پاورپوینت کامل از اروند تا هیرمند;نگاهی به مجاهدت های سردار شهید جواد حاجی کرمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل از اروند تا هیرمند;نگاهی به مجاهدت های سردار شهید جواد حاجی کرمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از اروند تا هیرمند;نگاهی به مجاهدت های سردار شهید جواد حاجی کرمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل از اروند تا هیرمند;نگاهی به مجاهدت های سردار شهید جواد حاجی کرمی ۲۱ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
دلم از همه چیز گرفته بود. از خودم، دغدغه هایم، آدم ها، اتاقی که در آن نشسته بودم، کارم، قوانین نظامی و… سرم را بلند کردم. جز یک قاب عکس که روی دیوار نصب شده و آن را یک سر و گردن از دیوارهای دیگر بلندتر نموده بود چیزی به چشمم نیامد. زیر قاب عکس نوشته شده بود: «سردار شهید جواد حاجی خداکرم، فرمانده ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان».
نمی خندید، اما چهره اش متبسم بود. نمی دانم آیا او قوانین نظامی را موبه مو اجرا می کرد؟! ناگهان یاد خاطره ای افتادم که از سردار صالحی درباره خداکرم خوانده بودم:
همیشه رسیدگی به پرسنل زیر دست و تحت امرش در رأس کارها قرار داشت. آرزویش بود روزی پرسنل نیروی انتظامی از لحاظ مالی و امکانات معاش لااقل در سطح مردم عادی جامعه باشند. خیلی وقت ها از حق خودش به نفع آنها می گذشت. سردار تا روزی که شهید شد، زن و بچه اش در خانه اجاره ای زندگی می کردند. بارها سهمیه مسکن و حق زمینش را به پرسنل عائله مند بخشید. همیشه اعتراض می کردم، می گفتم: «این کار درست نیست، شما خودتان زن و بچه دارید باید به فکر آنها هم باشید.»
می گفت: این حرف ها را نزن، صالحی! چه طور می توانم وقتی این جا کسانی خدمت می کنند که شاید شش ماه یک بار هم در جیره غذاییشان گوشت نباشد، من به فکر تهیه امکانات رفاهی آینده بچه هایم باشم. این سربازها و درجه دارها دستشان به هیچ جا بند نیست، کمتر کسی به حرفشان گوش می دهد، در حالی که بزرگ ترین کارها در این نیرو به دست این ها انجام می شود.»
سردار در طول یک سال و شش ماه که در سیستان بود، خیلی کارها برای مردم و پرسنل محروم این منطقه انجام داد. در شب هفتش توی جمع سربازان، یکی خیلی بی تابی می کرد. انگار عزیزترین اش را از دست داده بود. از رفتارش همه کنجکاو شدیم. جلو رفتم و از او پرسیدم: «تو چه نسبتی با سردار داری که این طور بی تابی می کنی؟»
گفت: هیچ نسبتی. من او را فقط یک بار در عمرم دیده ام. یک دفعه که برای سرکشی به پاسگاه ما آمدند. وقت نماز من و سردار اتفاقی هر دو باهم برای وضو کنار حوض رفتیم. سر و وضعم خاکی و لباس هایم رنگ و رو رفته بود. پاهایم را که از پوتین درآوردم، چند جای جوراب هایم پاره بود. به سردار نگاه کردم. داشت نگاهم می کرد. خیلی خجالت کشیدم. سعی کردم پارگی جوراب هایم را پنهان کنم. سردار جلو آمد. دست روی شانه ام گذاشت و گفت: «بچه کجایی؟»
کرمان، قربان!
از کی مرخصی نرفتی؟
دو ماهه قربان.
چقدر از خدمتت مانده؟
یک سال قربان.
مرا برد پشت پاسگاه. دست کرد در جیبش یک بسته اسکناس درآورد و بدون اینکه بشمارد، گذاشت کف دست من. گفت «با این پول سر و وضعت را مرتب کن برو دیدن خانواده ات من با مسئول ات صحبت می کنم، برایت مرخصی رد کند.»
هاج و واج مانده بودم. زبانم بند آمده بود. نمی دانستم چه بگویم. در آن لحظه احساس کردم سردار یک فرشته آسمانی است که در هیبت سرداری بر من نازل شده. هرکس دیگر به جای ایشان بود، به خاطر سر و وضع نامرتبم حداقل چند روز برایم توبیخ رد می کرد.
حرف های صالحی برایم تازگی ندارد. سردار رفتارش با اکثر سربازهای وظیفه شناس و فقط همین طور با متنانت بود. با وجود مقید بودن به قواعد و قوانین نظامی، روح لطیفی داشت و هیچ وقت به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 