پاورپوینت کامل تاریخِ کدام سو؟ کدام سوی تاریخ؟ ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تاریخِ کدام سو؟ کدام سوی تاریخ؟ ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تاریخِ کدام سو؟ کدام سوی تاریخ؟ ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تاریخِ کدام سو؟ کدام سوی تاریخ؟ ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

مرحوم حاج آفا دولابی از عرفای بزرگ معاصر بود که متاسفانه چه در زمان حیات و چه
بعد از رحلت به دیار باقی، آنچنان که باید و شاید شناخته نشد. پیرمرد نورانی و
خوش قلبی بود که خیلی دلنشین صحبت می کرد. با وجود دریایی از معارف و حکمت ها که در
سینه اش بود، طمأنینه و آرامش عجیبی داشت که آن را به دیگران نیز منتقل می کرد.

معمولا حکایات زیبا و دلنشینی چاشنی حرف ها و مواعظش بود. از بین اینها یک حکایت
بسیار مورد عنایت آن بزرگوار بود که اتفاقاً هربار که خودشان هم از آن یاد می کردند
به وجد می آمدند. خلاصه حکایت این بود که:

دو تن از دوستان ایشان و عرفای بزرگ زمانه سال ها باهم رفاقت و دوستی داشتند. انس و
الفت و محبت این دو بزرگوار نسبت به هم زبانزد عام و خاص بود. روزی در مجلسی یکی از
آنان رو به دوست صمیمی خود کرده و می فرماید:

«محمد حسین! چند روز دیگر یادت باشد این وصیت مرا! شب اولی که من «آن طرف» بودم شما
دوستان را دعوت بگیر و غذای خوبی تدارک ببین و وقتی با دوستان سر سفره شام صحبت
می کردید و شاد بودید از من هم یاد کنید!»

وقتی آن عارف چنین حرفی به دوست قدیمی اش می زند، حاضران مجلس این طور دستگیرشان
می شود که لابد بناست ایشان به همین زودی قبل از «محمد حسین» فوت کنند. اما اتفاقا
خیلی از این ماجرا نمی گذرد که محمدحسین زودتر فوت می کند. دوستان تعجب می کنند که
چطور پیشگویی آن عارف از یک طرف درست بوده که او به زودی از دوستش جدا شده و از
طرفی قضیه برعکس شده است. به همین دلیل از ایشان می پرسند چطور شد که شما چند روز
پیش به محمد حسین وصیت می کردید، اما او زودتر از شما مسافر «آن طرف» شد؟

آن عارف بزرگوار تبسمی کرده و می گفت:

من و او از دوستان قدیمی بودیم و با هم عالمی داشتیم. در عالم ما منظور از «آن طرف»
همان طرفی است که الان ما و شما هستیم! چون من و محمدحسین همیشه اهل آن طرف بودیم؛
بیشتر آنجا بودیم تا اینجا. خیلی از دوستان و آشنایان ما هم آن طرفی بودند و من
گفتم وقتی به آن دنیا رسیدی سور بده و از ما که هنوز گرفتاریم یاد کن!

البته به ما سفارش شده که به «ماقال» توجه کنیم نه «من قال». یعنی ببینیم چه
می گویند نه چه کسی می گوید، اما قطعا این هم مهم است که چه حرفی از دهان چه کسی
شنیده می شود. مثلا خود مرحوم دولابی (رحمت الله علیه) گاهی وسط حرف هایش سکوت
می کرد و این سکوت دنیایی از حرف بود. این سکوت گویای حرف هایی بود که هیچ وقت با
کلام معمولی نمی شد بیان کرد یا شنید.

به هر حال خود مرحوم این حکایت را خیلی شیرین تعریف می کرد. منظورش این بود که ما
در اصل اهل آن طرفیم نه این طرف. اینجا باید «آنجایی» زندگی کنیم. قرآن کریم
می فرماید: «وَالْآخِرَهُ خَیرٌ وَأَبْقَی.» دیار آخرت بهتر و پایدارتر است،
پایدار ترین است. اما مردم معمولا در حال هوای همین دنیا زندگی می کنند. برای ما که
لنگِ لنگه برنج و قیمت پودر لباسشویی و اسیر کره و پنیر و این حرف ها هستیم «آن
طرف» می شود آن دنیا: آن طرف می شود دنیایی مرموز و خیلی دور. خیلی دور و خیلی دیر.
سال ها و قرن ها پس از پایان تاریخ، وقتی که دنیا به آخر برسد! اما بعضی ها در عالم
دیگری نفس می کشند و سیر می کنند. باز قرآن کریم می فرماید: آن دنیا برای تو بهتر
است و «اولی» است. یعنی اول ترین است. تازه اول دنیاست و آغاز زندگی. برای بعضی ها
همین دنیای حقیر ماست که برایشان «آن طرف» محسوب می شود. اتفاقاً معمولاً همین ها
بودند که هشت سال جنگ تحمیلی را اداره می کردند.

و ما می خواهیم با این مقدمه از تاریخ دیگری که آنان رقم زدند و تاریخ نگاری جنگ
صحبت کنیم.

اولین مشکل تاریخ نگاری هشت سال دفاع مقدس همین است؛ اینکه کجا ایستاده باشی و
بخواهی آن تاریخ را حکایت کنی یا حکایت شده ها را بشنوی و بخوانی.

تاریخ چیز شگفتی است. بعضی از حکما می گویند ما انسان ها تنها موجوداتی تنها هستیم
که تاریخ داریم و تاریخ مند هستیم. باقی موجودات این گونه نیستند یعنی تاریخ
ندارند. دیروز و امروز و فردا ندارند. فقط در «لحظه» زندگی می کنند، در همین «آن» و
دم جاری.

ولی ما انسان ها پیش از آنکه به مکان جغرافیایی خود وابسته باشیم و در گستره
جغرافیا زندگی کنیم، تعلق به تاریخ داریم. اصلا ما چیزی نیستیم غیر از همین تاریخ
گذشته.

این گذشته است که شخصیت امروز ما را شکل می دهد؛ یعنی مجموعه ای از خاطرات و
تاثیرات وقایع گذشته بر جریان اندیشه و عواطف کنونی ما همان چیزی است که از «خود»
می شناسیم. در مقابل برخی از عرفا و حکما، انسان را موجودی بدون تاریخ می دانند. ما
هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم، همانی هستیم که دیروز و دیروز های گذشته
بوده ایم. انسان هایی که در «دم» زندگی می کنند، از توهّم «من» تاریخی خود آزادند.
بحث دراز دامنی ست و بگذریم. اما شاید تاریخ تنها علمی است که در بین سایر رشته های
علوم انسانی تا به این حد در آیات و احادیث مورد عنایت بوده و فراگیری آن به
انسان های مؤمن سفارش شده. حضرت امیر(ع) در جایی می فرماید: کسی که از تاریخ عبرت
نگرفته و چیزی نیاموخته از جای دیگری هم نخواهد آموخت.

اما قبل از این باید حواسمان باشد که ما از چه موضعی می خواهیم به تاریخ نگاه کنیم.

تاریخ به زبان ساده عبارت است از یک سری وقایعی که در گذشته رخ داده و تمام شده و
هیچ وقت هم باز نخواهد گشت. چه هزار سال پیش بوده باشد، چه یک ثانیه قبل. بنابراین
ما همیشه مجبوریم تاریخ را در کلمات ریخته و در واقع حکایت گر آن باشیم. یعنی همیشه
مجبوریم تاریخ را از واسطه هایی دریافت کنیم که بین ما و گذشته ایستاده اند. بخش
عمده و اصلی دریافت های ما از تاریخ همان هایی خواهد بود که مورخ پیش از مخاطب در
وقایع گذشته دیده یا خواسته است که دیده باشد؛ همان هایی که احتمالاً مورخ می خواهد
که دیگران هم ببینند.

مورّخ باید خیلی بی عرضه یا حتی احمق باشد که اجازه بدهد مخاطبان اثر او تاریخ را
جور دیگری مطالعه کنند و دریافت. یکی دو مورد استثنایی طبیعی و قابل احتمال است،
اما عمده مطالب، جهت گیری ها، داوری ها و حتی عبرت هایی که می توان از تاریخ گرفت،
همان هایی است که مورخ ظرفیت دریافت و اراده گفتنش را داشته است.

در دنیای معاصر یک عده آمدند و درباره تاریخ و تاریخ نگاری ادعای عجیبی کردند. آنها
مدعی شدند تاریخ را باید بی طرفانه نوشت و نقل کرد و خواند. گفتند مورخ نباید تعصبی
داشته باشد. نباید از هیچ جریان یا مکتب فکری و دینی و سیاسی و غیره طرفداری کند.
بحث دراز دامنی است که احتمالا شما عزیزان اهل مطالعه با کلیات و نمونه هایی از آن
آشنایی داشته و برخورد کرده اید. حقیر نیز قصد ورود به جزییات این بحث را ندارم.
خلاصه مطلب از این قرار است که بر طبق این قاعده و قانون جدید، به عبارتی،
تاریخ نگاران هر چه بی غیرت تر باشند مورخ ترند!

البته اینها سال های سال بروز نمی دادند که بالاخره خودشان هم حداقل نسبت به این
قاعده و قانون جدید تعصب علمی یا غیر علمی دارند یا نه؟! دیگران هم نمی پرسیدند و
نمی پرسند که اگر مورخ بناست بی تعصّب باشد، تکلیفش در برابر همین «بی طرفی» چیست؟
چرا در طول تاریخ هیچ قومی به این اندازه در لزوم التزام به چیزی، این قدر که شما
بر قانون «بی طرفی» مذکور پایبندی و اصرار و تعصب داشته اید، غیرت ورزی نکرده اند و
تا به این حد اهتمام نداشته اند؟ به هر حال اینکه بیاییم تمام دنیای ـ مثلاً ـ
خرافی گذشته را به هم بزنیم و عالم جدیدی را پایه ریزی کنیم و این قدر با حوصله و
دقت و همت، یک بار دیگر کل تاریخ را با کلیات و جزییاتش دوباره موبه مو از اول
بنویسیم و در تمام دانشگاه های جهان ترویج کرده و با هر بوق و کرنایی در بین مردم
تبلیغ کنیم و… کار ساده و کوچکی نیست و کم حال و حوصله و عشق و علاقه ای
نمی خوا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.