پاورپوینت کامل پیکان ۵۷، پراید ۷۵ ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیکان ۵۷، پراید ۷۵ ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیکان ۵۷، پراید ۷۵ ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیکان ۵۷، پراید ۷۵ ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

چشمام که وا شد، فقط چشمای اون بود توی چشمام؛ فتانه. بدجوری ترسیده بود انگاری. فکر کرد نفهمیدم، ولی من که فهمیدم. گره کج و کوله روسری اش داد می زد چه جوری خودش رو رسونده تا اینجا. الهی دو نصف شه اونی که خبر برات آورده فتانه. خبر شهادتش رو بدم ننه اش الهی! نصف عمرت کرده. ولی تو که می دونی من آفت ببین نیستم، ولی… ولی… این دفعه مثل این که بد آفت دیدم!

یه وقت فکر نکنین دزدکی گوش کردما، اصلاً هم خیال نکنین نصف شب پرونده ام رو زیر و رو کردم، بالاخره اطلاعات عملیاتی بودن، یه جاهایی باید به درد بخوره دیگه. حرف ترکش و نخاع و ویلچیر و اینا بود بیشترش. دلم طاقت نیاورد، قشقرقی به پا کردم بیا و ببین. دکتر اینا حسابی کلافه شدن از دستم. آخرش دکتر قاطی کرد و گفت: ببین بچه، سرپا وایستادن، ممنوع! می خوای فلج نشی، بشین یه گوشه، شلوغ هم نکن!

مثل اینکه بله حاجی، جبهه رفتن دیگه تعطیل! بازم خدا رو شکر که می تونیم نون خونواده رو دربیاریم. ما که اهل ضرب و تقسیم و درصد درآوردن نبودیم از روز اول. خدا حواسش به ما بود. می دونست ما به جز بوق زدن، بلد نیستیم جور دیگه ای نون درآریم، کجایی پیکان ۵۷ من! کجایید بچه های خط راه آهن شوش!

بعد از هفت هشت روز که مخل اعصاب کل پرسنل بیمارستان شدم، به زور فرستادنم خونه، بیست روز پیش از موعد، ولی به شرط استراحت بیش از موعد! پا که گذاشتم توی حیاط و چشمم افتاد تو چشمای زرد قناری، دلم هوری ریخت پایین. زبون بسته چه خاک و خُلی نشسته بود روش. گفتم فتانه، تا سه تا بوق به عشق بچه های خط نزنم، تو نمی یام. گیر داده بودم. بدو بدو سوئیچ آورد، بوق بوق بوق… آخی!

یه چند روزی گذشت، دلم طاقت نیاورد. مونده بودم چه جوری فتانه رو راضی کنم، نمی گذاشت یه استارت به این زبون بسته بزنم، می گفت صدای رینگ پیستون رو بشنوی، کارت تمومه! دیگه فلک حریفت نیست. هوای بچه های خط می زنه به کله ات. من هم که کوتاه بیا نبودم. شب ها می شستم لب حوض، رخ به رخ زرد قناری، واسه اش از حامد اینا و ممد اینا می گفتم. فتانه می گفت دیوونه می شی آخرش. خلاصه دید حریف من یکی نمی شه، رضایت داد، به شرط روزی یه سرویس.

انگار تنهایی سه تا تانک خودی رو پس گرفته باشم. پریدم پشتش، چقدر دلم واسه اش تنگ شده بود. استارت اول، استارت دوم، استارت سوم م م م م… ای ول زرد قناری، دمت گرم! ابوالفضل مکانیک، عباس تعویض روغنی و کریم کارواش! زرد قناری شد عین روز اول. زبون بسته آب ندیده بود دو سال.

اولش با روزی یک سرویس شروع شد، تفریحی! بسوزه پدر رفیق ناباب. یواش یواش شد روزی دو سرویس، سه سرویس و ییهو چشم باز کردم دیدم تا خرخره افتادم توی خط و دیگه راه برگشتی هم نیست. سعید اینا بستنم به تخت، افاقه نکرد، محسن اینا پنچر کردن چهار چرخامو، فایده نداشت.

کمردرد هم پاپی ام شده بود، ول نمی کرد. فتانه می گفت خیاطی بلدم، نمی بخشمت اگه بلایی سر خودت بیاری. کوتاه اومدم تا یه بار دیگه بریم پیش دکتر. ح

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.