پاورپوینت کامل شبیه بیت الاحزان است اینجا ۱۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شبیه بیت الاحزان است اینجا ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شبیه بیت الاحزان است اینجا ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل شبیه بیت الاحزان است اینجا ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۸

اشاره

عقب تر می روم و از پشت شاخ و برگ درختی به حرف هایش گوش می دهم. دردهای او سیاهی
خودم و صدای مناجات اشک را درآورده: «دنیا ما را به طرف خود نکشد، دنیا برای آزمایش
است… به آنچه رضای خداست شادی کنیم و آنچه رضای خدا نیست نکنیم! حلال خدا را حلال
بدانیم، حرام خدا را حرام!»

… و اینجا فتح المبین است.

از ماشین پیاده می شویم. حرکت می کنیم به سمتی پرچم های سبز «یا حسین» افراشته بر
بالای سردر آن، عجیب بی تاب اند و با هر نسیم، هزار تاب می خورند و انگار با همه
بزرگی شان، سر خم کرده اند پیش پای زائران شهدا.

زمزمه مداحی ها بلند شده و من با دوربین کوچکی به دنبال آنچه نمی دانستم چیست،
می گردم:

آخرش میاد یه روزی، تو چشام قدم می ذاری

می بری کرب و بلا و نمی ذاریم تو خُماری

می یابمش! بی اختیار زوم می کنم رویش؛ هیچ نیست، جز تصویر زمین خاکی جبهه که خون
تازه قرمزی قسمتی از آن را گرفته ودل را می لرزاند.

تصویر ساکت و آرام آن دور، خارج از مسیر کاروان نشسته و نمی دانم چند نفر چشمشان به
قرمزی آن خون افتاده است.

کاروان از سردر می گذرد و بعضی کفش ها را می کنند و زمزمه ها بلندتر می شود به:

اونی که تنهای تنهاست، دلش از همه بریده

اونی که واسه یه بارم، هنوز آقاشو ندیده

راستی چه تنهاست انسان مانده در دنیای مدرن بی شهدا!

از میان خاکریزهای تنگ و خاکی رد می شویم. گاه گیاهی به چشم می خورد و شقایقی که
انگار دارد سلامت می کند و با همه داغی که در دل دارد باز می خندد به روی تو و شاید
که شاد است از دیدارت.

صدای محزون و دلنشین آوینی از بلندگوهای اطراف به گوش می رسد. آهنگ غریب و عمق
کلامش دلنشین و غربت اینجا را صد چندان می کند و گاه عجیب می بردت به آن روزها و
انگار که آنجایی: ـ در دل شیارها کمین می کنند و منتظر شب می مانند تا بر سپاه کفر
بتازند و در شأنشان «والعادیاتی» دیگر نازل شود.

دوربین را به دست دوستم می دهم، نمی دانم برای چه! دلم می خواهد لحظاتی من هم
تصویری از آنجا و خودم ثبت کنم، اما نمی توانم. انگار می دانم که چقدر مصنوعی است
این طور ثبت شدن…

به بخش های مرتفع تر منطق می رسیم. صدای مناجات از بلندگوهای دور به گوش می رسد.
فرمانده شروع به صحبت درباره منطقه و عملیات فتح المبین می کند. دلخور است از بعضی
که خواسته یا ناخواسته چیزی گفتند و ساختند و نوشتند که به ضرر شهدا شد. می گوید ۲۵
سال پیش همین خاک ها که ما در آن قدم گذاشتیم شاهد راز و نیاز شهدا و نماز
شب هایشان بودند و هنوز با همه آدم ها حرف می زند؛ (حتی از جنازه هایی می گوید که
در عملیات ه