پاورپوینت کامل بوسه سرد ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بوسه سرد ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بوسه سرد ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بوسه سرد ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۷

بمب خنده بود، تازه اومده بود جبهه، یه جوری برخورد می کرد که فکر می کردی از قبل
جنگ اینجا حضور داشته!

بعضی وقت ها که بچه های قدیمی گردان دور هم جمع می شدند و خاطره های عملیات های
گذشته رو برای هم تعریف می کردند تازه واردها هم به جمع می پیوستند و سراپا گوش
می شدند. خاطره گویی برای اونا هم جدای از جذابیت ها یه کلاس درس بود و اونا با
فضاهای عملیات آشنا می شدند.

همیشه یک پای این مراسم بود و جالب اینکه اونم هیچوقت کم نمی آورد و خاطره های
بمباران شهرها و یا اتفاقات جالب زندگیش رو یه جوری می گفت که فکر می کردی داره از
جنگ می گه آخرش که معلوم می شد قصه تو محله شون اتفاق افتاده خنده بچه ها بلند
می شد.

ایام محرم تو گردان مراسم داشتیم، برام جالب بود بدونم این بمب خنده و روحیه تو
مراسم عزاداری چه حالی داره، اما همیشه از ابتدای مراسم مفقود می شد. حدود یک ساعت
بعد از مراسم آفتابی می شد. چشم ها قرمز شده اش گواه اشک هاش بود.

شب عملیات کربلای چهار تو دهکده عرایض دیدمش داشت چیزی می نوشت با خنده بهش گفتم
آبکی چیزی ننویس خدا با تو کاری نداره. زد زیر گریه. گفت جدی می گی؟! از حرف خودم
پشیمان شدم. اصرار که تو رو خدا من کاری کردم که خدا با من کاری نداره، گفتم: به
خدا شوخی کردم، گفت نکنه خدا با زبان تو می خواد به من چیزی بگه. تازه فهمیدم اون
برای خاطره گویی و خاطره شنیدن اینجا نیومده این منم که آبکی می نویسم و آبکی هم
هرچیه از دهنم بیرون می آید به زبان می یارم.

شب عملیات تو قایق دیدمش به شوخی گفتم خوب این لحظات رو به خاطر بسپار وقتی برگشتی
دیگه خاطره جعلی به خورد خلق الله ندی. خندید گفت نه دیگه قصه ما تو این عملیات
تمومه!؟

غروب آن روز او را تو جزیره ام الرصاص دیدمش تا سر پل ام البابی همراهم بود. جنگ
وحشتناکی بود سه تا گروه شدیم تا به سنگر دوشکای عراقی ها روی پل ام البابی بزنیم.

از گروه اول چند نفر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.