پاورپوینت کامل یک جفت پوتین بی بند;حرف هایی در اصالت «جنگ» ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یک جفت پوتین بی بند;حرف هایی در اصالت «جنگ» ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یک جفت پوتین بی بند;حرف هایی در اصالت «جنگ» ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یک جفت پوتین بی بند;حرف هایی در اصالت «جنگ» ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۴۰
جنگ را می شود تحقیر کرد، سیاه خواند و کمر به هدمش بست، اما نمی توان از میانش
برد. اِستاده با مشت، چون تک درختی در میانه دشت. محکم و بلند و استوار. حالا هر
چند ماه و سال و قرن هم که بگذرد، چون گنجی پنهان، شکفته تر و درخشان تر خواهد شد.
این سنت تاریخ است؛ چرا که جنگ، قطعه ای در زمین بود که حقیقت آسمان را می سرود.
بی هیچ تردید، این چنین درخت تناوری، از ریشه جدانشدنی است، هر چقدر هم که زخم
بخورد، مالکش آن را از سپاه ابرهه، حافظ است؛ بهتر آنکه ما به فکر شترهای خودمان و
چوب های دار نسل های بعد باشیم، که از هم اکنون، به جرم و جریمه سستی و تقصیر در
مستور ماندن «آن» جنگ، محکوممان کرده اند.
هجوم زمان به حماسه ستودنی جنگ، آن چنان خانمان برانداز است که ما را دستخوش نادانی
کرده و ندانسته ایم که نمی دانیم فقط سالی از آن واقعه می گذرد و این چنین «زمان ما
را با خود برده است» که آرزوی بسیار دور و دست نیافتنی می پنداریمش و با دست خود
جای پایش را میان فسانه ها، مستحکم می سازیم.
میان شعله، خون، آتش، عطش…
جنگی که بود، مولود یک معنا بود؛ معنایی که در سرشتش با خون و آتش درآمیخته بود.
تندبادی که برخواسته، می خواهد جنگ را تنزل دهد و با عقل ابزاری مآل اندیش اش،
دوست تر می دارد که مدام از صلح و دوستی و گل و بوته! بگوید و از حضرت لسان الغیب
نیز تصدیقی بیارد که «… با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» و سمندر تساهل را تندتر
براند.
این اندیشه هنگامه ای آغاز گشت که نام روزهای پایانی شهریور شد: «گرامی داشت هفته
دفاع مقدس.» زمانه ای که قرار بر بی قراری نبود و می بایست ام القرای اسلامی را اول
ساخت و بعد به دیگران پرداخت. ایده «صدور انقلاب» را وانهاد و «نرخ رشد اقتصادی» را
چسبید. باید بیش از همیشه و پیش از گذشته از رفاه و آرامش سخن رانده می شد و حتی
برای روایت جنگ، «حاج کاظم» ها مجبور بودند از قصه مدد بگیرند و غولی و مرادی و
جوانان مریدی و… در پرده می باید گفت سخن!
شب است و سکوت است و…
ایرانیان به گواه تاریخ، حتی اگر نویسنده اش، «گزنفون» باشد و بخواهد جز یونان در
عالم جایی نماند، چندان خون ریز و کشورگشا نبوده اند. حداقل در این هزاره،
نشانه های این روش بسی «نادر» است. پس بحث در اصالت جنگ، تایید خونریزی و شقاوت
نیست، که مذموم است و محکوم. حرف بر سر آن است که آن هنگام که «دفاع» بر جای جنگ
نشست، خودمان به دست خودمان، بر یک مغالطه مهر تایید زدیم که «آنچه در هشت سال
گذشته گذشته، دفاع نبوده و جنگی تجاوزگرانه بوده و حالا می خواهیم تاریخ را دوباره
بنویسیم!.»
تازه مگر از چه دفاع کرده ایم، مانده بودیم معطل که غولی بتازد و ما رنگ ببازیم و
ناچار و دست بسته به میدان درآییم و از سر ضعف و نداشتن چاره، با او درآویخته ایم و
قتال کرده ایم. همین؟ یعنی از چنین موضعی، دست پایین تر (و پست تر) می توانستیم
نصیب خودمان کنیم؟!
هم دست از آرمان قائدمان برداریم و سلاح «صدور» را بر زمین بگذاریم، هم بر تهمت
تجاوز و زیاده خواهی صحه نهیم و هم ماجرا را از حماسه تهی کنیم و همه چیز را در
چاردیواری ژئوپلیتیک بین النهرین محدود کنیم… در نتیجه جنگمان با درگیری های بقیه
عالم چه تفاوتی داشته؟ آیا جز یک کشت و کشتار کور، چیز دیگری بوده است؟… فقط این
را برای آیندگان میراث گذاشته ایم؟
بار گرانی بر زمین مانده است
اما میراث حضرت روح الله چیز دیگری بود. او که همیشه فراملّی می نگریست، این چنین
آوای انقلابش، طنین انداز جهان شد. عراق، کویت، ترکیه، لبنان، سوریه، فرانسه،
آمریکا و هر نقطه دیگری، او بود، چون مبلغانش بودند، پس عالمگیرترین سنت گرای قرن،
با سرانگشتان تدبیرش، غرب را تکان داد. بی شولای کاپیتالیسم یا سوسیالیسم. همین
ابرمرد، جنگ را «تا رفع فتنه» در عالم می خواست. در میان سخنانش کمتر ردی از «دفاع»
می شود جست، او هر جا هست، سخنش را با «جنگ» می گشود و می بست.
خمینی، ساده حرف می زد و صریح؛ می گفت: «جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز
نمی شناسد و ما باید در جنگ اعتقادیمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان
راه اندازیم.» روشن تر از این چه حجتی؟
او نمی خواست جنگ را در نبرد با بعثی ها محصور کند و فراتر از آن را نبیند.
چه مردان سبزی گذشتند
حضرت روح الله، آدم و عالم را بر سبیل حضرت خاتم(ص) می دید و داستان ایران امروز را
استمرار نزاع ازلی و ابدی فقر و غنا می دانست. او مبعوث شده بود تا عالم را از نو
بسازد و از نو آدمی. ـ حالا اگر برخی خرده بگیرند: پس کجاست این نوساخته ها؟
پاسخشان نیم پوزخندی بیش نیست، که خمینی همین برایش بس که بساط هر ذلت پذیری را در
عالم برچید و خواب حرامیان استعمارگر را بی خواب کرد. روحش شاد! ـ و جایگاه مظلومان
و ظالمان را بهتر بنماید؛ چرا که خویش را مقدمه انقلابی عظیم می دانست، که آن هنگام
که همه جا از جور و تعدی پر شده و عصیان، جان آدمیان را به لبشان رسانده، زمین را
از عدل و داد می آکند و حکومت را به وارثان حقیقی اش باز می گرداند.
بی شک در این مقدمه سازی، می بایست «در جنگ، دوست و دشمنمان» را می شناختیم، که
شناختیم و در گامی فراتر هیمنه دشمنانمان را می شکستیم. باز هم از اوست که: «ما در
جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم» و چنین هدفی، در سایه سار دفاع محقق شده
است؟!
او فراتر می رفت و در گره زدنی آشکار، هستی انقلاب بهمن ۵۷ را در تجسم جنگ
می دانست. آنجا که مؤکد می داشت «انقلابمان را در جنگ به جهان صادر کرده ایم» تصریح
بر حقانیت ایران و سلحش
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 