پاورپوینت کامل به نام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا…گفت وگو با دکتر قدیری ابیانه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به نام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا…گفت وگو با دکتر قدیری ابیانه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به نام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا…گفت وگو با دکتر قدیری ابیانه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به نام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا…گفت وگو با دکتر قدیری ابیانه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

۲۴

اشاره: محمدحسن قدیری ابیانه، برای شما غریبه نیست. دکترای معماری و دکترای علوم
دفاعی استراتژیک با گرایش مدیریت استراتژیک را از ایتالیا و ایران گرفته است. گذشته
از مسئولیت های سیاسی و فرهنگی اش، در زمان جنگ تحمیلی، مسئول تبلیغات جنگ در وزارت
امور خارجه بوده و نیز در ستاد ۵۹۸، حضوری چشمگیر داشته است.

ـ بفرمایید تا حال چه مسئولیت هایی را بر عهده داشتید؟

اولین سمتم، رایزن مطبوعاتی جمهوری اسلامی در ایتالیا بود و بعد معاون مدیر کل
روابط عمومی، سپس مدیر کل اطلاعات و مطبوعات ایران در وزارت امور خارجه شدم. سفیر
ایران در استرالیا هم بودم و در حال حاضر مشاور ارتباطات و اطلاع رسانی رئیس مجمع
تشخیص مصلحت نظام هستم.

ـ ایام جنگ کجا بودید و چه می کردید؟

در شهریور ۱۳۵۸ رسماً به عنوان رایزن مطبوعاتی منصوب شدم و شروع به فعالیت کردم. در
ایامی که رایزن مطبوعاتی بودم، در حقیقت ایران، همواره مورد توجه افکار عمومی بود،
بلافاصله بعد از انقلاب، مسئله گروگانگیری، جنگ و مسائل دیگر را داشتیم و من
تقریباً هر روز یک مصاحبه داشتم که انعکاسی در رسانه های آنجا داشت، در رادیو
تلویزیون، مطبوعات و خبرگزاری ها.

من مناظره در برنامه های تلویزیونی زیاد داشتم. از جمله، دو مناظره در ایتالیا
داشتم؛ در مناظره اول که در فروردین ۱۳۵۹ بود، درگیری هایی میان ایران و عراق بود،
ولی جنگ رسماً شروع نشده بود و شش ماه به آغاز رسمی جنگ مانده بود، ولی مسئله
گروگان ها در اوجش بود، کارتر هم اعلام قطع رابطه با ایران را کرده بود و ناوهای
آمریکا در خیلج فارس، آرایش تهاجمی به خودشان گرفته بودند و هر آن از نظر افکار
عمومی جهانی، انتظار می رفت آمریکا به ایران حمله کند. قرار شد در میزگردی با
مسئولین مطبوعاتی سفارتخانه های آمریکا و عراق، شرکت کنم و من اعلام کردم که «حاضر
نیستم با دیپلمات های آمریکایی و عراقی، پشت یک میز بنشینم، اما اگر خبرنگار باشند
من هم می پذیرم که به عنوان خبرنگار، حضور داشته باشم. و من با هماهنگی هایی که با
روزنامه جمهوری کرده بودم، به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی شرکت کردم؛ در
حالی که خبرنگار هیچ رسانه ای نبودم. مناظره دوم هم در مهر ماه بود و این بار من به
عنوان خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که آن روز، نامش هنوز «پارس» بود، شرکت کردم،
مناظره اول را در اوج تهدیدات آمریکا و آرایش ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس،
این گونه آغاز کردم: «به نام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا» و این مناظره ای بود
که «ادواردو» آن را دیده بود و به همین لحاظ هم تصمیم گرفته بود با من دوست شود. من
تصور نمی کردم که پسر رئیس فیات، مسلمان شده باشد و او انتخاب کرد که به سراغ من
بیاید.

مناظره دوم، زمانی بود که ناوهای شوروی هم در خلیج فارس، حضور داشتند و هر دو
ابرقدرت از عراق حمایت می کردند، لذا مناظره ام را این طور آغاز کردم: «به نام
خداوند قوی تر از مجموع دو ابرقدرت».

در مناظره دوم، یک ایتالیایی آورده بودند که مدام از صدام تعریف می کرد، با این
وجود باز هم، پیروز مناظره بودیم.

ـ بعد از مناظره و وقتی که دوربین ها خاموش می شد، عکس العمل طرف های مناظره با شما
چطور بود؟

خبرنگار عراقی بار دوم به من گفت: «من فلسطینی هستم» و چاره ای نداشتم جز اینکه این
مواضع را بیان کند و خودش می دانست در موضع باطل قرار دارد و طرف آمریکایی، جا
خورده بود که من اصلاً محلش نگذاشتم.

ـ بازتاب این مناظرات در افکار عمومی، چطور بود؟

به خاطر جملاتی که در اول مناظره به کار می بردم، خیلی ها را وادار کرد تا پایان
برنامه بنشینند و به دنبال این مناظره ما، دوستان زیادی، اعم از مسیحی و مسلمان را
در ایتالیا پیدا کردم که با من تماس گرفتند.

ـ زمان شروع جنگ کجا بودید؟

در موقع شروع جنگ در ایتالیا بودم، غربی ها و رسانه هایشان، خواستار شکست ایران در
جنگ بودند؛ اما رشادت های مردم ما باعث شد که گاهی مجبور شوند به واقعیات اعتراف
کنند. در آغاز جنگ، بغداد، زیر بال هواپیماهای ما بود؛ در حالی که صدام، ادعا کرده
بود در مدت یک هفته، به تهران می رسد، اما با مقاومت مردم روبه رو شد و لذا این
مقاومت ها، روزبه روز بروز و ظهور پیدا می کرد؛ بخصوص که ایتالیا، سابقه مبارزه
علیه فاشیسم را داشت و افکار ضد آمریکایی هم در آنجا قوی بود، اما نظام عراق را یک
نظام سوسیالیستی می دانستند و از او طرفداری می کردند، ما هم از همه فرصت ها
استفاده می کردیم تا حقایق را مطرح کنیم.

آن روحیه ای که ما داشتیم، دیگر در سفارتخانه ها نمی بینم. ما حضورمان را در آنجا،
فرصتی برای دفاع از اسلام می دانستیم و الآن هم کارمندان، در این جهت کار می کنند؛
اما الآن، «دلار» آمده و جای «خدا» را گرفته و متأسفانه کارمندی کار می کنند.

ـ آقای دکتر! در دفاع مقدس، مشارکت مستقیم شما در جنگ و جبهه چطور بود؟

سال ۱۳۶۱ که از ایتالیا برگشتم، این امکان فراهم بود که به عنوان سفیر، به خارج از
کشور اعزام شوم، چون قبل از انقلاب و در پنج سال آخر نتوانستم به ایران برگردم،
ترجیح دادم در زمان جنگ، حتماً در ایران حضور داشته باشم. مسئولیت هایی را در ستاد
۵۹۸ داشتم، مسئول تبلیغات جنگ بودم و در بخشی که به وزارت خارجه، مربوط می شد،
مسئولیت تبلیغات سیاسی، فرهنگی بین المللی و امور رسانه ها را بر عهده داشتم و در
عین حال عضو کمیته آزادسازی اسرای ایرانی در عراق بودم و هدایت تبلیغاتی
سفارتخانه ها، برای مقابله رسانه ای در ابعاد مختلف با من بود و اگر چه اینها تمام
وقت و انرژی ام را می گرفت، اما دوست داشتم خودم هم در جبهه حضور داشته باشم که در
یک دوره آموزش یک هفته ای، شرکت کردم و تقاضای حضور در جبهه را کردم، اما به دلیل
این مسئولیت هایی که مرتبط به جنگ بود، با درخواستم مخالفت شد؛ اما گاهی از فرصت
استفاده می کردم و در ارتباط با کارم به مناطق می رفتم؛ مثلا وقتی که هیئت سازمان
ملل برای بررسی موشک باران ها آمده بود و کاربرد سلاح شیمیایی را بررسی می کرد،
آنها را به جنوب و غرب کشور همراهی کردم. یک بار هم سمینار سفرای ایرانی خارج از
کشور، در ایران تشکیل شد سفرای ما به ایران آمده بودند و در این سمینار شرکت داشتند
و قرار شد ایشان را برای بازدید از جبهه ها، همراهی کنم و به هویزه، جزایر مجنون و
جاهای دیگر رفتم که در جزیره به خاطر دارم ماشین های ما مورد حمله هوایی قرار
گرفتند و دیداری هم با پیروز جنگ فاو، شهید خرازی داشتم. وقتی شنیدم با حاج حسین،
قرار است ملاقات داشته باشم، با آن همه حمایت های جهانی از عراق، انتظار داشتم مردی
تنومند و قوی هیکل، به عنوان فرمانده جنگ بیاید، دیدم که جوانی محجوب، که یک دست هم
بیشتر ندارد، نورانیتش مجلس را تحت تأثیر قرار داد، ولی متأسفانه مثل رزمنده ها
توفیق حضور در درگیری ها را نداشتم گر چه با قلم، فکر و بیانم به جنگ تبلیغات
رسانه ای دشمن رفتم.

ـ آقای دکتر قدیری! در بعد سیاست خارجی در هشت سال دفاع مقدس، چگونه عمل کردیم؟

اگر جنگ های مختلفی که در دنیا واقع شده را بررسی کنیم، می بینیم یکی از مهم ترین
آنها، جنگ ویتنام است، خوب توی این جنگ، شوروی و چین، حامی ویتنام بودند و از دیگر
سو، آمریکا و اروپا و کشورهای دیگر، ضد ویتنام بودند، در حقیقت، در دو طرف جبهه، دو
ابرقدرت بودند، اما در جنگ علیه ما، که هشت سال طول کشید، ابرقدرت ها در یک طرف
جبهه بودند و فقط دو کشور سوریه و لیبی از ما حمایت می کردند، و این پیروزی، که ما
به دست آوردیم، در حقیقت پیروزی، علیه همه قدرت ها بود. می توان گفت: چنین حمایتی،
در این ابعاد گسترده، در هیچ جنگ دیگری، ظهور و بروز پیدا نکرده است. کمک های مالی،
اقتصادی، سیاسی، تبلیغاتی که از عراق حمایت می کرد و دفاتر CIZ که در عراق مستقر
بود، و برای این بود که این اطلاعات ماهواره ای را که برای عراق ارسال می شود،
بتوانند استفاده کنند، با بلندترین فرماندهان نظامی امریکا، روسیه و اروپا آمده
بودند تا به عراق کمک کنند و ما علی رغم همه این حمایت هایی که از عراق می شد، در
جنگ، پیروز شدیم، تصور کنید در حالی که به عراق هواپیماهای شکاری سوپراتاندار که از
راه دور می تواند کشتی ها و اهداف را مورد حمله قرار دهد داده بودند و خیلی از
انواع سلاح های دیگر، ولی ما را از داشتن سیم خاردار، که صرفاً جنبه دفاعی دارد،
محروم کرده بودند و در تحریم بودیم.

و ما به رغم این پیروز شدیم. هیچ سلاحی نمی تواند با قدرتی که در جوانان ماست
مقابله کند و آن نیروی شهادت طلبی و آمادگی برای شهادت است، اگر نبود این
شهادت طلبی ناشی از ایمان جوانان ما، خیلی زود جنگ را می باختیم. معمولاً در
ارزیابی قدرت کشورها به عنوان ملاک تعداد نیروها، تانک ها، هواپیما ها، موشک ها و
مهمات را مورد توجه قرار می دهند، از همه این ابعاد که نگاه کنیم، عراق قوی تر بود؛
چون مورد حمایت همه ابرقدرت ها بود، ولی اینجا مثلاً یک جوان بسیجی در جبهه با یک
آرپی جی می رفت در گودالی پنهان می شد اجازه می داد تانک های متعدد دشمن به او
نزدیک شوند، و ناگهان از چاله بیرون می آمد و شلیک می کرد. این بسیجی اگر آماده
جانفشانی نباشد چنین کاری را نمی کند. شما در جبهه عراق، یا آمریکا هرگز چنین
افرادی را پیدا نمی کنید که چنین ریسک بزرگی را بکنند یا مطمئن باشند که کشته
می شوند ولی باز هم بروند. تا وقتی این نیروی شهادت طلبی باشد، یک بسیجی و آرپی جی
حداقل مساوی است با یک تانک و چهار پرسنل و مهمات، لذا آنها بعد از جنگ هم برای
اینکه زمینه را آماده کنند برای جنگ بعدی شان که جنگ مستقیم آمریکا علیه ما خواهد
بود، اگر اتفاق بیفتد و برای اینکه پیروز باشند، باید نیروی شهادت طلبی را از ما
بگیرند، و برای اینکه این نیروی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.