پاورپوینت کامل علی اکبر تو با چشمانت حرف بزن ۲۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علی اکبر تو با چشمانت حرف بزن ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علی اکبر تو با چشمانت حرف بزن ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علی اکبر تو با چشمانت حرف بزن ۲۶ اسلاید در PowerPoint :
۴
اشاره
درد می آید؛ بی صدا و پر قدرت. الله اکبر. با چشمانش تکبیر می گوید. خوابیده قامت
می بندد. عمیق می شود. اوج می گیرد. تمام وجودش آتش می گیرد. او در دریایی از ذکر،
جاری می شود. نزدیک تر می شود به آسمان. لبخند می زند. همه چیز شفاف شده است. ذکر
می گوید. ذکر می گوید. ذکر می گوید و فرشتگان را به تقدیس و تسبیح وامی دارد. درد،
خسته و سنگین، پا پس می کشد. کم کم سیاهی از صورتش می رود و می تواند نفس بکشد؛
سینه اش از فشار رها شده است.
صدایی از دور او را می خواند: «علی اکبر، علی اکبر جان!»
صدا را می شناسد. لحظاتی می گذرد تا به آنها نزدیک شود. به آرامی سرش را می گرداند.
مادر را می بیند. چقدر دلش برای او تنگ شده است.نرجس شکوریان فرد
جنگ بود و مردانگی؛ گلوله و آتش و ترکش و خون و آه و یا حسین(ع). یکی آسمانی
می شد، یکی حسرت می خورد. یکی طالب می شد و یکی هم می شد یادگاری دردمند؛ هم جان
می باخت، هم می ماند؛ پر از درد و ترکش.
پانزده سال، شانزده سال، هفده سال و… زمان سنگین می گذشت و پر رنج. تخت
بیمارستان و اکسیژن و ملاقات ممنوع؛ شیمی درمانی و درد و صبر و اجر؛ روایت گل است
که در فصل شکوفایی پرپر می شود.
سی سی یو ـ ملاقات ممنوع:
سکوت است و تنهایی. آرامش است و بی کسی. همه چیز خاموش؛ مثل او. حتی زبان نیز
سال هاست که قدرت حرکت ندارد. نگاه ها اما هنوز زنده اند. مردمک چشم آهسته حرکت
می کند. اطراف را می کاود. رصدخانه کوچکی است که گاهی چپ را، گاهی راست را و زمانی
آسمان را نظاره گر می شود. رصد کردن تنها برای آسمان مصداق دارد؛ نه چپ و راست. اما
چشمان او همه جا را و همه کس را و همه چیز را عمیق می نگرد. نه اینکه تنها او
مشتاق دیدن باشد، نه. هر چه هست و نیست در پی آن است به گونه ای قرار گیرد که چشم
او به آنها هم بنگرد. زمین، آسمان، فرشتگان، رفقای شهیدش، پدر و مادر و فرزندانش و
خدا مشتاق دیدار اویند.
چشمانش را می بندد. حالا دیگر در سکوت و تنهایی اش فرشتگان را می بیند. همه چیز را
مهیای حضور او کرده اند. بهشتیان منتظر دیدار اویند. اما می داند که باید باز هم
صبر کند؛ صبری زیبا.
درد می آید؛ بی صدا و پر قدرت. الله اکبر. با چشمانش تکبیر می گوید. خوابیده قامت
می بندد. عمیق می شود. اوج می گیرد. تمام وجودش آتش می گیرد. او در دریایی از ذکر،
جاری می شود. نزدیک تر می شود به آسمان. لبخند می زند. همه چیز شفاف شده است. ذکر
می گوید. ذکر می گوید. ذکر می گوید و فرشتگان را به تقدیس و تسبیح وامی دارد. درد،
خسته و سنگین، پا پس می کشد. کم کم سیاهی از صورتش می رود و می تواند نفس بکشد؛
سینه اش از فشار رها شده است.
صدایی از دور او را می خواند: «علی اکبر، علی اکبر جان!»
صدا را می شناسد. لحظاتی می گذرد تا به آنها نزدیک شود. به آرامی سرش را می گرداند.
مادر را می بیند. چقدر دلش برای او تنگ شده است. مدت ها بود که از نزدیک ندیده بودش
و صدای مهربانش را نشنیده بود.
مادر دست بر سر علی اکبر می کشد. موهایش را نوازش می کند. می خواهد سنگینی فراق را
به نسیم دیدار او رفع کند. اما بر خلاف همیشه، امروز مادر طالب محبت علی اکبر شده
است. آهسته با مردمان چشم او زمزمه می کند: «علی اکبر! عزیز دلم!»
بغض راه کلام او را می بیند. مادر نمی داند چرا گل زیباش باید این گونه سال ها رنج
بکشد. کاش مثل حسن و علی اصغر ـ دو برادرش ـ شهید شده بود و این گونه…! مادر از
لطف خدا به علی اکبر خبر ندارد. دوباره زمزمه می کند: «علی اکبر! عزیز دلم! مادر تو
را دوست دارد. علی اکبر، چیزی بگو! حرفی بزن! بگو مادر را دوست داری! به من نگاه
کن! بگو که مادر را دوست داری!» و بغض دوباره می آید.
چشم جز سکوت و نگاه چیزی ندارد برای هدیه دادن. کاش مادر از نگاه علی اکبرش پاسخ را
بشنود و بر دریای طوفانی دلش نسیم دل انگیز آرامش بوزد.
صدای پر ابهت لرزانی نیز او را می خواند. پدر را می بیند که سنگینی نگاه مردانه اش
را پرده های شفاف اشک پوشانده است؛ مرد است دیگر؛ پدر است دیگر. اگر د
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 