پاورپوینت کامل فرمانده رشید گردان ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرمانده رشید گردان ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرمانده رشید گردان ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرمانده رشید گردان ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

ـ ما خیلی فکر کردیم. ما که می گویم یعنی خودم و برادرانی که در لشکر مسئولیت
دارند. خیلی عواقب کار را سنجیدیم. دنبال یک آدم مطمئن و مدیر و مدبر بودیم که
بتواند یک گردان را به خوبی اداره و فرماندهی کند. به خیلی ها فکر کردیم، درباره
گذشته شان و حضور در عملیات های قبلی تحقیق کردیم تا این که به شما رسیدیم. انتخاب
اصلی ما شما هستید!

شما که غریبه هستید. تو دلم داشت کله قند آب می شد! نشسته بودم در سنگر فرماندهی و
با فرمانده لشکر و معاونانش و چند فرمانده گردان دیگر جلسه داشتیم و من موضوع اصلی
جلسه مهم آن روز بودم. وقتی دوباره به جبهه برگشتم تصمیم گرفتم دیگر هیچ مسئولیتی
قبول نکرده، آزاد و رها باشم. دفعات قبل یا فرمانده دسته بودم یا معاون دوم گروهان.
قبول مسئولیت یعنی خستگی و بی خوابی و به فکر خود نبودن و به فکر دیگران بودن. باید
سعی می کردی وسایل راحتی زیر دستانت را هر طور شده به خوبی مهیا کنی، اما خودت نه.
اما خودمانیم رییس و فرمانده بودن در کنار سختی هایش یک مزده دیگر دارد. اینکه
عده ای گوش به فرمانت باشند و چشم به دهانت بدوزند که چه می گویی و رأیت چیست.
بدجوری هوای نفسانی آدمی زاد را غلغلک می دهد؛ آن هم من که از روز ورود به مدرسه
آرزو به دل ماندم برای یک بار هم که شده مبصر کلاس بشوم و ناکام ماندم و دوزاده سال
تحصیلی تا دیپلم را سماق مکیدم. اما وقتی به جبهه رسیدم، همان بار اول شدم مسئول
دسته. چرا؟ چون از بقیه سن و سال دارتر بودم یا به قول یکی از دوستان حسود! چون ریش
و سبیل پر و پیمانی داشتم! بعد از آن اسمم در رفت و دیگر کسی روش نشد مرا از مسئول
دسته به پایین منصوب و مأمور کند. تا اینکه بار آخر چنان بلایی سرم آمد که یک سال
از نوک انگشت پا تا فرق سرم را گچ گرفتند و رو تخت بیمارستان رهایم کردند به امان
خدا. وقتی سالم شدم دوباره فیل ام یاد هندوستان جبهه را کرد و علی از تو مدد، راهی
منطقه شدم. اما هنوز یک هفته از حضورم نگذشته بود که خبردار شدم مسئولان لشکر
دربه در دنبالم می گردند و سراغم را از دوست و آشنا می گیرند. خودم را ضایع نکردم.
بدون دعوت قبلی به سنگر فرماندهی بروم. منتظر ماندم تا این که پیک لشکر آمد و من
سوار بر موتور تریل راهی سنگر فرماندهی شدم؛ یک موتور چابک و راننده اش یک جوان
دیلاق بود که از چاله، چوله و راه سنگلاخی بی توجه تخته گاز می رفت و من کمرش را
گرفته و حالم داشت به هم می خورد و عُق می زدم. سرانجام به سنگر فرماندهی رسیدیم.
نمی دانم چرا با آمدن من، آنهایی که آنجا بودند نیش شان تا بناگوش باز شد و شروع
کردند به خندیدن و زیرگوش هم پچ پچ کردن. همان اول بسم الله یکی داد زد: برای
سلامتی فرمانده جدید صلوات!

و آنها خنده کنان برای سلامتی من صلوات حواله کردند.

و بعد فرمانده لشکر مرا نشاند و شروع کرد به تیلیت کردن مُخ بنده.

ـ می دانم که تازه از بیمارستان مرخص شدی و هنوز سلامتی ات را کامل به دست نیاوردی.
اما مطمئن باش کارت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.