پاورپوینت کامل بابا در راه دریاست! ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بابا در راه دریاست! ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بابا در راه دریاست! ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بابا در راه دریاست! ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
۱۰
هر وقت چند روزی بیمارستان، بین ما و بابا جدایی می انداخت، بعد از برگشتن یه چیزی
برای خواهر کوچولوم می خرید تا یک هزارم درد ندیدن خودش را نه، بلکه صفر هزارمش تو
قلب دخترک چهار و نیم ساله اش التیام ببخشه. یک بار تسبیح، یک بار عروسک، یک بار
عطر جانماز، یک بار هم ماهی قرمز کوچولو که مثل زهرا، انگار تمام عمرش رو با ترس از
یک حادثه گذرونده باشه، دور چشماش به کبودی می زد.
بابا ماهی کوچولو را توی تنگش گذاشت. بعد به چشم های پر شوق من و خواهرم نگاه کرد.
وقتی دید مثل همیشه نمی گیم «برای سلامتی بابا، یک کولی با یک صلوات»، گفت: «برای
سلامتی این ماهی کوچولو که مثل دختر…» هنوز حرفش تمام نشده بود که گفتیم «بابا
کولی یادت نره ها؟» خلاصه بعد از حال و احوال پرسی از بابا که همون خیره شدن به حجم
کوچک شده گردن و بدنش بود و جویدن بغض های ریز و درشت بابا، آروم در گوش زهرا گفت:
«اسم ماهی کوچولوت چی باشه؟» و بعد خودش گفت: «فکر کنم همون زهرا خوب باشه.» بعد من
خندیدم. بابا گفت: «اِ خنده داره آخه، نگاش کن عین زهرا دنبال مامانش…» زهرا تو
حرف بابا دوید. گفت: «دنبال باباش می گرده، مامانش رفت پیش باباش، برمی گرده.» بابا
گفت: «ای شیطون…»
همیشه بابا برای نماز صبح ما را بیدار می کرد. اما چند وقت شده بود که بیدار بود،
اما نمی تونست بیاد صدامون بزنه. به پلاک های رو در اتاق ضربه می زد و ما از خواب
می پریدیم. تا از خواب پاشدیم، زهرا سراغ ماهی را گرفت. رفت پیش تنگش. دید ماهی اش
نیست. می خواست گریه کنه اما نمی شد. دوست نداشتیم صدای گریه هامون رو بابا بشنوه.
شاید از مامان یاد گرفته بودیم. بابا خیلی زود فهمید چه خبره. آروم اومد ماهی
کوچولو را که خودش رو از توی تنگ پرتاب کرده بود بیرون، برداشت تو دستش گرفت و
انداخت تو آب. ماهی کوچولو نیمه جون تو آب قِل خورد. بابا چند بار صداش کرد: «زهرا
ماهی! زهرا ماهی! صبور باش!» از حرف های بابا می ترسیدم. چرا بابا این جوری حرف
می زد. زهرا ولی خوشحال بود. دید که ماهی اش زنده است با اینکه نیمه جونه… گفتم:
«بابا چرا ماهی پرید بیرون؟ ما که تنگ ننداختیم پایین؟» بابا گفت: «ماهی فقط تو
دریا ماهیه، غیر دریا باید خیلی صبور باشه تا ماهی بمونه. ماهی عاشق دریاست. دلتنگ
موج های قشنگ دریا.» و زهرا باز وسط حرف بابا دوید. گفت: «ماهی بابا نداره؟» بابا
گفت: «ماهی مامان و بابا داره، دوست داره، رفیق داره و مهم تر از همه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 