پاورپوینت کامل نه تیر می خورم و نه می سوزم؛ فقط یک ترکش اینجا ۴۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نه تیر می خورم و نه می سوزم؛ فقط یک ترکش اینجا ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نه تیر می خورم و نه می سوزم؛ فقط یک ترکش اینجا ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نه تیر می خورم و نه می سوزم؛ فقط یک ترکش اینجا ۴۰ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
اشاره
در سال ۱۳۶۰ که زمزمه عملیات شکست حصر آبادان به گوش می رسید. دیگر کسی نمی توانست
سید را راضی به ماندن در عقب کند. مادر هم که شور او را می دید، خود دستش را گرفت و
به مسجد برد و گفت: این بچه مال خداست، فقط چند روزی سندش نزد من بود و حالا
آمده ام سند مال خدا را به او پس دهم.
سید زمان و نحوه شهادتش را هم برای اطرافیانش گفته بود. خواهرش می گفت: به او گفتم:
من اصلاً دوست ندارم تو تیر بخوری یا این که پیکرت بسوزد. رو به من کرد، خندید و
گفت: همین! گفتم: بله. گفت: به چشم! من نه تیر می خورم و نه می سوزم. من فقط با یک
ترکش شهید می شوم و دستش را گذاشت روی سرش و گفت: اینجا. وقتی که پیکرش را آوردند،
صورتش را که دیدم، متوجه شدم درست همان جایی که دست گذاشته بود، ترکش هم به همان جا
اصابت کرده بود.اوایل سال ۸۵ بود که یک سری دستنوشته از شهیدی در میان ۲۶۰۰ شهید دزفول به دستمان
رسید که ما را مجذوب خود کرد. به اتفاق دوستان بر آن شدیم تا خانواده این شهید عزیز
را پیدا کنیم و پای صحبتشان بنشینیم. بعد از قدری جستجو، بالاخره آدرس را پیدا کرده
و با آنها قرار ملاقات گذاشتیم. از لطف خدا و نظر شهید، روز هفدهم مهر ۸۵ خدمت مادر
و خواهر شهید رسیدیم و در یک نشست صمیمانه قدری بیشتر با این عزیز آشنا شدیم. این
آشنایی سرآغاز تحولی بود برای کسانی که کم و بیش در جریان کار بودند. آنچه در ادامه
می آید، پرتویی است از وجود ناشناخته شهید سید هبت الله فرج اللهی.
—
در سال ۱۳۴۴ در یکی از روز های پر از باران، در خانه سید غفور کودکی چشم به جهان
گشود که او را هبت الله نامیدند تا پرتو و آیتی باشد از هیبت و جلال الهی. در آن
سال، خانواده سید غفور عزیز چون بسیاری از مردم دزفول در سختی و تنگدستی روزگار
می گذراندند، اما به گفته مادر، با تولد آقا سید، خداوند درِ رزق و روزی را به خانه
محقر و کوچک فرج اللهی گشود. دوران کودکی سید که همزمان بود با عصر حکومت طاغوت،
جلسات قرآن در منازل مردم برگزار می شد و او هم به همراه برادران و دوستان
هم محله ای، در این جلسات شرکت می کرد و از همان جا هم با قرآن انس گرفت.
—
با آغاز نهضت اسلامی او نیز چون بسیاری از مردم و نوجوانان ایرانی و دزفولی، در
تظاهرات ضد شاه شرکت کرد. همزمان با پیروزی انقلاب و ساماندهی امور مساجد، رفت وآمد
او نیز به مسجد بیشتر شد. اوایل شروع جنگ تحمیلی، خواهان حضور در جبهه بود، اما به
دلیل سن کم و جثه ضعیف، مادر راضی نمی شد که او به جبهه برود. مادر شهید (بی بی
اختر منشورزاده) با بچه های مسجد صحبت کرد و گفت: مدتی او را پشت جبهه و مسجد مشغول
کنید تا تصمیمش از روی احساس نباشد و قدری هم بیشتر با مشکلات آشنا شود. به هر
زحمتی بود یک سال هبت الله را در پشت جبهه نگاه داشتند، تا اینکه در سال ۱۳۶۰ که
زمزمه عملیات شکست حصر آبادان به گوش می رسید. دیگر کسی نمی توانست سید را راضی به
ماندن در عقب کند. مادر هم که شور او را می دید، خود دستش را گرفت و به مسجد برد و
گفت: این بچه مال خداست، فقط چند روزی سندش نزد من بود و حالا آمده ام سند مال خدا
را به او پس دهم. به این ترتیب سید بزرگوار، برای اولین بار در عملیات
ثامن الائمه(ع) در جبهه حضور یافت که منجر به مجروحیت هر دو پای وی شد، اما پس از
مدتی استراحت در خانه، دوباره در جبهه حضور یافت.
—
در آن روز ها به جز سید هبت الله، دو برادر دیگر او به نام های سیدعلی و سید
قدرت الله نیز در جبهه بودند و هر بار یکی از آنها با بدنی مجروح به خانه
بازمی گشت، اما مادر که حالا خود نیز از رزمندگان پشت جبهه به حساب می آمد، هرگز لب
به اعتراض نگشود و خود پرستاری فرزندان مجروحش را در خانه به عهده می گرفت.
سید هبت الله (به قول دزفولی ها آهبت) که حال دیگر جزو نیرو های ثابت لشگر ۷
ولی عصر(عج) شده بود، همزمان با رزم، درس هم می خواند. دیپلم که گرفت، در کنکور
شرکت کرد و در رشته الهیات پذیرفته شد، اما به دلیل حضور مداوم در جبهه، دانشگاه را
کنار گذاشت.
—
سید اگر چه نیروی اطلاعات عملیاتی در جهاد اصغر بود، اما در جهاد اکبر نیز یک نیروی
شناسایی قوی و زبده بود. هنوز دیوار های اتاق و مادر پیرش، گریه ها و ناله های
عاشقانه او را به یاد دارند. مادر می گفت: یکی از شب ها از اتاقش صدای گریه شنیدم.
خودم را به در اتاق رساندم. ترسیده بودم. نکند اتفاق بدی افتاده باشد، اما وقتی در
را نیمه باز کردم، دیدم به سجده رفته و دارد گریه می کند. من هم برگشتم و هیچ
نگفتم.
—
سید از اجداد طاهرینش آموخته بود که باید روح و جسم و جانش را در راه وصل دوست خرج
نماید، به همین دلیل لحظه ای آرام و قرار نداشت. از جبهه که می آمد، اولین کاری که
می کرد، به خانواده شهدا سر می زد و بعد هم به دیدن دوستان شهیدش در شهیدآباد
می رفت.
سید قدم زدن در شهیدآباد را قدم زدن در وادی معرفت می دانست. او در دستنوشته هایش
گفته است که «اگر گرمی حضور شهدا وجود سردت را گرم نکرد، این شهیدآباد، شهیدآباد تو
نیست.» سید دست نوشته های فراوانی از خود بر جای گذاشته، از گفتگو با خدای خویش
گرفته تا با دوستان شهید و نفس خویش. دستنوشته هایی که خود جزوه های کلاس
انسان سازی و خودسازی است. سید در بیست سالگی به چنان پختگی رسیده بود که به
پیرمردی می ماند که گویی سال های سال از عمرش می گذرد. در وادی تربیت نفس به
درجه ای رسیده بود که هر پیش بینی که می کرد، درست از آب در می آمد. اطرافیانش هنوز
برخی از الهاماتی را که به ایشان می شد به خاطر دارند. به عنوان نمونه این را
می توان بیان کرد که دست نوشته خود و تأیید خواهرش آن را ثابت می کند. گروهی از
نیرو های گردان بلال برای آموزش غواصی به شمال رفته بودند. یکی از نیرو ها که از
دوستان صمیمی سید هم بود، در حین آموزش به دلیل نقص کپسول اکسیژن در دریا غرق
می شود. در همان لحظه، سید که در خانه بوده است، در دفترش این گونه می نویسد: امروز
یکی از بچه ها شهید شد.» خواهرش می گفت: «وقتی به خانه آمدم، دیدم ناراحت نشسته.
گفتم: چرا ناراحتی؟ گفت: یکی از بچه ها شهید شده. گفتم: کی؟ گفت: بعداً می فهمی.
عصر همان روز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 