پاورپوینت کامل ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

اعداد برای بعضی ها یک جور دیگر معنا می دهد؛ یعنی انگار بعضی اعداد فقط برای
آدم ها ساخته شده اند؛ مثل دهم محرم که مال امام حسین(ع) است، چهاردهم خرداد که مال
امام خمینی(ره) است، و یازده دی ماه که مال سید مجتبی علمدار است.

یادم هست «علمدار» را نمی شناختم تا اینکه یک نوار دستم رسید. به فامیلی قشنگش
حسودی ام شد و به سوز عشق عجیبی که در صدای محزون و دردمندش موج انداخته بود. سید
مجتبی علمدار، ویژگی عجیب دیگری هم داشت همین داشتن عدد مخصوص بود.

تولد: ۱۱ دی ماه ۱۳۴۵

مجروحیت شیمیایی: یازده دی ماه ۱۳۶۴

ازدواج با سیده فاطمه موسوی: دی ماه ۱۳۷۰

تولد دخترش زهرا: ۸ دی ماه ۱۳۷۱

شهادت: ۱۱ دی ماه ۱۳۷۵

احساس می کنم آدم هایی که تولد و مرگشان در یک روز معین است، یک جورهایی دوست
داشتنی ترند.

سال ۱۳۶۲ هفده ساله بود که به عضویت بسیج درآمد. از داوطلب های بسیجی بود که به
اهواز و هفت تپه و کردستان و… عازم شد و مردانه جنگید. چند باری هم در جبهه مجروح
شد، ولی بیشتر اوقات بدون مراجعه به پزشک، زخم هایش را درمان می کرد، تا سرانجام در
دی ماه ۱۳۶۴، در عملیات والفجر ۸، شیمیایی شد؛ اما خودش را از درمان معاف کرد.

سربه زیر و دقیق بود، متواضع و خالص. با رفقا برای جوانان بیکار، کار پیدا
می کردند. دوست داشت عرق شرم بر پیشانی هیچ جوانی ننشیند. می گفت جوان باید توی
جیبش پول داشته باشد تا جلوی دوستانش خجالت نکشد.

سر زدن به خانواده های کم بضاعت و بی بضاعت جزء برنامه های ثابت هفتگی اش بود. با
اینکه روز در تلاش بود، نماز شبش ترک نمی شد. عاشق زیارت عاشورا بود. نزدیکش که
می شدی ذکر «یا زهرا» از لبش می شنیدی که یکریز بود و دم به دم. نفس گرمی داشت و
مداح اهل بیت(ع) و آنانی بود که به خاطر اهل بیت در خون سرخشان غوطه ور شده بودند.
بعد از جنگ، دلش که به یاد رفقای شهیدش می گرفت، مراسم راه می انداخت و می خواند.
اغلب هم شعرهای خودش را می خواند:

ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد

این نامرادی شیوه مردم نمی شد

پاورپوینت کامل ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد ۱۷ اسلاید در PowerPoint

در جبهه، یا زهرا(س) مرا بر باد می داد

امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم

حال و هوای لحظه های جنگ دارم

فرسنگ ها دورم ز وادی محبت

با یک دل خسته ز نیش سنگ تهمت

بیت الزهرا، مسجد جامع، امام زاده یحیی(ع)، مصلای امام خمینی(ره)، هیئت عاشقان
کربلا و منازل شهدا صدای پر سوز و هجران او را از یاد نخواهد برد.

همسرش می گفت: یک بار خواب پیامبر(ص) را دیدم. گفتند تعبیرش این است که همسرت «سید»
است. اکثر خواستگارهای من سید نبودند. یکی دو ماه بعد از آن خواب بود که آقا مجتبی
با یک سکه یک