پاورپوینت کامل سرزمین نبردهای تن به تانک (هویزه) ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سرزمین نبردهای تن به تانک (هویزه) ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرزمین نبردهای تن به تانک (هویزه) ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سرزمین نبردهای تن به تانک (هویزه) ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

نام خرمشهر را که می شنوی (حتی اگر موضوع سخن دفاع مقدس نباشد) بی اختیار در ذهنت
می نشیند دفاع مردانه، کوچه به کوچه دویدن ها، خانه به خانه جنگیدن ها و چهره معصوم
جهان آرا. وقتی نام آبادان را می بری آنچه به ذهنت می رسد پیرمردی است که سوار بر
دوچرخه رکاب می زند تا خود را به مقر سپاه آبادان برساند و خبر نفوذ دشمن از سوی
نخل ها را به بچه های سپاه بدهد. نبرد در میان نخل ها، فرار و به آب زدن دشمن و داغ
حسرت اشغال شهر بر دل های سیاه، تصاویر دیگری است که کلمه آبادان با خود به ذهن
می آورد. وقتی می گویی دزفول یاد موشک و آوار و کودکان بی جان و مادران زار نشسته
بر آوار می افتی و دهلاویه چمران را به یاد تو می آورد، نبرد در دشت های همواره و
عقب نشینی تانک ها. هویزه با شهید علم الهدی عجین است. با خاطرات نبرد نابرابر
عده ای محدود در مقابل لشکر تانک ها و به خون غلتیدن های جوانان مؤمن و…

محمدحسین قدوسی، فرزند شهید قدوسی بود و نوه علامه طباطبایی. تیر خورده بود به
سینه اش و داشت دست و پا می زد. رفتم کمکش کنم و شاید زخمش را ببندم. جلوتر که
رفتم، دیدم دارد با خون سینه اش وضو می گیرد… مبهوت مانده بودم. گفت کمکم کن به
حالت سجده بروم. کمکش کردم. پیشانی اش را بر خاک گذاشت و پر کشید.

تانک داشت جلو می آمد. مهمات ها ته کشیده بود. باید خیلی دقت می کردیم تا گلوله ای
هدر نرود و صاف بخورد به هدف. محمد فاضلی، خیلی دقت کرد که تانک را بزند، زد. تانک
داشت می سوخت…

محمد را دیدم که ناگهان بلند شد و از خاکریز بالا رفت. گفتم کجا؟ گفت: خدمه تانک
دارد می سوزد. گفتم: خودت زدی. گفت: تکلیف من زدن تانک بود، اما حالا می بینم یک
انسان دارد می سوزد و تکلیف من نجات اوست!

سهام با آن که دختر بچه ای بیش نبود، غیرت و رشادت را از مادر بزرگ های خود به ارث
برد. کوزه آبی به سر گرفته، به همراه دوستانش راهی رودخانه شدند تا آب بیاورند.
عراقی ها مزاحم آنان شدند و یکی از مزدوران بعثی با گلوله، کوزه دختران را بر سرشان
می شکست، سهام مثل شیر می غرید: «مگر شمر هستی؟!» این حرف سهام برای بعثی هایی که
حرمت عرب ها را هم نگه نمی داشتند. سنگین بود. این بار به جای کوزه، پیشانی سهام
هدف تیر قرار گرفت. خبر شهادت سهام به سرعت پخش شد. غیرت مردم هویزه آنان را تحریک
کرد تا این بار مردم کاسه و کوزه که هیچ، بند و بساط زورگویی آنان را جمع کنند.
فردای آن روز، دهم مهر، پایگاه مزدوران سقوط کرد و بعثی ها با خفت فرار کردند.

چند روز بعد دستور می رسد که مردم باید هویزه را ترک کنند. خیلی سنگین بود، اما
چاره نداشتند؛ چرا که خطر در کمین بود. آنان که باید می رفتند، دل شکسته و غمگین
خانه های خویش را رها کردند و جز جوانان و نوجوانان و عده ای پیرمرد و پیرزن و
افراد بی بضاعت کسی نماند. مهاجرین رفتند تا خبر مقاومت مردانه مردم هویزه را به
دیگران بدهند و بازماندگان ماندند تا حماسه بیافرینند. هویزه خلوت شده بود و می رفت
تا حماسه ای بیافریند.

از شهرهای اطراف نیروهای کمکی می رسد. کم کم سپاه هویزه سازمان دهی و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.