پاورپوینت کامل رؤیای صادقه ای که تعبیر شد ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رؤیای صادقه ای که تعبیر شد ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رؤیای صادقه ای که تعبیر شد ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل رؤیای صادقه ای که تعبیر شد ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

شوق لقای محبوب و جهد ادای تکلیف برای رضای حق، دو معناست که از آن حالی تولد کند
که عشقش خوانند و ثمره اش در بطن حادثه ها، شهادت است و خدمت به شهدا، مثل تفحص.

و عاشقان دل از دنیا برون برند، پیش از آنکه بدن هایشان را از آن خارج کنند، و شهدا
چنین اند و تفحصیان نیز. که فرموده حضرت مولا(ع) است در نهج البلاغه(خطبه ۱۹۴):
«دل هایتان را از دنیا خارج کنید پیش از آنکه بدن هایتان را از آن بیرون برند.» و
اینگونه بود که آقا مجید، دل به دنیا نداشت. قبری هم که پشت خاکریز مقر کنده بود،
برای شب هایی بود که نمی توانست توی رمل ها بیل بزند و به خاطر بالا رفتن از
نردبانی بود که سرانجامش، انس با خدا و شهداست.

اثرات وضعی معرکه ها مثل قتلگاه، تپه دو قلو و کانال گردان کمیل، فکه و… هم به
شکل گرفتن و تکمیل این انس، سرعت بخشیده بود و اینگونه بود که گوش هایش، چیزهایی
می شنید که هر گوشی نمی شنود و چشم هایش چیزهایی را می دید که هر چشمی نمی بیند، هر
وقت می توانست تنها می رفت، تنهای تنها.

می زد به قلب رملستان فکه، که با آن سر و سرّی داشت ذره ذره خاک را در حال تسبیح
می دید. یک بار در والفجر مقدماتی، در جنوب فکه، نزدیکی های تپه دوقلو، لبخندی با
نشاط بر لبانش نشست و با اشاره به نخل هایی که در زمین شخم زده توسط توپخانه های
دشمن تا نزدیک زمین، خم شده بودند، به بچه ها گفت: «می بینید، حتی نخل ها هم به
شهدا تعظیم می کنند!» و صدای شهید را می شنید. الفبای عشق را در جنگ آموخته بود و
دل به آن سپرده بود. وقتی هم که جزء نفرات اول راه یافته به دانشگاه انسان ساز و
زندگی ساز جنگ و تفحص شد، با سماجت و اصرار، در باغ شهادت را می کوبید و چشمان
تیزبینش نه چون مرغی به دنبال دانه، که چون کبوتر حرص، در هوس دام یار بود؛

مرغ دلم روز و شب، نیشترم می زند

در هوس