پاورپوینت کامل بنویسید مسجد بخوانید سنگر ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بنویسید مسجد بخوانید سنگر ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بنویسید مسجد بخوانید سنگر ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بنویسید مسجد بخوانید سنگر ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
۲۵
سنگر را این طور برایمان تعریف کرده اند: محلی برای دفاع از دشمن و پناهگاهی در
برابر هجوم او، البته سنگرها، کوچک و بزرگ دارند، که به سنگرهای انفرادی و تجمعی
معروفند، سنگر فرماندهی و آموزش و پشتیبانی و امدادرسانی، اطلاعات و سنگرهای
انبارمانند برای مهمات و آذوقه هم که متفاوت از دوسنگر قبلی می باشند.
مسجد هم سنگری است برای دفاع از دشمن قسم خورده بنی آدم به نام شیطان. سنگری برای
یکدلی و همدلی؛ برای برائت از مشرکین، برای قامت بستن و نوای توحید سردادن، وعده
گاهی برای بچه حزب اللهی ها، برای گفتن ها و شنیدن ها، برای یادگیری درس عشق و
عاشقی و شاید هم برای دِق دلی خالی کردن و خلوت های انفرادی و معراج نفس های پاک
انسانی.
جنگ که شروع شد، نیروی منسجمی توی شهر وجود نداشت، سلاح های به درد بخوری هم توی
تشکیلات نوپای سپاه خرمشهر پیدا نمی شد؛ غیر از تعداد انگشت شماری ام یک و ژ۳ و
آرپی چی ۷.
آنهایی که رفتنی بودند و اهل جنگ و این حرف ها نبودند شهر را ترک کرده و یا به قولی
«… را بر قرار ترجیح داده» بودند، حتی بعضی از آنها درب منازل خودشان را قفل
کردند تا وقتی که اوضاع آرام تر شد و خواستند برگردند همه چیز دست نخورده باقی
مانده باشد.
غیر از افسران وفادار ارتشی و عده ای سربازها و نیروهای سپاه، و مردمی که
می خواستند تا پای جان دفاع کنند، کس دیگری باقی نمانده بود.
بنی صدر هم به ارتش دستور داده بود به نیروهای مردمی سلاح تحویل ندهد. رادیو و
تلویزیون اخبار دقیقی از مرزها گزارش نمی کرد، و مردم در بقیه کشور از اوضاع منطقه
اطلاع دقیقی نداشتند، تا نیروهای مردمی بیشتری به جنوب اعزام شوند.
آنهایی که مانده بودند جمع شدند، دم در مسجد جامع تا کسب تکلیف کنند و از اوضاع شهر
اطلاع دقیقی پیدا کنند. مسجد جامع از همان اول شد پایگاه اطلاع رسانی و سنگر
اطلاعات.
محمدعلی جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر، مقر فرماندهی خودش را مسجد جامع قرار داده
بود، نیروها در مسجد جامع جمع و توجیه و بعد به مناطق مختلف اعزام می شدند. مسجد
جامع! نه سنگر فرماندهی.
هرکس که به مسجد جامع می آمد، هرچی توی خونه داشت یا اگر مغازه دار بود، چیز به درد
بخوری برای تأمین مایحتاج روزانه رزمندگان پیدا می کرد، به همراه خودش به مسجد
می آورد. مسجد جامع شده بود محل جمع آوری کمک های مردمی برای رزمندگان یا همان سنگر
پشتیبانی.
زن ها که به آنها اسلحه نرسیده بود، خصوصاً مادرهای بچه ها، گوشه حیاط اجاق راه
انداخته بودند و پخت وپز ناهار و شام رزمنده ها را به عهده داشتند، پیرمردها هم
برای غذا و آشامیدن از لب شط آب می آوردند. مسجد جامع شد سنگر آشپزخانه.
هرچندنفری که وقت نماز توی مسجد بودند، سریع جمع می شدند و نماز جماعت به پا
می کردند، آنها که بعداً می رسیدند یا اگر دلشون گرفته بود دو رکعت نماز می خواندند
و با معبودشان خلوت می کردند، آن وقت دیگر مسجد جامع با تمام شلوغی هایش می شد سنگر
انفرادی.
از وقتی که بیمارستان را زدند، دیگر بیمارستان جای امنی برای مجروحان نبود، گفتند
مجروحان را چی کار کنیم، یکی گفت ببریم مسجد جامع، چه فکر خوبی بود، خواهرها،
پرستاری از مجروحان را به عهده داشتند، مسجد جامع شد سنگر بهداری و درمان مجروحان.
عراقی ها هرچه بیشتر به داخل شهر پیشروی می کردند، اوضاع وخیم تر می شد، دیگر کمتر
جای امنی برای خواب و استراحت پیدا می شد، قرار شد بچه ها شب ها برای استراحت به
مسجد جامع بروند. مسجد جامع شده بود سنگر تجمعی.
اوضاع که بحرانی تر شد، علی رغم دستور بنی صدر، آنهایی که اسلحه نداشتند، صاحب
اسلحه شدند، وانت بارها اسلحه و مهماتی که از اطراف پادگان و غنیمتی های گرفته شده
از دشمن و اسلحه های باقیمانده شهدا را جمع کرده بودند، بردند مسجد جامع، مسجد جامع
شد انبار تسلیهات و مهمات.
آنهایی که فرصت داشتند و استفاده از سلاح های نظامی را بلد بودند، گوشه ای توی مسجد
می نشستند و به آنهایی که یاد نداشتند، آموزش می دادند. مسجد جامع! نه سنگر آموزش.
از وقتی که جنت آباد را هم زدند، دیگر شهدا را نمی شد آنجا دفن کرد، چاره ای نبود،
شهدا را آوردند داخل مسجد جامع. یک طرف شهدا را گذاشته بودند و طرف دیگر مجروحین
را. مسجد جامع شد معراج شهدا.
هر روز مسجد جامع از روزهای قبلش پررونق تر بود، حتی روزی که خمپاره ای آمد و سقف
مسجد سوراخ شد، بازهم رونق از مسجد نرفت، با این حال که چند نفر مجروح شده بودند؛
یا آن روزی که خمپاره وسط حیاط خورد، روغ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 