشین». به کسانی که توی میدان مین غلت می زدند، می گفتند پیروان
حشاشین . مثل پیروان حسن صباح که می گفتند حشیش می کشیدند و می زدند به قلب دشمن.
اصلاً هیچی حالی شان نمی شده. حتی به استشهادیون لبنان و فلسطین هم حشاشین
می گویند. گفت: به شما حشیش می دادند می کشیدید و…

گفتم: ببین دکتر جاشوا، من قیافه ام اصلا به حشیشی ها می خورد؟ خیلی معذرت خواهی
کرد. گفت: نه. گفتم: من مدت زیادی جبهه بودم، باید حداقل چندباری حشیش کشیده باشم.
حشیش چه کار می کند؟ گفت: ذهن آدم را تخدیر می کند. آدم نمی داند اصلا چه کار
می کند. گفتم: خب شما تصور کن پنجاه هزار نیرو بیاوری و به شان حشیش بدهی بکشند.
همه شان هم قبول کنند. بعد آنها را بیاوری خط مقدم ولشان کنی و بگویی حالا چند نفر
از شما روی میدان مین بروید و بقیه تان هم حمله کنید به دشمن و بروید جلو. خنده اش
گرفت و گفت: اصلا این مسخره است. گفتم: یا اینکه بیاوری شان توی خط مقدم زیر آتش و
بعد بگویی خوب حالا حشیش بکشید و حمله کنید به عراقی ها. گفت: اصلاً نیازی به حشیش
نیست، تا اینجا را آمده.

از اینکه مسئله برایش روشن شده بود، خیلی لذت می برد. می گفت: دستت درد نکند برای
من روشن کردی. ولی همین چیزها را هرگز در دانشگاه های ما نمی پرسند. اصلاً احساس
نیاز نمی کنند که دنبال پاسخ بروند.

تحقیقی که آنها دارند درباره فرهنگ جبهه ما انجام می دهند، دانشگاه های ما اصلا عین
خیالشان نیست. سؤال هایی که این دکتر جاشوا می کرد، سر بحث تفاوت خودکشی و شهادت
بود! تا حالا از یک دانشجو نشنید ه ام این سؤال را بکند. اما اینها سؤال می کردند،
می پیچاندند.

یک خانم فنلاندی، پایان نامه اش درباره نقاشی های دیواری خرمشهر بود! نقاشی دیواری
خرمشهر چه ربطی به دختر فنلاندی دارد. آمده بود ایران. کتابخانه جنگ رفته بود و کلی
آلبوم ها را کپی رنگی گرفته بود. کار تحقیقی می کرد، جلسه می گذاشت و صحبت می کرد.
دنبال ناصر پلنگی، نقاش آن تابلوها هم بود.

و باز هم همان سؤال: آیا شهادت همان خودکشی است؟

شیعیان لبنان خیلی خالص هستند و عجیب ولایتی ا ند. می توانم قسم بخورم توی کشورمان
هیچ کس به اندازه سید حسن نصرالله نداریم که ولایتی باشد. من مطلبی را از سید حسن
در حالی که بغض کرده بود، ضبط کردم. اشک توی چشم هایش جمع شده بود و درباره فرزندش،
سیدهادی، تعریف می کرد.

بر حسب اتفاق، من سید هادی را از دو سالگی می شناختم. سال ۱۳۶۲ در بعلبک دیده
بودمش. آخرین بار هم دو ماه قبل از شهادتش در بیروت دیدمش.

سیدحسن می گفت: سید هادی وقتی می خواست برود برای عملیات، به او گفتم به سه شرط
می گذارم تو بروی جبهه: اول اینکه هیچ کس نباید بداند تو پسر من هستی؛ دوم هم اینکه
حق نداری هیچ مسئولیتی قبول کنی؛ شرط آخر هم اینکه فقط باید در خط مقدم نبرد باشی
نه در قرارگاه و عقبه.

سیدهادی می رود و روی ارتفاع «جبل صافی» در عملیات شهید می شود و جنازه اش هم به
دست اسرائیلی ها می افتد. همان زمان قرار بود یک تبادل با لبنان انجام بشود و
اسرائیل علاوه بر تحویل اجساد تعدادی از شهدای مقاومت اسلامی، تعدادی از اسرای
لبنانی را آزاد کند. این ماجرا همزمان شد با شهادت سید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.