پاورپوینت کامل مردانی در کمین مرگ ۴۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مردانی در کمین مرگ ۴۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مردانی در کمین مرگ ۴۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مردانی در کمین مرگ ۴۶ اسلاید در PowerPoint :
۲۰
پیش مرگ های کرد مسلمان به روایت: سردار جانباز رمضان علی خانی
اشاره
یک سکه دو تومانی را از جیب خود درآورد و در میان انگشتان خود گرفت و گفت: این سکه
را به نشان یادگار و سلامتی شما خم می کنم. سکه را خم کرده و به سمت «ش. میم.» پرت
کرد و گفت: این پیشتان بماند تا بدانید که ما اهل ترس نیستیم. ما عملیات هایی
رفته ایم که به مراتب دشوارتر از این بوده است و اینجا در مقابل آنها هیچ به شمار
می آید
در این سرزمین، مرگ، همیشه حاضر معرکه است. جلوداری رسم مردان است و سینه ها سپر
بلایند. از اینجا کاروان مشتاقان تا ابدیت رهسپار است و مردانی از جنس شهادت،
قافله دار کاروانند. اینجا همیشه کسی هست که پیش از همه خط شکن باشد؛ اما نه آن خط
معمول که در پشت خاکریزی به طول چندین کیلومتر پناه نیروهاست. کمین در اینجا لفظ
غریبی نیست و روزی هزار بار در برابر چشمانت تکرار می شود. کمین، همان خط مقدم است
که گاه تا درون خانه ها امتداد دارد. کمین یعنی عرضه مستقیم گلوله، بدون هیچ پناهی
در طول چندین کیلومتر راه شهری، روستایی و… اینجا کسانی هستند که به پیشواز مرگ
می روند. مرگ شاید به کام من و تو شیرین نباشد، اما اینجا زمزمه «احلی من العسل» بر
لب ها ترنم دارد. در سرزمینی به پهناوری کردستان، مردانی ظهور کرده اند که مرگ را
خسته کرده اند؛ کسانی که می رفتند تا ما چند روزی بیشتر بمانیم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیت گروهک های ضد انقلاب در منطقه کردستان شکل گرفت
و فضای سیاسی منطقه، رفته رفته تحت تأثیر تفکر «پان کردیسم» قرار گرفت و «کردستان
واحد» شعار فریبنده ای شد تا مردم را به سمت گروهک ها سوق دهد. شماری از مردم نیز
جذب وعده های پوچ ضد انقلاب شده با آنها همسو شدند. گروهک ها که بویی از دین نبرده
بودند، از کوچک ترین حربه ای برای نیل به اهداف شوم خود کوتاهی نمی کردند؛ شکنجه،
مثله کردن، قتل و غارت و کشتار، تنها گوشه ای از جنایات آنها بود. سفاکی، آمیخته با
نام آنها شده بود و هر کجا نامی از گروهک ها می آمد، رعب و وحشت، سایه سنگین خود را
بر آنجا فرو می افکند. جو امنیتی هم تأثیرپذیر از این القائات، رو به ناامنی نهاد و
شهرها و روستاها که می توانست محیط امنی برای زندگی مردم باشد، حیات خلوت گروهک ها
شد. در چنین شرایطی تنها کافی بود با عقاید گروهک ها (کومله، دموکرات و…) مخالفت
کنی، دیگر هیچ نوع امنیتی برای خود و خانواده ات متصور نبود و هر آن باید انتظار
انتقامی سخت را می کشیدی. تلاش نیروهای بسیجی اعزامی از نقاط مختلف کشور نیز برای
مهار جریان گروهک ها ثمربخش نشد؛ چرا که به علت آشنا نبودن آنها با منطقه و شیوه
مبارزاتی گروهک ها، عموماً در کمین آنها گرفتار می آمدند و با تلفات سنگین
برمی گشتند. چنین شرایطی می طلبید که عده ای از جوانان پاکباخته بومی که وجودشان از
ایمان سرشار بود و آشنایی کاملی با منطقه و گروهک ها داشتند، برخیزند و در برابر
هجمه های گاه و بی گاه آنها سد محکمی به وجود آورند. عده ای جوان از خودگذشته، ظلم
و بی عدالتی را برنتافتند و سلاح بر دوش به میدان آمدند و شهادت را فریاد برآوردند.
«پیش مرگ های کرد مسلمان» نامی بود که حقیقتاً خواب را از چشم گروهک ها ربود. هر
کجا نیروهای پیش مرگ وارد عمل می شدند، موفقیتی قطعی نصیب سپاه اسلام می شد.
انتقام بزرگ
نوزدهم اردیبهشت ۱۳۶۲ به سپاه کامیاران خبر رسید که نیروهای دموکرات در روستای
کشکمیر از توابع کامیاران مستقر شده اند و در آنجا با ایجاد رعب و وحشت، فعالیت های
مخرب خود را دنبال می کنند. کشکمیر، روستایی است که به خاطر موقعیت خاص جغرافیایی
که با قلعه های سر به فلک کشیده احاطه شده، همواره کانون امنی برای گروهک های مخالف
نظام، خصوصاً دموکرات ها بود. فضای منطقه و موقعیت های خاص آن، به گروهک ها این
اجازه را می داد که دور از هر گونه بیم و هراسی در آنجا فعالیت کنند و از طرفی به
دلیل موجود نبودن مسیر ماشین رو تا روستا، امکان حضور به موقع در جریان درگیری ها و
برخورد سریع و قاطع، به آسانی برای سپاه فراهم نمی شد. تمامی این عوامل، دست به
دست هم داده بود که کشکمیر به کانون توطئه علیه نظام اسلامی بدل شود.
پیرو این خبر، به دستور فرماندهی سپاه کامیاران، گردان ضربت حضرت رسول(ص) به
فرماندهی «ش. میم.» برای پاکسازی منطقه از لوث گروهک ها اعزام شد. در مسیر حرکت،
گرو هانی متشکل از نیروهای زبده پیش مرگ به آنها پیوستند. به همت شهید سالار
علیخانی، فرمانده گروهان، نیروهای کارکشته و توانمندی از بچه های پیش مرگ کرد هم
آمده بودند که در اغلب عملیات های پاکسازی، خط مقدم را در دست داشتند. در هر
عملیاتی که آنها وارد عمل می شدند، موفقیت کامل و صددرصد نصیب سپاه اسلام می شد و
به حق می توان گفت که پاکسازی کردستان، مدیون مجاهدت این جوانان پیش مرگ است که با
آگاهی و شناخت کامل، در منطقه کردستان، خود را پیش مرگ سایر نیروها قرار می دادند.
گروهک ها نیز به هیچ وجه از نیروهای بسیجی اعزامی، ترس و واهمه ای نداشتند؛ چرا که
به علت عدم آشنایی آنها با منطقه، به راحتی در کمین گروهک ها گرفتار می شدند.
گروهک ها، تنها سد راه خود را همین جوانان پیش مرگ کرد مسلمان می دانستند که خواب
را از چشمشان ربوده بودند و همیشه به دنبال راهی برای انتقام می گشتند.
نیروها پس از طی مسافت نسبتاً زیادی در گردنه های ویس، کشکمیر و هفت ماله موضع
گرفتند. پس از مدتی استراحت، فرمانده گردان دستور حرکت به سمت روستا را صادر کرد.
در این میان، نیروهای گروهان پیش مرگ با توجه به تجربه های فراوان و آشنایی کامل با
منطقه و نیز شناخت دقیق روش های عملیاتی دموکرات ها به «ش. میم.» گفتند: باید از
ورود به روستا منصرف شویم. وارد شدن به کشکمیر به منزله ورود به قتلگاه است؛ چرا که
دموکرات ها هم داخل روستا هستند و هم اطراف روستا را محاصره کرده اند و با ورود به
کشکمیر هیچ راه عقب نشینی باقی نمی ماند؛ ورود به کشکمیر، یعنی مرگ حتمی. «ش. میم.»
با نظر آنان مخالفت نموده و بر دستور خود پافشاری کرد و به ایشان طعنه زد که شما
می ترسید! طعنه فرمانده، مثل آب سردی روی سر همه بچه ها ریخته شد. هیچ کس انتظار
چنین حرفی را از او نداشت؛ چرا که «ش. میم.» بارها به چشم خود دیده بود که بچه های
پیش مرگ بدون ذره ای هراس چگونه امتحان خود را پس داده بودند و این چیزی نبود که بر
کسی پوشیده بماند؛ خصوصاً فرمانده گردان. اینجا بود که حشمت سوری، یکی از بچه های
گروهان پیش مرگ تاب نیاورد. بلند شد و گفت: این چه حرفی است که می زنید؟ شما که ما
را کاملاً می شناسید. حال که این طور است ما به روستا می رویم، ولی برنمی گردیم!
حشمت، جوانی ورزشکار و قهرمان بود. یک سکه دو تومانی را از جیب خود درآورد و در
میان انگشتان خود گرفت و گفت: این سکه را به نشان یادگار و سلامتی شما خم می کنم.
سکه را خم کرده و به سمت «ش. میم.» پرت کرد و گفت: این پیشتان بماند تا بدانید که
ما اهل ترس نیستیم. ما عملیات هایی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 