پاورپوینت کامل در قفس هم می توان پرواز کرد! ۲۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در قفس هم می توان پرواز کرد! ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در قفس هم می توان پرواز کرد! ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در قفس هم می توان پرواز کرد! ۲۷ اسلاید در PowerPoint :
۸
محمدجواد تندگویان، متولد ۱۳۲۹ خانی آباد تهران است و بزرگ شده یک خانواده ساده و
مذهبی. به کتاب خواندن خیلی علاقه داشت. به همین خاطر پدرش او را زودتر در مدرسه
ثبت نام کرد. آن ئا نمرات دانش آموزان چندان بالا نبود و وقتی محمدجواد با معدل ۲۰
وارد دبیرستان شد، سر و صدای زیادی راه افتاد. سال ۴۷ هم که کنکور داد، در چند
دانشگاه قبول شد: شیراز، تهران و آبادان. مادرش راضی به رفتن محمدجواد به شیراز
نشد. سهمیه بانک ملی را در دانشگاه تهران به دست آورده بود. قرار بود نفرات برگزیده
را بفرستند به انگلستان. مصاحبه کننده وقتی فهمید جواد مذهبی است او را رد کرد، به
همین راحتی! جواد دانشکده نفت آبادان را انتخاب کرد.
در آن شرایط حساس که از دربان خوابگاه دانشجویی تا رئیس دانشگاه، یا ساواکی بودند و
یا خبرچین رژیم، جواد فعالیت های انقلابی اش را در انجمن اسلامی ادامه داد. سخنران
دعوت می کرد، جلسات بحث برگزار می کرد و کتاب های داغ می آورد. بیش از چند ماه از
فارغ التحصیل شدنش نمی گذشت که خود را به نظام وظیفه معرفی کرد و سرباز شد. بعد از
دوره ۲۴ هفته ای، به استخدام پالایشگاه نفت آبادان درآمد و در واقع شروع فعالیت های
اجرایی او همین نقطه بود. گه گاه هم دلش برای بچه های انجمن اسلامی تنگ می شد. آن
روزها فضای دانشگاه متشنج بود. رئیس دانشگاه خبردار شد که محمدجواد آمده به
دوستانش سر بزند. او را به دروغ، رابط سازمان مجاهدین تهران با آبادان معرفی
می کند و ساواک محمدجواد را به قصد اغتشاش دستگیر می کند. محمدجواد با چشمان بسته
در حالی به دست شکنجه گران سپرده شد که بیش از چهار ماه از ازدواجش نگذشته بود. هیچ
کس از او خبری نداشت. او در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک زندانی شده بود.
مادرش می گوید: از وقتی جواد برای خودش مردی شد، همیشه نگرانش بودم. انگار در این
عالم هستی لحظه ای آرامش نصیب پسرم نشده بود.
جواد تنها پسرم بود. آدم بامعرفتی بود. اگر به کسی قول می داد تا سر حد جان پای
قولش می ایستاد. لبخند از لبش نمی افتاد. جواد با اینکه بدن نحیفی داشت، زیر شکنجه
ساواک، هشت ماه تحمل کرد و اطلاعات را لو نداد. گر چه او را لو داده بودند.
جواد آدم خون گرمی بود. با مارکسیست ها بر خلاف بعضی از بچه مسلمان ها که اصلاً با
آنها حرف نمی زدند، اهل گفت وگو و بحث بود. به شدت اهل نظم بود و بعد از نماز صبح
همیشه یا قرآن و نهج البلاغه می خواند یا ورزش می کرد. در زندان برای استفاده از
وقت خودش هنرمندانه عمل می کرد و حتی برای عده ای از زندانی ها کلاس آموزش انگلیسی
گذاشته بود.
از زندان که آزاد شد، فهمید از پالایشگاه اخراجش کرده اند. مجبور بود به سربازی
برود و با اینکه زن و بچه داشت، با درجه سرباز معمولی باقی مانده خدمتش را گذراند.
در شرکت بوتان کار پیدا کرده بود، اما ساواک اجازه حضور و استخدام در مشاغل دولتی
را برایش ممنوع کرده بود و به همین خاطر مدتی بی کار بود تا در شرکت توشیبا به
عنوان مدیر تولید کارخانه مشغول به کار شد. برایش کار، عار نبود، حتی در دوره
بیکاری، مسافرکشی می کرد. بعدها فوق لیسانس مدیریت صنعتی اش را هم گرفت.
انقلاب پیروز شد، وزارت نفت، او را مسئول پاک سازی پالایشگاه های آبادان کرد و او
نماینده قائم مقام وزیر نفت شد. کشور نیاز به توسعه صنایع نفت داشت. محمدجواد سخت
کار می کرد و با کمترین امکانات توانست گاز یکی از چاه های نفت را مهار کند.
اواخر شهریور ۵۹ بود. سخت کوش بودنش توجه شهید رجایی را به خود جلب کرد و او را به
کابینه دعوت کرد. اول نپذیرفت. عقیده اش این بود که افراد مناسب تری هم برای وزارت
وجود دارند. بعد با ۱۵۵ رأی موافق، ۱۸ رأی ممتنع و ۳ رأی مخالف به عنوان وزیر نفت
به مجلس و مردم معرفی شد. چند روز بعد با مادرش رفته بود برای خرید. یکی از
کاسب های خانی آباد گفته بود: آقای مهندس، شما دیگر وزیر هستید، نباید خودتان
بیایید خرید. جواد لبخندی زده بود و گفته بود: «من همان جواد تندگویان هستم حاج
آقا! گیرم که وزیر هم شده باشم.» سی ساله بود. جوان ترین وزیر کابینه شهید رجایی.
گاهی دلش می گرفت و می خواست از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 