پاورپوینت کامل سید وسط بعثی ها روضه خواند;خاطراتی از حاج مصطفی (بیژن) رحیمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سید وسط بعثی ها روضه خواند;خاطراتی از حاج مصطفی (بیژن) رحیمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سید وسط بعثی ها روضه خواند;خاطراتی از حاج مصطفی (بیژن) رحیمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سید وسط بعثی ها روضه خواند;خاطراتی از حاج مصطفی (بیژن) رحیمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
۲۰
اشاره
در اتاق باز شد. چند بعثی وارد اتاق شدند. بعضی ها با مسخره به سید اسماعیل
می گفتند: هان! کربلا! امام حسین(ع) آمدی کربلا را بگیری. حالا یک روضه امام
حسین(ع) بخوان ببینم. با یک لحن تحقیرآمیز نگاهش می کردند و با آن همه رعب و
وحشتی که در اتاق حاکم بود و ما می دانستیم چه اتفاقی خواهد افتاد، ولی سید
اسماعیل در نهایت آرامش، انگار بالای منبر و در حضور مردم است، خیلی راحت شروع کرد
روضه خواندن. با اینکه عربی روضه می خواند، ولی دل را کباب می کرد. آری! با یک
اعتقاد خاص و خیلی راسخ شروع کرد. انگار در عالم دیگری بود. انگار کابل و چوب را
دست مأموران نمی دید.منزل اول
سال ۶۹ بود. همان زمانی که صدام با شورش و قیام عمومی و فراگیر مردم عراق مواجه شد
وقتی بعضی از شهرهای عراق به دست نیروهای مردمی و لشکر بدر و نیروهای وابسته به آیت
الله شهید حکیم افتاده بود. در آن زمان ما به دنبال یافتن پیکرهای شهدای باقی مانده
از جنگ به همراه برادرم عباس رحیمی به گروه های تفحص ملحق شدیم تا بدین وسیله
بتوانیم پیکر برادر شهیدم حمیدرضا رحیمی را که در کربلای پنج مفقود شده بود،
بیابیم. یکی دیگر از انگیزه های ما برای رفتن و یافتن پیکر شهدا آن بود که پیکر
برادر دیگرم یعنی صفر رحیمی را که در دوازدهم اسفند ۱۳۶۱ شهید شده بود را در سال ۶۳
در منطقه فکه پیدا کرده و به تهران آورده بودم. طی چند مرحله به جبهه شلمچه، منطقه
تنومه عازم شدیم تا پیکر شهید دوم خانواده مان را پیدا کنیم. اسفند ۶۹ بود و حدود
یک ماهی بود که در آنجا تفحص می کردیم. در این مدت حدود سی تا چهل شهید را پیدا
کردیم و باتوجه به زوال حکومت صدام و استقرار نیروهای سپاه بدر از منطقه شلمچه وارد
خاک عراق شده و از این فرصت جهت یافتن پیکر پاک شهدا استفاده می کردیم.
منزل دوم
صبح جمعه ای بود که به همراه گروه تفحص ده نفره خود وارد منطقه شدیم. شب قبل،
بعثی ها منطقه تنومه بصره را از دست نیروهای سپاه بدر گرفته بودند و ما متوجه
موضوع نبودیم. تا اینکه یک وقت خود را در دل نیروهای عراق دیدیم. حدود ساعت ده صبح
بود که اسیر شدیم. چشم بسته ما را داخل ماشین کردند (بماند که در طول مسیر چقدر ما
را کتک زدند) و در مدرسه ای بسیار آلوده و کثیف در شهر بصره وارد کردند. این
مدرسه محلی بود که سایر اسرا را که در سایر مناطق نزدیک در بصره دستگیر شده بودند،
در این محل جمع آوری و آمارگیری می کردند.
در این مدرسه که اسرای دیگری به ما ملحق شدند، روحانی سیدی به نام ابوحوراء یا
سیداسماعیل اهل عراق وجود داشت. در طول مسیر بعضی از بچه های سپاه که با ما بودند
لباس خود را از تن خارج کردند تا بتوانند از ضرب و شتم نیروهای عراقی بیشتر محفوظ
باشند. به سیداسماعیل چندبار گفتم لباس های روحانی خود را از تن خارج کن. در این
شلوغی کسی متوجه نمی شود تو لباس هایت را درآوردی. این گونه بهتر و راحت تر
خواهی بود. اما با تعجب دیدیم او گفت: لا (نه).
منزل سوم
با هلی کوپتر ما را از بصره به بغداد و از آنجا به سازمان اطلاعات عراق یعنی همان
استخبارات وارد کردند. حدود پنجاه نفر بودیم در اتاقی حدود ۲۴ متر مربع. سیداسماعیل
هم با ما بود. اگرچه هر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 