پاورپوینت کامل اینجا یا زهراست ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اینجا یا زهراست ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اینجا یا زهراست ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اینجا یا زهراست ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۸
اشاره
برقراری ارتباط برابر با لو رفتن منطقه بود؛ چطور می توانست دست به این حماقت بزند.
ـ مالک، مالک، کمیل… مالک جان اینجا یا زهرا است!
ـ یا زهرا!؟
سوتش که بلند شد، بچه ها شیرجه زدند روی خاک. یاسر و کمیل هم دست هایشان را گذاشتند
روی گوششان و سرهایشان را بردند پایین. خورد کنار سنگر، درست جلو بچه ها. دود و
گرد و غبار، فضا را پر کرد. نمی توانستیم ببینیم چه شده. چند ثانیه بعد یکی شان که
دورتر از بقیه بود، بلند شد سرفه کنان به اطراف نگاه کرد. یکهو زانوهایش شروع کردند
به لرزیدن. افتاد مقابل بدن های خونی و تکه تکه بچه ها. یاسر و کمیل جیغ کشیدند،
مریم دوید سمت بچه ها و چشم هایشان را توی سینه پنهان کرد:
ـ تو رو خدا خاموشش کن، مالک! اینا هنوز بچه ن.
خاموشش کردم. تکه های خونی بچه ها توی صفحه گم شدند. رنگ نوک مدادی صفحه سرد
تلویزیون شقیقه هایم را به درد آورد. مریم دست گذاشت روی همان طاقه، طاقه
نوک مدادی.
ـ خوبه، نه؟
ـ نمی دونم، من که سر درنمی آرم.
ـ خوبه، چرک تابم هستم. اونجام که همش دود و دمه، شما که بشور نیستید.
ـ نمی خواد. به خدا خودشون با همون برزنتا می ذارن.
ـ اونی که تو می گی پرده نیست، دره. من می خوام برات پرده بدوزم، آقای فرمانده!
شهاب کنار دستم بود که کمیل ندا داد. داشتیم به دیواره های سنگر جفت و جورش
می کردیم.
ـ مالک، مالک، کمیل!
کمیل!؟ هر دو زل زدیم توی چشم های هم. شهاب پلک هم نمی زد. کمیل و بچه ها الآن باید
توی تنگه باشند. درست بیخ گوش آنها. برقراری ارتباط برابر با لو رفتن منطقه بود؛
چطور می توانست دست به این حماقت بزند.
ـ مالک، مالک، کمیل… مالک جان اینجا یا زهرا است!
ـ یا زهرا!؟
پارچه از لای انگشتانم سر خورد و افتاد پیش پای شهاب. دویدم سمت بی سیم.
ـ کمیل، کمیل، مالک… کمیل، کمیل، مالک… کمیل جان حرف بزن. اونجا چه خبره؟
صدای خمپاره و مسلسل های آن طرف نمی گذاشت خوب بشنوم. هق هق گریه های کمیل اما بلند
و رسا می آمد. واژه هایش داغ بود.
تکه های بچه ها… کربلا… یا زهرا!
شقیقه هایم یکباره تیر کشید. گوشی بی سیم از توی دست هایم رها شد و افتاد روی
زانویم. شهاب پارچه نوک مدادی را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 