پاورپوینت کامل شاید این «سفر» مرا «رفیق» شهیدان کند ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شاید این «سفر» مرا «رفیق» شهیدان کند ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شاید این «سفر» مرا «رفیق» شهیدان کند ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شاید این «سفر» مرا «رفیق» شهیدان کند ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۹

نمازش را همیشه در مسجد و به جماعت می خواند. به شعر و خطاطی خیلی علاقه داشت.
کمک حال مادر بود. هم درس می خواند و هم در حد توان در کشاورزی می کرد. به همراه
برادرانش که بعداً شهید شدند، پدر را یاری می نمود. به ورزش های رزمی می پرداخت.
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تمام برنامه هایی که علیه حکومت طاغوت برپا می شد،
شرکت می کرد.

سال ۱۳۵۹ بود که اسماعیل اسکندری عازم جبهه شد. خیلی ها از شجاعت و فداکاری اش در
عملیات خیبر سخن می گفتند. برادرش ابراهیم که انسانی وارسته و خالص، سرشار از ایمان
و معنویت و مظلومیت، در این عملیات مفقودالاثر شد. (که پس از گذشت چند سال جنازه
مطهرش به آغوش خانواده بازگشت). اسماعیل معتقد بود که جنگ انسان را به خدا نزدیک تر
می کند و برای دفاع از انقلاب و تبعیت از رهبری با اخلاصی والا به جنگ می رفت و
هرگز ترسی به دل راه نمی داد.

در عملیات کربلای پنج، در نبردی نابرابر با نارنجک یک مزدور عراقی مجروح گردید که
همرزمانش شبانه، پیکرش را از منطقه خارج نموده و سرانجام در بیمارستانی در مشهد
مقدس پس از دیدن صورت پدر، روح ملکوتی اش عروج نمود و جسم مطهرش پس از طواف بر گرد
حرم امام هشتم، در زادگاهش، شهر کیان با استقبالی بی نظیر به خاک سپرده شد.

در عملیات والفجر مقدماتی، در کانالی پناه گرفته بودیم. دشمن با تیربار روی ما تسلط
داشت. هر سری که از کانال بیرون می آمد، هدف گلوله قرار می گرفت. در فکر بودند که
با این گلوله ها چه باید کرد؟

ناگاه اسماعیل خود را بالای کانال رساند. آرپی جی را روی دوشش گرفت. صحنه عجیبی
بود. همین طور که سرپا ایستاده بود گلوله ها از زیر بغل هایش عبور می کردند. با
ذکری که زیر لب داشت، اولین گلوله را به طرف تیرباری که ما را نشانه می رفت، شلیک
کرد. سنگر تیربار منهدم شد. با دومین موشک آرپی جی، دومین تیربار را هدف قرار داد.
هرکس موشک آرپی جی داشت، به اسماعیل می رساند. فریاد الله اکبرها بلند شد، تیربارها
خاموش شدند. از فداکاری اسماعیل جان تازه ای به پیکر نیروها وارد شد.

(منصور روحانی، همرزم شهید)

در این عملیات در حال پیشروی در موانع نونی شکل بودیم که گردان راه خود را گم کرد.
شرایط خیلی حساس شده بود. فرمانده گردان (جمعه علی کیانی) در بین بچه های رزمنده،
سراغ اسماعیل را می گرفت. من گفتم اسماعیل را در نونی دیدم. برگشتم و پس از پرس و
جو، اسماعیل را پیدا کردم. به او گفتم: گردان زمین گیر شده و جمعه علی گفته بیا
جلو. ایشان بلافاصله جلو افتاد و من هم از پشت سر او حرکت می کردم که در همان حین
من از ناحیه چشم چپ مورد اصابت ترکش قرار گرفتم و دیگر نتوانستم جلو بروم ولی بعداً
از بچه ها شنیدم که اسماعیل با درایت و طراحی که می کند، نه تنها گردان را از
محاصره دشمن نجات می دهد، بلکه عراقی ها را دور می زند. اسماعیل از ناحیه سر مورد
اصابت واقع شد و مجروح گردید. ایشان را به مشهد و بیمارستان قائم منتقل نمودند و
مرا نیز به علت آسیب چشمم به همان بیمارستان در طبقه سوم بستری کردند.

در بیمارستان از حضور اسماعیل آگاه شدم ولی پس از مدت کوتاهی و با دیدن پدرش متوجه
شدم که شهد شیرین شهادت را نوشیده و به لقاءالله پیوست.

(فریدون علی دوس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.