پاورپوینت کامل حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حالتی رفت که محراب به فریاد آمد ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

در میان گرد و خاک روستا خط اتوی لباس و واکس کفش هایش چشمگیر بود. ماه رمضان که
می شد مسجد پاتوق بسیار خوبی بود. از هر محله چند تا جوان بودند. بعد از نماز ظهر
و عصر از مسجد بیرون نمی رفتند. همه دور کریم حلقه می زدند. آنقدر دل نشین
برای بچه ها حرف می زد که بسیاری از وقت ها نماز ظهر و عصر بچه ها به نماز
مغرب و عشا وصل می شد.

اگر داخل مسجد هم نمی ماند در حیاط مسجد و در کنار مزار دوستان شهیدش، بچه ها دور
او حلقه می زدند. امکان نداشت هوای زیارت به قم یا مشهد داشته باشد و دوستان
همراهی اش نکنند. وقتی به قم می آمد در منزل یکی از دوستان طلبه ساکن می شد و
به عنوان یک زائر واقعی تمام وقت را در حرم حضرت معصومه(س) می گذراند.

اگر اراده می کرد برای تحصیل و یا کار به خارج از کشور اعزام شود مشکلی سر راهش
نبود، اما هیچ گاه به امکانات مادی که می توانست خیلی از مشکلات او را حل کند،
فکر نمی کرد و ترجیح می داد، چون بچه های دیگر زندگی کند و به جای مال و دارایی،
توکل و توسل، کار خودش را بکند.

با کاروان سپاهیان محمد(ص) عازم جنوب شد. جمعشان جمع بود و همه دوستانش در این راه
همراهش بودند. گردان امام رضا(ع) و با حضور اکثر بچه های گردان که از قدیمی های
جنگ بودند. همین به او نیرویی دیگر می بخشید.

هیچ کس فکرش را نمی کرد بسیاری از جمعی که او در میانش بود به شهادت برسند.
تقدیر، شهدا را انتخاب کرده بود. عبدالحسین یعقوبی، حسین مرانلو، مهدی محمدرضایی،
حشمت الله محمدی، اقتدار تاری وردی و احمد علیرضایی، از شهدای گردان و از
دوستان کریم بودند.

خیلی از بچه ها ردای شهادت به تن کرده بودند. کادر گردان یازهرا(س) پس از کربلای
چهار، گردان امام رضا(ع) را تحویل گرفتند و گردان با نام یازهرا(س) در عملیات شرکت
کرد. چند روز قبل از عملیات، نیروهای گردان امام رضا(ع) به خط شدند. عکاس لشگر هشت
نجف اشرف باید عکس همه اعضای گردان، از فرمانده تا تک تیرانداز را می گرفت تا
سندی برای نسل های آینده باقی بماند.

بچه ها یکی یکی عکس می انداختند و بعضی ها با دوستانشان عکس دسته جمعی
می گرفتند. نوبت به او رسید. به کریم اصغری و اقتدار تاری وردی که هر کدام یک
عکس تکی انداختند و بعد هر دوتایشان کنار هم ایستادند تا عکاس به خود بیاید، آماده
بودند؛ چهره هاشان روبه روی هم و نگاه ها پر معنی. این آخرین عکس این دو باهم
بود. عکسی که می رفت زینت بخش خانه ها و کوچه ها روی طاقچه ها و روی دیوارها
باشد و تا پایان جنگ جزء عکس های ماندگار تبلیغات لشگر هشت نجف در پادگان
خاتم الانبیا باقی بماند.

برادر رحیمی مقدم از لحظات آخر زندگی شهید کریم اصغری چنین می گوید:

ـ شب اول عملیات کربلای پنج، وقتی گردان به ستون یک به سمت شلمچه حرکت می کرد،
همراه کریم بودم. عملیات که شروع شد، بچه ها با بیل، شروع به ساختن خاکریز و درست
کردن سنگر شدند تا جان پناهی داشته باشند. کمی جلوتر خاکریز نیمه کاره ای
احداث شده بود که به دستور فرمانده گردان، رزمنده ها در آنجا پناه گر