پاورپوینت کامل انقلاب ما در جنگ باز تولید شد ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انقلاب ما در جنگ باز تولید شد ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انقلاب ما در جنگ باز تولید شد ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انقلاب ما در جنگ باز تولید شد ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

میزگرد نقد و بررسی تاریخ نگاری دفاع مقدس در ارگانهای دولتیبا حضور حجه الاسلام استاد فخرزاده از مرکز تاریخ شفاهی حوزه هنری و استاد نیکبخت از مرکز اسناد انقلاب اسلامی

اشاره: خیلی ها از جمله نویسنده کتاب خاطرات عزت شاهی و احمد احمد در دوره هایی از استاد فخرزاده استفاده کرده اند و ثمرات کار ایشان قابل شمارش نیست. ایشان و استاد نیکبخت، سوالات ما در مورد نقایص متعدد موجود در حوزه خاطره نگاری جنگ در ارگان های دولتی را پاسخ گفتند و به ریشه یابی آنها و بررسی راهکاری رفع آنها پرداختند. این مصاحبه در غرفه امتداد در نمایشگاه مطبوعات امسال صورت گرفت که اینک در اختیار شما قرار می گیرد.

آغازی با آزمون و خطا

فخرزاده: ما همه چیزمان بعد از انقلاب بر پایه آزمون و خطا و دانش هایی که افراد داشتند، شکل گرفت که طبیعی هم بود. چراکه انقلاب اسلامی پیروز شد؛ ولی کشورهایی که پیرامون مان بودند، حتی آنهایی که کارهای پژوهشی انجام می دادند، حاضر نبودند ما را راهنمایی و کمک کنند و ما هم یک داشته قدیمی نداشتیم که بخواهد پشتوانه علمی مان باشد؛ همین شد که سعی کردیم با آزمون و خطا جلو برویم. در جنگ هم با این که یک ارتش کاملا سازماندهی شده و یا مثلا مسلح شده داشتیم، اما به دلیل مشکلاتی که بود، خیلی موفق نبودند و اگر نیروهای مردمی نمی آمدند و بچه های بسیج نبودند، چه بسا ما الان وضعیت دیگری داشتیم. ولی خُب، بچه ها با همین تجربه های اولیه شان، بعضی ها با تجربه سربازی شان، بعضی ها با آموزش های ابتدایی که دیدند، وارد دفاع شدند و تجربه کسب کردند و کم کم به فرماندهان لایق، شجاع و توانمندی بدل شدند که تجربه های خودشان را در اختیار دیگران هم قرار می دادند.

دفترچه های ثبت خاطرات

فخرزاده: زمینه های دیگری هم در این جا اتفاق افتاد که از جمله آنها خاطره نگاری بود. از سال ۶۰ بچه های سپاه، کار خاطره نگاری را شروع کردند؛ بدین ترتیب که دفترچه خاطراتی را چاپ کرده و از رزمنده ها خواسته بودند که خاطره هایشان را بنویسند. فکر می کنم چیزی حدود یک میلیون نسخه تولید و توزیع کردند. من چون در ابتدا خودم حضور نداشتم، همان جا به عنوان یک رزمنده، دفترچه ای گیرم آمد.

تا مدت ها این کار ادامه داشت و یادم هست که سال ۶۴ در کردستان، توی انبار بچه های تخریب، اینها را دیدم که هنوز توزیع نکرده بودند. جالب بود که یک نقشه هم در انتهای این کتابچه ها بود که مناطق تجاوز دشمن و پاسخ ایران و گسترش انقلاب را نشان داده بود که بعدا از این نقشه در سازمان ملل به عنوان یک سند استفاده شد و گفتند که این فلش ها، یعنی اینها می خواهند این مناطق دنیا را بگیرند! که برای ما خیلی جالب بود و خنده دار بود. البته برگشت این دفترچه ها خیلی کم بود و شاید از آن یک میلیون جلدی که توزیع شده بود، هزار عدد هم برنگشت، آن هم با مطالب ضعیف!

ضبط صوتی خاطرات

فخرزاده: بعد گفتند چه کار کنیم؟ ضبط های خبرنگاری تهیه کردند و رفتند سراغ رزمنده ها. من از این زمان با دوستان آشنا شدم. به سراغ رزمنده ها می رفتند و می گفتند آقا یک خاطره ای، سوژه جالبی داری برای ما تعریف کنی؟ خُب آنها هم تصور می کردند منظور از خاطره جالب، یعنی خاطره ای که حتما یک ویژگی عجیب و غریب داشته باشد! لذا می گفت نه! من خاطره جالبی ندیده ام! یا خاطره ای را می گفت بدون این که بیان کند این خاطره کجا اتفاق افتاده است! شاید به این خاطر که آن موقع فضا، سالم و صادقانه بود و فکر نمی کردند که بعدها اینها را زیر سؤال می برند، لذا استناد خاطره را رعایت نمی کردند.

یادم هست با این دوستان که می نشستیم و بحث می کردیم، می گفتیم خُب آقا این که این خاطره را تعریف کرده، چه کسی است؟ یک رزمنده اسلام که نشد! از کدام لشگر است؟ از کدام یگان است؟ این خاطره کجا اتفاق افتاده است؟ فرض کنید فردا همین آقا بگوید الکی گفتیم، چه می شود؟ استنادش چی است؟ بعد شروع کردیم دستورالعمل تهیه کردن و لیست سؤالاتی را آماده کردیم که آنها را می فرستادیم و می دیدیم بعضا به آنها جواب نمی دهند! البته مصاحبه، سوال جوابی نمی شود وحتما کسی که دارد مصاحبه می کند باید مصاحبه گر فعال باشد. چون غالبا آدم ها می روند به سمت یک پاسخ مختصر و کوچک و یا از مطلب اصلی دور می شوند و یا درد دل ها و گله های خودشان را بیان می کنند! به هر حال مدام با آزمون و خطا جلو آمدیم تا در نهایت به روش ها و نکاتی رسیدیم؛ به طوری که مثلاً بعد از بیست و چند سال سابقه، وقتی در یک جلسه دانشگاهی داشتم تجربیاتم را ارائه می کردم، استادی که آنجا بود و کارش این بود که با منابع خارجی ارتباطات داشت گفت: این چیزهایی که شما گفتی، سال ها پیش توی غرب به عنوان یک روش تدوین شده و من تأسف خوردم که چرا این، اول کار به دست ما نرسیده است؟ چون واقعا آن موقع ما هیچی نمی دانستیم و البته مقصر را دانشگاه ها می دانم. چون اگر قرار بود یک کار علمی صورت بگیرد، همان طور که بسیجیان آمدند و برای جنگیدن اسلحه در دست گرفتند، همان طور که آمدند در بحث جهاد دانشگاهی و جهاد سازندگی، خیلی از مهندسین کار مهندسی انجام دادند و نقش آفرینی کردند، به نظر می آمد در بحث فرهنگی هم باید دانشگاه نقش را ایفا می کرد و آنجا حضور پیدا می کرد، اما این جاها، جایشان خالی بود! قهرا در این خلأ مجبوریم با آزمون و خطا کارها را پیش ببریم!

خاطره نگاری متولی ندارد

فخرزاده: الان بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، دیگر نباید شاهد آزمون و خطا در این زمینه باشیم. اما به نظر می رسد در این امر متولی وجود ندارد، یعنی هم وجود دارد هم ندارد! از این طرف سازمانی به نام بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس وجود دارد که وظیفه اش در این زمینه تعریف شده که هدایت و راهنمایی کند، اما فی الواقع دستورالعمل هایی ندارد و تهیه نکرده و نظارتی بر کارها ندارد و از این بابت که ارائه ندادند، در واقع وجود ندارد. بنابراین به نظر می رسد که با این تجربیات و یافته های علمی که سازمان ها و افراد مختلف دارند، دیگر الان نباید کاری را انجام بدهیم که در همان پله های اولیه دوران دفاع مقدس مان انجام می دادیم. الان قطعا باید آدم ها آموزش دیده باشند و بعد وارد حیطه عمل و کار بشوند و هدف و تقسیم بندی کارها هم معلوم باشد.

کارهایی که باید می شد و نشد!

نیکبخت: در واقع دفاع مقدس ادامه انقلاب اسلامی بود و انقلاب را هم تحت الشعاع قرار داد. بعد از دوره سازندگی کم کم بحث خاطرات دوران انقلاب مطرح می شود! گرچه خاطرات رزمندگان از همان ابتدای جنگ در روزنامه ها و نشریات منتشر می شد. پاسدار اسلام، کمیته اسلام و نشریات مختلف، به خاطرات رزمندگان توجه داشتند.

در دوره دفاع مقدس با آزمون و خطا پیش رفتیم و به جاهایی رسیدیم، اما در دوره ای که بایستی کارهای بنیادی صورت می گرفت، متأسفانه صورت نگرفت. ما باید خودمان را از دو جهت نقد بکنیم. یکی از جهت جایگاه رزمندگان در جامعه که با سوء مدیریت و صرفا قائل شدن سهمیه رزمندگان و شاهد، جایگاه رزمنده جایگاه کسی شد که صرفا چند بار به جبهه رفته و بعد دنبال مدرک دانشگاهی است(!) که این نگاه غیرکارشناسانه به مدیریت فرهنگی جامعه در حوزه رزمندگان بود. برعکس، در کشورهای دیگری مثل ژاپن، کسی که در جنگ جهانی دوم افتخار آفریده، به سینه اش مدال می زند و افتخار می کند و جامعه این افتخار را برایش قائل شده است یا حتی در کشورهای کوچکی مانند جمهوری آذربایجان، قهرمانان جنگ جهانی دوم شان را تکریم و احترام می کنند.

جنگ و انقلاب، هویت ما هستند

نیکبخت: فرهنگ ایرانی ما، فرهنگ شفاهی است و این یکی از نقاط ضعف ماست که تبعاتش را هم در حوزه دفاع مقدس و هم در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی شاهدیم. از طرفی خیلی از شخصیت ها را داریم که حاضر نیستند بعد از سالیان سال، خاطراتشان از حضرت امام یا جنگ بازگو کنند. می گویند من اگر خاطراتم را بگویم، ممکن است آن قربه الی اللّه و نیّتی که داشته ام بهش خدشه وارد شود! این نگاه غلطی است که به تاریخ نگاری ما ضربه وارد کرده است.

نکته دیگر، عدم توجه متولیان خاطره نگاری به مسئله آموزش است که آن را پیگیری و مدیریت نکردند. این آموزش می توانست حتی در نشریات فعال آن دوران، مثل پاسدار اسلام یا امید اسلام یا زن روز یا کیهان و یا اطلاعات، صورت بگیرد. اما مسئله اصلی این است که متولیان فرهنگی به دو مقوله انقلاب و دفاع مقدس به عنوان بخشی از هویت ملی ایرانی ما چه در آموزش و پرورش، چه در دانشگاه ها، چه در ارشاد و چه در صدا و سیما نگاه نکردند و این کاستی ها ایجاد شد.

وقتی به کتاب درسی فرزندم که در دوره راهنمایی تحصیل می کند، نگاه می کنم، می بینم توی کتب درسی شان، چند درصد بحث انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هست که به این بچه منتقل بشود. در واقع نسل های بعدی ما باید از دبستان و از طریق این کتب با این مسائل ارتباط بگیرند تا به دانشگاه برسند، اما چون کمرنگ است، می بینیم یکی از مسائل فعلی ما، بحران هویت در بین جوان هاست.

در برخی کشورهای خارجی برای بچه ها، ضبط خاطرات پدر بزرگ و مادربزرگ به عنوان تکلیف درسی است اما در این جا می بینید که متأسفانه هنوز گروه های تاریخ دانشگاه های ما، اصلا تاریخ انقلاب اسلامی را تاریخ نمی دانند! یعنی به مقوله انقلاب اسلامی هنوز نرسیده اند و در دوره رضا شاه و رضا خان مانده اند! البته مراکز مختلفی از مرکز اسناد انقلاب اسلامی تا خود بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و دیگران، همه به نوعی درگیر این موضوع هستند، اما هیچ سامانه و هیچ راهبرد کلانی نسبت به موضوع نداشته ایم و متأسفانه اگر دیر بجنبیم، خیلی از فرصت ها از دست می رود.

همه مردم در دفاع سهیم بودند

فخرزاده: دفاع ما، جلوه های گوناگون و ابعاد متعددی داشته است. بعضی ها می گویند از این همه مردم، فقط یک تعدادی می رفتند جبهه و می جنگیدند؟! در صورتی که به نظر من، این عدم درک صحیح از دفاع است. خیلی ها در این جنگ سهم داشتند. مردم جنگ زده ای که خانه هایشان مورد هجوم واقع و تخریب شد و مجبور شدند کوچ اجباری کنند؛ اگر بررسی کنید، می بینید که اینها چه سختی ها و رنج هایی را، نه در یک روز و یک ماه و یک سال، بلکه هشت سال و بیشتر از آن تحمل کردند. به اجبار در اتاق هایی کوچک، مجموعه چند خانواده زندگی کردند بدون منابع مالی؛ چرا که قبلا درآمدشان از مغازه و شغلی بوده که داشتند و حالا آمده اند در یک شهری که آنجا هیچ چیزی ندارند! بعد هم که رفتند به مناطق جنگ زده شان، تا آنجا بازسازی شد و راه افتاد، سال ها گذشت و خیلی از آن شهرها هنوز هم که هنوز است مشکلات دارند! اینها یک بار هم دَم نزدند. یک بار حرف نزدند. یک بار اعتراض نکردند. یک بار راهپیمایی نکردند. خُب این سکوت، خودش یک همکاری و همیاری است. اما این ها را ما ندیدیم!

درباره شهیدی از ایلام کار می کردم. دیدم خانواده اش توی مناطق چادر زده بودند که بمباران می شود و خانواده شان آسیب می بینند و تعدادی از آن ها شهید می شوند، ولی او فقط می آید سری می زند و دوباره برمی گردد به جنگ! خُب، این خانواده بدون مرد که ناملایمات را تحمل کرده، عضوی از این مجموعه بوده است. آن خانواده هایی که کمبودهای زمان جنگ را دیدند و جبهه را کمک کردند؛ اون آدم هایی که توی کارخانه ها داشتند امکانات تهیه می کردند؛ اون مسئولانی که با وجود همه محاصره هایی که پشت سر گذاشتیم و همه دنیا سعی داشتند ما را به زانو دربیاورند، می رفتند و می گشتند و نیازمندی های دفاع ما را فراهم می کردند، اینها را ندیدیم.

ثبت این همه خاطره، نهضت می خواهد

فخرزاده: کسی می تواند بگوید مثلا، چون امام در صحنه جنگ نبودند، اصلا با این دفاع رابطه ای نداشته است؟! به هر حال اشخاص جلوه های گوناگونی دارند. این ها همه عظمت دارد که پرداختن به این ها به نظر من خیلی کار می خواهد و از عهده یک سازمان و یک تعداد مرکز، اصلا برنمی آید. ما اگر بخواهیم این کار را بکنیم، به نظر من، همت ملی سازمانی مردمی می خواهد. فقط باید کسی بنشیند فکر این را بکند که چگونه زمینه مشارکت را فراهم بکند. کتابی را آقای اصغر کاظمی نوشته اند به نام «دسته یک» که حدود ۹۰۰ صفحه است و ماجرای یک شب از یک عملیات یک دسته است! آقا که این کتاب را خواندند و گفتند:«ما برای هر شب و برای هر تیمی و دسته ای باید همچین کتابی را تهیه کنیم.» این هم تازه برای فضای آدم هایی که مستقیم درگیر دفاع بودند. پشتیبانی جنگ و خانواده ها و این حرف ها و بمباران شهرها، این ها بماند. این ها را که ما اصلا دنبالش نرفتیم! ما اصلا درباره جنگ زده ها کار خاصی نکرده ایم. این عظمت فقط باید زمینه مشارکت را فراهم کند.

ساختارهای خودمان را ایجاد نکردیم!

فخرزاده: راجع به عظمت این مسئله باید به رابطه دفاع ما با انقلاب نیز فکر کرد. اولاً که تمام این دفاع، دفاع از انقلاب بود. ثانیا هر انقلابی که پا به عرصه وجود می گذارد، برای ساری و جاری کردن فرهنگ و باور خودش باید لوازمش را فراهم کند و لوازم فراهم کردن، یعنی این که ساختار سازی بکند. وقتی مثلا مارکسیست ها در یک کشوری حاکم می شوند، بلافاصله می گویند ما باید اقتصادمان را تغییر بدهیم و اقتصاد مبتنی بر اندیشه های خودمان را طراحی کنیم. لذا تعریف شان از روابط انسانی و اجتماعی را هم به ساختار تبدیل می کنند و مبنایی را پایه گذاری می کنند. اما تا انقلاب ما به خودش آمد، حملات شروع شد! اگر واقعا معدل سنی بچه هایی که حضورشان در رهبری و راهبری انقلاب جدی بود را بگیریم، چقدر می شود؟ چقدر تجربه داشتیم که حالا بگوییم یک پشتوانه علمی وجود داشته باشد که ما بتوانیم بلافاصله ساختارها را جایگزین کنیم؛ نبود! تا به خودمان آمدیم، با گروهک ها و درگیری های داخلی و جاسوسی ها و شورش های مرزی آن قدر مشکلات برای ما فراهم کردند تا این که جنگ هشت ساله اتفاق افتاد و بخش عظیمی از توان و انرژی نظام ما را به خودش جذب کرد. بنابراین ما خیلی دست به تولید ساختار نزدیم؛ یعنی آموزش و پرورش ما، همان آموزش و پرورش زمان شاه است. ساختار، همان ساختار است؛ ارشاد ما همان ساختار است؛ ارتش ما همان ساختار است؛ ادارات و سازمان های ما همان ساختار است؛ اقتصاد ما، همان ساختار است. لذا نباید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.