پاورپوینت کامل از بین نامه های شما ۳۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از بین نامه های شما ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از بین نامه های شما ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل از بین نامه های شما ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

۴۴

همین که نوشتم اینجا در امتداد شما

همین که می شوم اینجا جزء شاعران شما

همین که هر نفسم می زند در این نامه

همین که می شود اینجا نگارم یک نامه

همین که فکر روز و شبم هستید

همین که همه شادی و غمم هستید

همین که می نوشم دو چشمه معاد شما

همین که می رسد باز رحمتت به یاد دلم

همین که از کودکی به یادتان بودم

همین که در جوانی به عشقتان زنده م

همین که نوزده سال پیشتان ماندم

همین که رعیتم زیر شاهی تان

همه به خاطر این است نوکرت باشم

درست در جهت امتداد نگاه شما

و اینکه روز ظهور خدمتت برسیم

به اتفاق اهالی امتداد، پیش شما

امید شریفی ـ تهران

حالا می فهمم که چرا بر روی خاک آن سرزمین باید آهسته قدم نهاد زیرا هنوز قلب های
پاک شهدایمان در این خاک می تپد. دلتنگم برای آن دریاچه کوچک شلمچه که وقتی به آن
نگاه می کنی آب هم تشنه است، تشنه تر از کویر برای اروندرود باوفا که به شهدایمان
آب داد، برای آن پل معلق میان نیستان که روزی شهدایمان بر روی آن گام برداشته اند و
ما حالا قدم در جای گامهایشان می گذاریم که آری ما راه روشنتان را ادامه می دهیم.

صبا قنبری نژاد ـ لرستان

گل گشته خجل ز عطر خوشبوی شهید / هرجا که نظر کنی بُوَد روی شهید

گر باز کنی تو چشم جان، می بینی / در پشت سر حسین(ع)، اردوی شهید

شعر از: شهید ماشاءالله صفاری (بندری سیرجانی)

حمیده حسینی ـ رفسنجان

بسیج به گلستانی می ماند که گل های آن عطر و بوی کربلا دارد و از نام حسین سیراب
می شود. بسیج امروز فرم پیروزی و جولانگاه موفقیت است. او اکنون به تنهایی نخبه ای
است در عرصه ایمان و اعتقاد. او را نمی توان تعریف و تفکرش را تفسیر کرد. به گفته
مقام معظم رهبری او معجزه امام است، پس باید شگفتی ساز باشد و برای شناخت او باید
سراغ مدرسه ای را گرفت که اینان در کلاس هایش عشق را آموخته و تفسیر کردند.

سیده ساره هاشمی ـ لامرد، بخش علامرودشت، روستای سیدهاشمی

من یه نوجوون نسل سومم. دایی شهیدم رو هم هیچ وقت ندیدم. دایی رسول ۱۲ سال قبل از
تولد من شهید شده. شاید شهید شد که کسی چون مَن در امنیت به دنیا بیاد. هیچ تکلیفی
هم بر گردن شما قرار نمی دم. فقط خواهش می کنم به من بگید دایی من کی بود؟ چی کار
کرد که امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) و خدا اون قدر دوستش داشت که وقتی فقط ۲۰ سال
داشت او رو برد پیش خودش؟ شاید شما هم نتونید از دایی رسول من چیزی بدونید، شاید
اون می خواسته که برای همیشه برای اهل زمین ناشناس بمونه.

فاطمه احمدزاده ـ فسا

بد نیست بدانیم چرا دیگر نگاه های قشنگت مهمان امتداد نیست؟

خواهرم به طور ناگهانی کمردرد گرفت و بعد از دو روز که به دکتر بردیمش عکس ام.آر.آی
هم گرفتیم و گفتند دیسک دارد و باید عمل شود خدا نصیب نکند روز تولد حضرت فاطمه عمل
شد ۱۰ روز هم در بیمارستان بستری بود به خانه که آمد هر روز رفتیم فیزیوتراپی ۳ ماه
هم که شد دوباره عکس گرفتیم گفتند یک دیسک دیگر هم دارد و باید عمل شود ۱۹ ماه
مبارک رمضان هم عمل شد حالا هم ۶ ماه است که مریض است این بود ماجرای قطع رابطه ما
با شما. شما که با شهدا در تماسید دعا کنید همه مریض ها خوب شوند و شفای عاجل پیدا
کنند خواهرم هم بهتر شود.

مریم برزگر، استان یزد ـ شهرستان ابرکوه

اسامی شهدای روستای محمودآباد ساوه:

رضا صالحی، سردار امیرحسین نوری، حسین بخشی، علی اصغر بخشی، عباس حبیبی، علی کریمی،
مصطفی یعقوبی، سید تقی موسوی، سردار حاج علی حبیبی، حسین طاهری، ابراهیم یعقوبی،
ابراهیم صابری و علی مرادی.

زهرا مرادی، ساوه ـ روستای محمودآباد

رفته بودیم منزل شهید علی حاج میرزا. مادر شهید می گفت آخرین باری که علی می خواست
برود آمد به دست و پای من افتاد و گفت مادر تو پنج تا پسر داری، اگر یکی را خمس
ندهی فردا جواب حضرت زهرا(س) را چه می دهی. با این حرف علی دیوانه وار گریه
می کردم. گفتم علی جان برو طاقت ندارم.

وقتی پیکر علی را بعد از دو هفته آوردند خیلی آرامش داشتم. پیکر علی را تحویل
گرفتیم. گفتم یا حضرت زهرا(س) حالا از من راضی شدی؟…

زینب اقبالی ـ نیشابور

یکی بود / یکی نبود / روی این خاک کبود / یکی موند / یکی نباید که می موند / یکی
دید / یکی خدا خواست که ندید / زیر آتیش عنود / بابا مشغول گرفتن از قمقمه بود /
بابا هی صدا می زد: / بچه ها بیایین جلو کشیک بدین / تا نمازی بخونیم / تو همین حال
که بابا نیت می کرد / ترکشی اومد جلو سلامی داد / زخمی و از طرف دشمنای بلای آورد /
مامانم می گفت: بابات وقتی اومد / هدیه ای واسم آورد / ترکشی تو پیشونیش / ترکشی تو
کمرش / ترکشی تو ساق پاش / مامانم می گفت: / بابات تو جبهه ها زخمی می شد / ولی هیچ
چیز نمی گفت.

سیده فاطمه علی سیدی ـ رامسر

حالا که شهدا نیستند و دست ما هم به مقامات آنها نمی رسد چه نیکوست که یاد آنها را
با ساز وجودمان عاشقانه بسرائیم و هرگاه دلتنگ شقایق های به خون نشسته دشت پایداری
شدیم سری به معبد و خیمه عقبه آنها بزنیم و در کوله پشتی آنها دفترچه یادداشتشان را
ورق بزنیم و قصه ترکش ولگردی را بخوانیم که فانوس شهادت شهید را روشن کرد و بوی
بهشت را به مشام او رسانید و در آخر به معراج سنگر انفرادی او سری بزنیم و به او
التماس دعا بگوییم.

زیبا حاجی پور ـ شیراز

سنگرم فرهنگسرا و مسجد است، پرچم امروز من مانند سال ها قبل یاحسین است، با انتظار
سبزم و سلاح امروز من حجاب و درس است.

سمیه جمهوری ـ بوشهر

امتدادیون در امتداد نوراند. قلم های آنان آنگاه که به کاغذ می لغزد نگاره هایش بر
صفحه وجودمان اصابت می کند. اصابتی که تمام وجود را می لرزاند و عرش را جاری
می کند. صفحه صفحه مجله تان مقدس است و کلمه کلمه اش بوسیدنی. روی ماهتان را
می بوسم و دعای مادرانه ام را پیش کش راه نورانی تان آورده ام. همه پسران من، خسته
نباشید.

فریبا خالقی ـ کرمان

به نظر بنده در این عصر که دشمن به هیچ وجه قصد عقب نشینی ندارد و امروزه نه رو در
رو و بلکه غیر مستقیم و از طریق رسانه ها و نفوذ در فرهنگ ما با ما می جنگد،