پاورپوینت کامل نماز جماعت با بوی ماهی ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نماز جماعت با بوی ماهی ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نماز جماعت با بوی ماهی ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نماز جماعت با بوی ماهی ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

چند روزی بود که کارشان شده بود خوردن و خوابیدن. چه خوابی! زیر مانور اسکادران پشه ها!؟ و چه خوردنی؛ صبح نان و چایی و سیب زمینی، ظهر، سیب زمینی و نان و دوغ، شب، نان و گوجه و سیب زمینی. البته با بوی ماهی رودخونه و گاهی با طعم ماهی، کنسرو هم می دادند شش نفر یکی هفته ای یک بار! بچه ها قوطی هایشان را برداشته بودند نمکدون وسط سفره و برای تجدید قوا برای گرفتن روحیه مقرشان کنار رودخونه بود هر وقت کارشون یا بهتر بگم خوردن! و خوابیدنشون تموم می شد می رفتند تماشای ماهی که برای بچه ها زبان در می آوردند.

هرکه می دیدشان هوس می کرد بپره تو آب و یکی از اون چاق و چله هاشون را می گرفت اما هیچ وسیله ای برا صیدشون نبود؛ هرگونه انفجاری هم ممنوع بود یعنی استفاده از نارنجک و… مساوی بود با دادگاهی شدن! اون قدر ماهی ها پررو شده بودند یه روز دسته جمعی اومده بودن قسمت کم عمق رودخونه برای پیک نیک تا جایی که طاقت حمید طاق شد. پوتین هایش را درآورد، پاچه شلوارش را بالا زد و دوید دنبال ماهی ها، با چی؟ با دست خالی! بچه ها کنار رودخونه حمید رو تشویق می کردن «بُدو، بُدو، حمید بدو. بُرو، بُرو، حمید برو». حمید همین طور که دنبالشون می کرد، لیز خورد و صدای ناله اش به آسمان رفت. بچه ها غش غش خندیدند. اون طرف تر میثم داد زد هی حمید، ببین فرموندشون برات زبون درمی یاره! حمید مشتش را توی آب کوبید و گفت: «من تسلیم بشو نیستم، بالاخره کبابتون می کنم. حالا بخندید، نوبت خندیدن ما هم می شه».

دو روز از لیز خوردن حمید و فرار ماهی ها از چنگ او گذشته بود که یک دفعه بچه ها با یه حاج آقایی توی مقر روبرو شدند. شب که نماز جماعت تو مقر به پا شد، عبای شیری رنگ تابستانی حاجی هنگام گفتن احکام وسط نماز بدجوری حمید رو توی خودش بُرد. حمید که همیشه با تموم شدن نماز سریع خودش رو به سنگر می رسوند این بار شده بود مرید پروپا قرص امام جماعت و حاج آقا را دم سنگر تبلیغات بدرقه کرد، میثم تو راه متوجه حمید شد که حمید با چه طرفند هایی خودشو به حاج آقا نزدیک می کنه و عباش رو با دستاش ورانداز می کنه!؟

دم در سنگر تبلیغات، حاج آقا به حمید و میثم پیشنهاد کرد اونا شام را در داخل سنگر تبلی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.