پاورپوینت کامل اگر نسل نو نجوشد، رهبر اگر علی(ع) هم باشد شکست قطعی است ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اگر نسل نو نجوشد، رهبر اگر علی(ع) هم باشد شکست قطعی است ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر نسل نو نجوشد، رهبر اگر علی(ع) هم باشد شکست قطعی است ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر نسل نو نجوشد، رهبر اگر علی(ع) هم باشد شکست قطعی است ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

ما در شرایطی هستیم که جوان های ما دو وظیفه دارند، و رهبران فکری و بزرگان این
جامعه هم دو وظیفه. اوّلین وظیفه جوان آن است که شرایط خود را از راه تحلیل عمیق
سیاسی درک کند. ایران شناس سیاسی باشد، جامعه شناس سیاسی باشد، دین شناس عقلی و
علمی باشد، این معارف را درک کند. هر اندازه که میسور او بود، کوتاهی نکند. و هر
اندازه مقدور او نبود، از صاحب نظران و اندیشوران کارشناس کمک گیرد.

وظیفه دوّم آن است که با مسئولان نظامی پیوند ناگسستنی داشته باشد؛ آنها جریان
انقلاب را شرح دهند، جریان جنگ تحمیلی را شرح دهند، کیفیت دفاع مقدّس را تحلیل
کنند، نا اَمنی محلّی منطقه ای را بازگو کنند، نا اَمنی بین المللی را تحلیل کنند
تا اینها از گذشته جنگ با خبر بشوند. اگر نسل جوان این چنین شد، قهراً از این ظرف
خالی او و ظرفیت تُهی او، بیگانه یا با شبیخون، یا با تهاجم فرهنگی این را پُر
خواهد کرد. چنان که مشکل نسل سوّم انقلاب برای علی بن ابیطالب(ع) زحمت های
توان فرسا آفرید، که این نیازی هم به توضیح دارد که عرض می کنیم.

امّا دو وظیفه مسئولان بزرگوار این نِهاد (بسیج، سپاه) این است که هم خودشان گذشته
تاریخ را زمینه تحلیل وضع روز قرار دهند، و وضع جهان معاصر را خوب بررسی کنند؛ و هم
آن سفارت و رسالتی که درباره حفظ و نگهداری این امانت ها به عنوان نسل نو بسیجیان
جان برکف به عهده دارند، از آن غفلت نکنند. روزگار همواره حرف تازه دارد. حرف تازه
را با مبانی کُهن وقتی می توان درک کرد که انسان قدرت عبور داشته باشد. از مبانی
گذشته به مبانی آینده سفر کند. به روز باشد و همواره در مسیر جریان قرار بگیرد،
وگرنه آن کُهن برای او می شود کهنه و حرف کهنه و فکر کهنه هم انسان را کهنه می کند.
انسان کهنه اندیش، بُو می گیرد.

شما می بینید اینکه دریا بُو نمی گیرد، آن آب فراوانی که دارد از یک سو، تمام این
نهرهای بزرگ هم به او ختم می شود، از سوی دیگر، او همیشه تازه است، بُو نمی گیرد.
نهر هم که بو نمی گیرد، برای آن است که آب بسته نیست، دائم است و جاری است. جریان
با تعفّن هماهنگ نیست. این رکود است، این جُمود است، این تحجّر است که انسان را
متعفّن می کند. اگر کسی در جریان گذشته بود، آمد در یک مدار بسته، در فضای محدودی
ماند و رشد نکرد، این طلحه و زبیر درمی آید! سابقه مبارزاتی را علیه علی بن
ابیطالب(ع) به کار می برد و در برابر امیر المؤمنین(ع) می ایستد. ولی اگر آن را به
صورت یک نهر جَرَی پر جریان قرار بدهد، می شود مالک اشتر، می شود اباذر، می شود
سلمان، می شود مِقداد، می شود عمّار، می شود سایر رزمندگانی که یا در پای رکاب رسول
گرامی، یا در پای رکاب علی بن ابیطالب(ع) شربت شهادت نوشیدند. قرآن کریم فرمود: یک
گروه اند که اینها در جریان اند و متعفّن نمی شوند، بَد بُو نخواهند شد. آن گروه
کسانی اند که یا خودشان اهل تجزیه و تحلیل اند، همیشه حرف نو دارند، فکر نو دارند.
اینها مثل چشمه اند. هرگز چشمه بُو نمی آید، چون هر روز حرف جدیدی برای گفتن دارد.
هر روز جوشش دارد! یا آنها که نظیر استخر و حوض هایی اند که از یک طرف نهری به آنها
متّصل است، از طرف دیگر هم مَصبّ ای دارند و بیرون می رود و خارج می شوند. اینها را
از خارج آب می گیرند، ولی نگه نمی دارند، منتقل می کنند، در مسیر جریان اند.

فرمود: اگر کسی ـ این تَذکره است این موعظت است ـ لِمَنْ کانَ لهُ قَلبْ أو ألقَی
السَّمعَ وَ هُوَ شَهید(۱). فرمود: انسان یا صاحب دل باشد که از درون خودش می جوشد،
مثل چشمه. یک انسانی که صاحب دل است، از دل کمک می گیرد، مایه علمی دارد و فروزان و
پر فروغ است، این هرگز در مسیر تاریخ متعفّن نخواهد شد، بَد بُو نخواهد شد، بُو
نمی گیرد، چون هر روز جریان تازه را می فهمد. اگر آن قدرت تحلیلی و عقلی و سیاسی را
نداشت، لاأقل نظیر استخری باشد که از یک طرفی آب می گیرد، از طرفی هم به مزرعه
می رساند. شما در آن بخش هایی که آب جاری کم دارند، می بینید. آنها یک استخری درست
می کنند که این استخر از آن چشمه یا قنات یا چاه آب می گیرد، در خودش ذخیره می کند،
امّا به مزرعه می دهد، به باغ می دهد. نگه نمی دارد که ببوید. اگر این چنین شد
انسان آن قدرت تحلیل را نداشت، گوشش به حرف دیگران است. خِبرگان هستند که به منزله
قنات اند، به منزله چاه اند، به منزله چشمه اند، آب جوشان دارند؛ این آب جوشان را
به این استخر می رسانند، او هم آب زلال بهره اش می شود، آن وقت از خود استمداد
می کند، به مزارع دیگر می رساند، به نسل دیگر می رساند، به کودکان و نوجوان ها
می رساند و مانند آن. این دو گروه اند که سالم اند؛ ولی اگر کسی نه مثل چشمه بود که
از خود بجوشد، نه مثل استخر بود که از جای دیگر آب بگیرد، یا خشکسالی او را
می ترکاند، یا اگر مختصر آبی هم دارد، همان جا می ماند و بُو می گیرد. فرمود: اگر
کسی از گروه اوّل یا گروه دوّم نشد، یعنی این خصوصیت ها را نداشت، این متعفّن
می شود. جامعه هم این چنین است. بسیجیان این چنین اند، جوان ها و نوجوان ها
این چنین اند. بعضی ها قدرت عقلی دارند، قدرت تحلیلی دارند، می دانند در جامعه چه
خبر است، خطوط را هم می شناسند، سخنان مقام معظّم رهبری را خوب تحلیل می کنند،
سخنان مسئولان بلندپایه سیاسی را که در مسیر امام و رهبری اند خوب می شناسند، سخنان
علما و روحانیتی که همراه امام و رهبری بودند و هستند و إن شآءَ الله با هم خواهند
بود، می شناسند، می فهمند ، تحلیل می کنند. بعضی ها قدرت تحلیل ندارند، اینها مانند
استخری اند که باید مرتبط باشند به این چشمه های جوشان، به این قنات ها، به این
چاه های عمیق که بالأخره آب را از آنجا بگیرند و همواره سرسبز باشند، به مزارع
برسانند. نه آن باشد و نه این، این یا می خشکد، یا اگر خدای ناکرده آبی داشته باشد،
این بو می گیرد.

این فتح خرمشهر فراموش تان نشود، آن شکوه و جلال و شرف، این مبارزات فراموش تان
نشود. این کشور به برکت این ایثار و نثار حسینی زنده بود، وگرنه آنها اگر آمده
بودند، غارت کرده بودند، کشور را از حیثیت انداخته بودند، چیزی برای کشور نبود.

از اینجا من پیشنهاد می دهم؛ این برادران قسمت های خرمشهر، آبادان، این شهرهایی که
در خطّ مقدّم جبهه بودند، مردان شان، پدران شان، پسران شان، نوجوان هایشان، همه
اسلحه گرفتند، مرزداری می کردند. ماندن زن ها! خوب آن عراقی صدامّی بعثی وحشی که
می آمد، کی باید از این زن ها حمایت می کرد جز خود این زن ها؟ حتماً شما تاریخ
فداکاری این زن ها را بخوانید. اینها چند نفر را به هلاکت رساندند، چه قدر اینها
اسلحه در دست گرفتند، چقدر با چوب و سنگ اینها جنگیدند! چه قدر اینها با این سنگ و
چوب از ناموس خودشان دفاع کردند و شربت شهادت نوشیدند! اینها هم باید باشد. اینها
را زینب کُبرا(س) پروراند، اینها را فاطمه زهرا(س) پروراند! شما جنگ های فراوان
دیدید. بوسنی و هرزگوین را هم الآن دیدید، جنگ های جهانی اوّل و دوّم هم در تاریخ
خواندید؛ خوب آن زنی که حاضر است با این وضع از خودش دفاع کند، تا آخرین نفس، تا
آخرین چوب، تا آخرین سنگ، همین زن زینبی است دیگر! همین زن زهرایی است دیگر! خوب
شما این را سؤال نکردید که بالأخره این زن ها را کی حفظ می کرد! همه مردها که رفته
بودند مرز! پس این مکتب، مکتب شرف است. یعنی مکتب حسینی، مکتب شرف است. اینکه همه
ما سعی می کنیم عزاداری حفظ بشود؛ البتّه عزاداری حافظ ماست، نه ما حافظ عزاداری! و
شرف ما، افتخار ما، عظمت ما در این است که حسینی فکر بکنیم و زینبی زندگی کنیم و
مانند آن، برای اینکه این گذشته از اینکه آخرت ما را هم تأمین می کند، دین ما را
تأمین می کند، شرف دنیای ما را هم تأمین می کند، استقلال مان را هم تأمین می کند،
آزادی مان را هم تأمین می کند، حیثیت ما را هم تأمین می کند! خوب اگر این شوق نبود
و بیگانه ها آمده بودند و این کشور را غارت می کردند، به ناموس ما هتک می شد ، ما
چه شرفی داشتیم در تاریخ؟ مگر الآن نیست! مگر کشورهای ستمدیده الآن نیستند در همین
عصر تمدّن؟! همین مردمی که در ایستگاه میر آن همه ماهواره دارند، آن همه سفینه
دارند، آنجا را به صورت یک ترمینال عادی درآوردند، مع ذلک از نظر غیرت و شرف زیر
خطّ فقرند! و وجود مبارک رسول گرامی(ص) فرمود: اگر شما می خواهید چیز سؤال بکنید،
از اهل شرف سؤال بکنید.

یکی از دعاهایی که به ما آموختند که بعد از نمازها می خوانیم، این است که: أعُوذُ
بِکَ مِنْ عِلمٍ لا ینفَعْ وَ مِنْ قَلبٍ لا یخشَعْ وَ مِنْ نَفسٍ لا تَشبَع(۲)و
مانند آن. یعنی خدایا! آن علمی که به حال ما نافع نیست، ما از آن علم به تو پناه
می بریم. و وجود مبارک رسول گرامی(ص) به ما فرمود: سَلُ اللهَ عِلمَاً نافِعاً وَ
تَعَوَّذُوا بِاللهِ مِنْ عِلمٍ لا ینفَع. فرمود: از خدا علم نافع بخواهید، علمی که
به حال شما سودمند باشد، از آن علم بهره ببرید، یعنی یا آن علم نظیر سحر و شعبده
نباشد که سودمند نیست، یا اگر علم سودمند است در ظرفی قرار بگیرد که آن ظرف را
تطهیر کند، یعنی جان شما را تطهیر کند. فرمود: سَلُ اللهَ عِلمَاً نافِعاً. بعد
فرمود: اگر می خواهید علم سؤال بکنید، سَلُوا اَهلَ الشَّرَفِ عَنِ العِلم، فَإذا
قالُوا فَکْتُبُوهُ فَإنَّهُمْ لا یطلِبُون. فرمود: شما از کسی که شریف است، دارای
شرافت است، از او مطلب سؤال بکنید. کسی که هر روز یک بازی ای را می پذیرد، هر روز
در یک خطّ است، دنیا آن را می فریبد، او هم خود را عرضه می کند، او خود را نظیر این
میوه و جو و گندم از باب عرضه و تقاضا می فروشد. حرف را هم از قبیل سیب و گلابی
می فروشد، یا از قبیل پیاز و سیب زمینی می فروشد. وقتی می بیند امروز پیاز خریدار
دارد، پیاز می فروشد، سیب زمینی خریدار دارد، سیب زمینی می فروشد. خودش هم در حدّ
پیاز و سیب زمینی است. خودش هم در حدّ میوه است، خودش هم در حدّ محصولات عادی است.
اگر این چنین است، به او حرف گوش ندهید. آن روزنامه ها را نخوانید، آن مجلّه ها را
نخوانید، آن سخنرانی ها را نشنوید. از اهل شرف حرف بشنوید. کم نیستند کسانی که ممکن
است چهارتا چیز بدانند، چهارتا روزنامه بنویسند، چهارتا مجلّه بنویسند، چهارتا
تریبون در اختیارشان باشد؛ یک روز با امام اند، یک روز علیه امام. یک روز با
رهبری اند، یک روز علیه رهبری. یک روز با نظام اند، یک روز علیه نظام. دین، نظام،
سیاست، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی برای اینها در حدّ پیاز و سیب زمینی است!
برابر تقاضا و عرضه می فروشند. فرمود: از اینها هیچ حرف نشنوید، از اینها هیچ حرف
گوش ندهید، از اینها هیچ حرف نپذیرید. کسی که در تمام این مراتب گفت: «خدا» و با او
ایستاد، گفت: «قرآن» و ایستاد، گفت: «اهل بیت» و با او ایستاد، گفت: «حسین بن علی»
و ایستاد، حرف او را گوش بدهید.

شما در سوره مبارکه احزاب می بینید ذات أقدس إله مردانی را می ستاید که فرمود: وَ
مَا بَدَّلُوا تَبدیلاً. شما در بسیاری از این اعلامیه های بزرگداشت مراسم شهدا
الآن هم همین آیه را می نویسید: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عاهَدُوا
اللهْ عَلَیهْ فَمِنْهُمْ مَنْ‎ قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُمْ مَنْ ینتَظِر وَ مَا
بَدَّلُوا تَبدیلاً(۳). فرمود: همه مؤمنین به حسب ظاهر این چنین نیستند. امّا رجال
با ایمان خصوصیت شان این است که اینها دو قسم اند؛ بعضی ها دِین شان را ادا کردند،
شربت شهادت نوشیدند، کارهایشان را انجام دادند. بعضی ها هم بی صبرانه منتظرند
دِین شان را ادا کنند. نه آنهایی که رفتند پشیمان اند، نه اینها که ماندند،
مردّدند. وَ مَا بَدَّلُوا تَبدیلاً. آن روز گفتند: استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی.
امروز هم می گویند.

ولی شما دارید کسانی را که یک روز از همین دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند، برای
اینکه این مزدوران آمریکایی را در آن لانه جاسوسی، در سفارت سابق دستگیر کنند، اسیر
کنند، عکس شان را هم دارید. طولی نکشید که آمدند، کم کم علیه امام و رهبری موضع
گرفتند، تخطئه کردند. آن وضع را هم دارید. طولی نکشید که با بیگانگان رابطه پیدا
کردند، با عنوان کشور فروشی، آن هم دارید. الآن هم عکس شان را با لباس زندانی در
زندان دارید؛ این چهار تا عکس کنار هم است! این می شود استحاله فکری! خوب چه جور
می شود یک روز انسان به عنوان حمایت از جمهوری اسلامی از دیوار سفارت آمریکا برود
بالا به عنوان لانه جاسوسی تسخیر بکند، او را داشته باشید؛ از این طرف هم ببینید در
برابر رهبری بایستد، در برابر اسلام بایستد، در برابر نظام بایستد! حاضر باشد به
عنوان نظرسنجی کشورِ خودش را بفروشد، الآن لباس زندانی در تن اوست! پس این خطر همه
را تهدید می کند. به ما فرمودند: اگر شما رنگی بخواهید بگیرید، بهترین رنگ، رنگ
الهی است. صِبغَهَ الله را بگیرید که پاک نمی شود.

آنگاه در هر شرایطی انسان محفوظ است. وگرنه اگر مردم خوب فکر نکنند، رهبر اگر علی
بن ابیطالب(ع) هم باشد، شکست قطعی است! خدا، خداست؛ مگر علی بن ابیطالب رهبری است
که دوّمی دارد بعد از پیغمبر؟! یا دوّمی او قبلاً بود؟! یا دوّمی او خواهد آمد! ابن
أبی الحدید از مورّخان بنام اسلام است. در شرح نهج البلاغه می گوید : تاریخ قبل از
طوفان مُدوّن نیست، در دسترس نیست، تا ما رجال بزرگ آن سرزمین ها را بدانیم. ولی از
طوفان نوح به بعد (این خیلی ادّعاست )! رجال سرشناس عالم را می شناسیم. گفت: من
وقتی شروع کردم به شرح نهج البلاغه فکر می کردم کمتر از چهارده سال طول نمی کشد!
ولی خدا را شکر، ده سال طول کشید. یک محقّق، یک مورّخ ده سال شب و روز زحمت بکشد،
نهج البلاغه را شرح کند. این می گوید: از طوفان نوح به بعد رجال سرشناس عالم را ما
می شناسیم. بالأخره هرکسی در هر فرقه و مذهبی که باشد، رجال بزرگ شان زبانزدند. چه
مسلمان ها، چه یهودی ها، چه مسیحی ها، چه زرتشتی ها، چه لا مذهب ها؛ بالأخره این
کمونیسم مارکس و اِنگلس شان شناخته شده است دیگر! لنین و استالین شان شناخته شده
است. این می گوید: از طوفان نوح تا الآن نه در بین مسلمان ها مردی به عظمت علی(ع)
آمد، نه در بین یهودی ها مثل او آمد، نه در بین مسیحی ها مثل او آمد، نه در بین
زرتشتی ها مثل او آمد، نه در بین کافرها مردی به عظمت او آمد! اگر در حمایت از
محرومان است، علی(ع) اوّل است. اگر در حمایت از فقرا است، علی(ع) اوّل است. اگر در
سلحشوری و جنگجویی است، علی(ع) اوّل است. می فرماید: فَإنّی بِطُرُقِ السَّماءِ
أعلَمْ مِنّی بِطُرُقِ الأرضْ(۴) که او اصلاً همتا ندارد تا بگوییم علی اوّل است،
دیگری دوّم! در این مسائل زمینی و بشری علی اوّل است. خوب؛ یک همچنین رهبری شکست
خورد دیگر!! پس نگویید: ما رهبر داریم، امام داریم، مقام معظّم رهبری داریم، خدا
همه اینها را با اولیایش محشور بکند و حفظ بکند، ولی رهبر اگر علی بن ابیطالب(ع)
باشد، تا نسل نو در جریان نباشد، یا مثل چشمه نشود، یا مثل استخر زلالی که به چشمه
وصل است نشود، این کشور شکست می خورد. مگر علی شکست نخورد؟! مگر سه تا جنگ را بر او
تحمیل نکردند؟ مگر او را شهید نکردند؟ مگر زحمت های پیغمبر و علی(ع) را معاویه
نگرفت؟ مگر بعد از معاویه حسن بن علی(ع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.