پاورپوینت کامل سیاه مشق ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیاه مشق ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیاه مشق ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیاه مشق ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

مرد به سختی نفس می کشد. پرستار کپسول اکسیژن را کنار تخت می گذارد و می رود. پنجره
کنار مرد بسته است. حیاط از لابه لای پرده عمودی پنجره پیداست. دوربین جنازه ای را
که دارند به سمت آمبولانس می برند نشان می دهد. پسر بچه ای کنار برانکارد زل زده
است به جنازه. مرد میانسالی نزدیک می آید. دست پسر بچه را می گیرد و دنبال جنازه
راه می افتد.

ـ ببینم مگر فلکه را دور می زدیم، جلو مسجدشان پلاکارد نزده بودند که میلاد حضرت
عباس(ع) و چه می دانم، که گازش را گرفتیم و رفتیم؟ بیا، این هم به قول خودشان شب
میلاد. دو تا گل و بلبل نشان نمی دهند آدم دلش باز شود. هی می روند بیمارستان
ساسان(۱) گزارش می گیرند از آن چهار تا مریض بیچاره دم مرگ که چه؟ اصلاً چه ربطی
دارد؛ دارد؟

مرد روی مبل جابه جا می شود. زل می زند به زن که لابه لای لباس های رنگ و وارنگش گم
شده است. مرد نگاهش را برمی گرداند سمت تلویزیون.

دور تا دور مرد را گرفته اند. زن با دستمال عرق پیشانی مرد را پاک می کند. دختر
جوانی از تخت دور می شود و آن گوشه آرام گریه می کند. مرد می خواهد نگاهش کند؛ اما
نمی تواند سرش را حرکت دهد. با چشمهایش اشاره می کند سمت دختر. دختر را نزدیکش
می آورند. مرد با چشم های خیس نگاهش می کند. دختر دست می کشد روی دست های پر تاول
مرد. سرش را می آورد پایین، می بوسدش. صدای هق هق اش از آن پایین بلند می شود.

ـ به نظر تو این خوبه؟

مرد بی حرکت مانده است. زن جلوتر می آید.

ـ نگاش کن انگار جد و آبادش رو نشون می دن!

کانال را عوض می کند.

ـ با توأم، می گم این خوبه؟

مرد سرش را برمی گرداند. زن توی رنگ نقره ای لباسش سردتر شده است.

ـ همونیه که هفته پیش گرفتم. میترا می گفت قرار شده لباس عروس و داماد هم هر دو
نقره ای باشه. البته پارسال هم که ما سراغ لباس رفته بودیم همین طور بود، یادته؟
می گفتن دو تاتون باید فسفری بپوشین، خوب شد قبول نکردیم ها، مسخره ست، نیست؟ راستی
صندل نقره ایم کجاست؟ زن با عجله به سمت کشو کفش هایش می رود. مرد کنترل را از روی
میز برمی دارد. خیره می شود به اسمان پشت پنجره. پر از ابر است؛ اما خفه. یادش
نمی آید آخرین بار کی باریده است. یادش به خیر، بچه که بود چقدر زود به زود باران
می آمد. چقدر تک و تنها زیر باران دویده بود. آن موقع شهر این طور نبود. ساده بود و
قشنگ؛ حتماً آن موقع که شهید می آوردند و موشک باران بود، حتی آن موقع هم اینطور
خفه نبود.

صدای زن خلسه اش را می شکند:

ـ میترا می گفت خیلی از اون دور و ورا رد نشی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.