پاورپوینت کامل من و چاخان چی های محله ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل من و چاخان چی های محله ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من و چاخان چی های محله ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل من و چاخان چی های محله ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۱۴
آقاجان با خنده ای که ترجمه نوعی از گریه بود گفت: همین مان مانده بود که تو بروی جبهه، مطمئن باش پایت به آنجا برسد صدام دودستی تو سرش می زند و جنگ تمام می شود.
کم نیاوردم و گفتم: من باید بروم. همین.
آقاجان ترش کرد و گفت: رو حرف من حرف نیار. بچه هم بچه های قدیم. می بینی حاج خانم؟
مادرم که از سر صبح در حال اشک ریختن و آبغوره گیری بود، یک فین جانانه در دستمال کاغذی کرد و با صدای دورگه گفت: رفته اسم نوشته و قراره یک هفته دیگه اعزام بشود.
آقاجان گفت: ببین پسرم، تو بعد از هفت هشت تا بچه مرده برای ما، زنده ماندی. حالا می خواهی دستی دستی خودت را به کشتن بدی. فکر من و مادر پیرت را نمی کنی؟
چشمانش خیس شد. دلم لرزید. همیشه آقاجان با این حرفش پنجرم می کرد. اما این بار تصمیم گرفته بودم گول نخورم.
– من می روم. شانزده ساله هستم و رضایت هم نمی خوام. امام گفته. پس من هم می روم.
آقاجان کفری شد و فریاد زد: باشد. ببینم تو پیروز می شوی یا من!
قرار بود روز بعد یک نفر از طرف ستاد اعزام به جبهه در محل در باره ام تحقیق کند. شهرمان کوچک بود و همه از جیک و پیک هم خبر داشتند. نمی دانم این تحقیق و سؤال و جواب، دیگر چی بود که آتش اش دامن ما را گرفت. با هزار مکافات و سختی توانسته بودم ثبت نام کنم. بعد نوبت مراسم جوابگویی به سوالات شرعی و سیاسی شد. از نماز وحشت تا انواع وضو و غسل و شکیّات پرسیدند و منِ بدبخت که رساله امام را سه بار کلمه به کلمه خوانده بودم با مصیبت جوابشان را داده بودم. حالا مانده بود بیایند تو محل پرس و جو کنند که آدم درست و حسابی هستم یا نه. از یکی از بچه ها که آن جا خدمت می کرد شنیدم که قرار است آن روز برای تحقیق بیایند، حتی طرف را هم شناسایی کردم.
صبح اول وقت از دم در ستاد اعزام به جبهه با حفظ فاصله او را تعقیب کردم. پیش بینی همه چیز را کرده بودم. یک کلاه کشی سرم کردم و عینک دودی هم زدم که کسی نشناسدم. اسم تحقیق کننده کریم بود. کریم اول بسم اللّه وارد دکان مش تقی ماست بند شد. پشت سرش وارد ماست بندی شدم. کریم از مش تقی پرسید: حاج آقا شما حسین ایران نژاد را می شناسید؟
مش تقی خیلی خوب مرا می شناخت. همیشه احترامش را نگه داشته و در مسجد کفش هایش را جفت کرده بودم. می دانستم که قبولم دارد و همیشه برایم دعای خیر می کرد.
مش تقی اول لب گزید، بعد با صورت سرخ شده گفت: ای دل غافل! باز کفتربازی کرده؟
نفس ام بند آمد. کم مانده بود غش کنم. کریم با تعجب پرسید: مگر کفتربازه؟
مش تقی سر تکان داد و گفت: ای برادر! اهل محل از دستش ذلّه شده اند. همیشه رو پشت بام کفتربازی می کند. نمی دانید پدر و مادرش را چه قدر اذیت می کند.
کریم تند تند روی برگه اش چیزهایی نوشت. بع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 