پاورپوینت کامل اروند، سفره ستاره های سوخته;گفت وگو با رزمنده گردان مسلم(ع) گردان خط شکن عرصه نبرد ۴۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اروند، سفره ستاره های سوخته;گفت وگو با رزمنده گردان مسلم(ع) گردان خط شکن عرصه نبرد ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اروند، سفره ستاره های سوخته;گفت وگو با رزمنده گردان مسلم(ع) گردان خط شکن عرصه نبرد ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اروند، سفره ستاره های سوخته;گفت وگو با رزمنده گردان مسلم(ع) گردان خط شکن عرصه نبرد ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

بیست سال از جنگ گذشته است؛ جنگی که شهید چمران می گوید وقتی شیپور آن نواخته می شود، مرد از نامرد مشخص می شود. درچنان روزگاری است که مردان شناخته می شوند. اگرچه سخت است ازمردانی باشی که یگانه روزگار خود بوده اند، اما هنوز با همان اعتقاد و روحیه بودن و بدون ادعا یا سروصدایی در گوشه ای دنج و خلوت با یاد و خاطرات گذشته خود روزگار گذراندن، شیوه همان مردان است. خوشا به حال کسانی که از بازخوانی پرونده وخاطرات گذشته خویش خجل وشرمنده نیستند! این مردان از جنس همانانی هستند که بر گذشته خویش شوقی بی پایان دارند.

سیدرحیم میرکریمی از جنس مردانی است که روزگاری با لباسی ساده و خاکی حماسه آفریدند. امتحان خود راپس داده، کرامتشان را اثبات کردند. روزگاری که در جدال مرگ و زندگی، گمانشان به فردا نبود.

خودت را مختصر معرفی کن!

سید رحیم میرکریمی، متولد سال ۴۷، گرگان، محله میرکریم؛ کارمند هلال احمر، متأهل و دارای یک فرزند.

در چه سنی به جبهه رفتی؟

اول دبیرستان و در شانزده سالگی اعزام شدم. شش مرحله اعزام شدم. به مدت ۴۵ روز در گهر باران آموزش دیدیم و در مرحله اول به غرب اعزام شدم؛ مریوان، محور جانوران، روستای گل چیره؛ از آخرین روستاهایی بود که وقتی کوموله می خواستند آذوقه هایشان را تامین کنند لازم بود از قله های آن روستا بگذرند. وظیفه ما نگهداری قله و تامین جاده بود تا از کمین ها در امان باشد. بار دوم به جزیره مینو در جنوب اعزام شدیم. مجموعاً نوزده ماه جبهه رفته ام.

یک بچه ۱۶ ساله، از یک خانواده متوسط و شاید قد و قواره اش از اسلحه اش کوچک تر بود، واقعا دنبال چه چیزی بودی؟ نمی ترسیدی؟

انسان متأثر از محیط و اطراف خود است. انقلاب، مجموعه خانواده ما را نیز تحت تاثیر قرار داد. در چنین فضایی رشد کردیم. فضای شور و حالی که در دفاع مقدس بود و نوعا شهادت رزمندگان و تشییع جنازه آنها، اعزام رزمندگان به جبهه و شور و اشتیاق بچه های بسیجی، جاذبه های بسیار بالایی داشت؛ اما ترس، هرگز.

واقعا نمی ترسیدی؟

شاید امروز بگوییم جوان شانزده ساله از تاریکی و کوه و کمر بترسد، اما باید برای نسل امروز فضایی را ترسیم کرد تا بداند ما در چه موقعیتی بودیم. من در آن هنگام و در شانزده سالگی جانشین قله بودم؛ یعنی باید نیروها را هر شب از داخل روستا با آن کوه ها و تاریکی و با آن حالت رعب و اسلحه از ضامن خارج و مسلح و با آن نگاه های از پشت پنجره اهالی روستا، می بردم و نیروها را سرجایشان می چیدیم و بعد از چیدمان باز به تنهایی برمی گشتم. آن فضا فضای دیگری بود. در آن سن و سال با رزم های شبانه، جنگل های رنو را درمی نوردیدیم.

در چه عملیات هایی شرکت داشتی؟

در خیلی از مناطق نگهداری خط و پدافند بودیم، اما در عملیات ها هم حضور داشتم. کربلای چهار در گردان خط شکن علی بن ابی طالب(ع) کربلای ده در ماووت در دو مرحله از عملیات. در مرحله اول عملیات کربلای ده گردان ما کاملا متلاشی شد و پس از همان مرحله، به گردان مسلم(ع) منتقل شدم. در گردان مسلم(ع) هم در مرحله ای دیگر از عملیات حاضر بودم که الحمدلله با موفقیت عمل کردیم. همچنین در عملیات دیگری با تیپ کماندویی ۵۸ مالک با فرماندهی نقی مشکور، بر روی بلندی های سلیمانیه شرکت داشتم. ما برای این عملیات آموزش های بسیار سختی دیدیم و به همراه کردهای عراقی در بلندی های سلیمانیه عمل کردیم. در عملیات عقب نشینی مجنون هم حضور داشتم و در تکِ عراق به مجنون در سال ۶۷ در گردان مسلم بن عقیل(ع) بودم که به فرماندهی حاج تقی ایزد بود و با عماد دادور، محمد رضا دیانی، مجتبی پهلوان، علی میرکریمی، مرحوم محمد رضا غلامپور، شهید احمد مومنی و شهید سید احمد حسینی بودیم. صدای اذان سید احمد در خانه های خرمشهر در قبل از عملیات، هنوز در گوش جانم است. حسین تازیکی، شهیدعباس سلامتی، حمید حق شناس و خیلی های دیگر بودند.

توی کربلای چهار با آن اتفاق عجیب که بچه های ما گرفتار عملیاتی از پیش لو رفته شدند، شما در آن خط شکن بودید. برای ما از آن عملیات بگویید؛ از همان لحظات اول که آتش تهیه منورهای خوشه ای و احساس غریب رفتن و دل کندن حاکم بود؛ فضایی که همه گمان می کردند فردا در بصره اند و ناگاه در آتش و ترکش گیرافتادند.

قبل از عملیات ها آموزش های سختی را می گذراندیم. کربلای چهار در گردان علی بن ابی طالب(ع) بودم به فرماندهی نقی صلبی با برادر عزیزشان که هر دو در این عملیات به شهادت رسیدند. پس از آموزش ها شبی به ما گفتند سوار مایلر ها شویم. آن شب آن قدر ما را در نخلستان ها چرخاندند تا صبح وارد خرمشهر شدیم. ترافیک بسیار سنگینی بود. شب عملیات هم می خواستیم وارد نهر عرایض شویم؛ ابتدا باید برای سوار شدن به قایق وارد نهرها می شدیم و حدودا هر ده نفر وارد قایق می شدیم. اروند شرایطی خاص دارد، با آن سرعت، وقتی در نیمه شب به بدنه قایق می خورد با آن هول و ولا، چشم انسان از کاسه بیرون می زند. وحشتی که موج آب ایجاد می کند، خود، چیز دیگری است. وقتی اوایل شب در حال سوار شدن به قایق بودیم تمام منطقه با منورها روشن بود؛ کاملا معلوم بود که دشمن در حال رصد ماست؛ یعنی لو رفته ایم. وارد قایق شدن ما باعث شد تا آتش تهیه عراق آسیب کمتری به رزمندگان بزند. چون خمپاره ها به آب می رفتند و کمتر ما را در معرض ترکش قرار می دادند. پیش از ما غواصان برای شکستن خط مقدم عمل کردند. غواصان ما حرکت کردند، ولی وقتی ما حرکت کردیم، هنوز به سمت قایق های ما آرپی جی می خورد؛ هنوز خط اول شکسته نشده بود. بچه ها داخل آب می ریختند. توی قایق ما همه بچه های میرکریم، سبزه مشهد بودند؛ محمدرضا کرم نژاد، محمدرضا دیانی، مهدی پهلوان، مرحوم غلام پور و جمعی دیگر. خط کاملاً شکسته نشده بود. عراقی ها به سمت ما شلیک می کردند. هفتاد هشتاد تا قایق در آن شب نخلستان، موج و اروند پر سرعت. یک آرپی جی به جلوی قایق ما اصابت کرد، اما کمانه کرد. بالاخره رسیدیم به آن سوی اروند، ولی نه در جای برنامه ریزی شده. مجبور شدیم پیاده شویم. وقتی از قایق پایین پریدیم، تا گردن داخل آب یخ اروند افتادیم که پر از تله های از پیش طراحی شده بود و خورشیدی هایی که حدود دو برابر قدّ ما بود. مسیری را طی کردیم تا به جای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.