پاورپوینت کامل هر که مرد است، مثل او باشد;گفت وگو با علی دلبریان درباره شهید نورعلی شوشتری ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هر که مرد است، مثل او باشد;گفت وگو با علی دلبریان درباره شهید نورعلی شوشتری ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هر که مرد است، مثل او باشد;گفت وگو با علی دلبریان درباره شهید نورعلی شوشتری ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هر که مرد است، مثل او باشد;گفت وگو با علی دلبریان درباره شهید نورعلی شوشتری ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

۵۸

اشاره: روی صندلی روبه رویش که نشستم چهره اش و یادداشت های توی دستش نشان می داد که حرف های زیادی برای گفتن دارد. راهکار، خاطره و نقد همه با هم بود و جمع این ها مصاحبه ای متفاوت را رقم زد. شهید شوشتری در دوره ای فرمانده آقای دلبریان بوده است.

در همان مسیر بود

نوجوان بود که رفت جبهه، با یک «ام یک»، پشت خاکریز تو خط ابردان ایستاد. کم کم همین شوشتری فرمانده گردان، لشکر و جانشین نیروی زمینی می شود. این شوشتری همان مردی است که موهایش توی جنگ سفید شده است. رفیقش برونسی، توی چهارراه خندق له می شود. رفقای دیگر توی عملیات خیبر و علقمه به شهادت می رسند و جنازه هاشان توی منطقه می ماند. حالا بیست وچند سال پس از جنگ، مو و محاسن سفیدش در منطقه سیستان و بلوچستان پر از خون می شود. یعنی هنوز در همان مسیر قدم برمی بردارد.

یک الگوی خوب امروزی

الگوی قشنگیه، چرا ما از این ها استفاده نمی کنیم. اگر تا دیروز می گفتیم بیایید بیست سال جنگ ما را ببینید؛ جوان ما می گفت: آن زمان اگر من هم بودم می رفتم. این به دنبال توجیه است. گریز می زند، فرار می کند، بیا مثل شوشتری زندگی کن. دلیل دیگری هم که تقریباً راه گریز منطقی بود و دهان ما را می بست این بود که می گفتند: خیلی از بچه های جبهه اهل دنیا شده اند. بعضی ها برای گریز از خدمت می آیند نقطه ضعف ها را می گیرند. آدم های بد را الگو قرار می دهند. حرف من این است که چرا آدم های خوب را الگو قرار ندهیم؟ خیلی ها از چراغ قرمز عبور می کنند، خیلی ها هم ساعت یک نصف شب پشت چراغ قرمز ترمز می زنند، شوشتری از این ها بود.

عهد بستم در این لباس شهید بشوم

دوستان می گفتند: زمان بازنشسته شدنش بوده، هر چی می گفتند: آقا بیا برو بازنشسته شو! یک عمر توی جبهه بودی و خدمت کردی، بیا برو آب و هوایی تازه کن. این لباس را رها کن. شوشتری جواب می دهد: «من عهد بستم با آرمان های بسیج که در این لباس شهید شوم»!

اگر سپاه نبود کشور هم نبود

چرا شوشتری بلند می شود می رود؟ می توانست چند نفر را از طرف خودش بفرستد. نیاز نبود که خودش از تهران برود به مناطق محروم، آن هم نه یک بار نه دوبار دفعه پنجمش بود. خون شوشتری در دهه ۸۰ ثابت کرد که سرداران ما در همه زمان ها جلودار هستند. در زمان جنگ، وقتی به بچه ها می گفتند: بروید جلو. خودشان هم می رفتند، این طور نبود که در لفظ باشد. همه چیز عملی بوده. در این اتفاق حقیقتاً من به صحبت سیدروح الله پی بردم که فرمودند: «اگر سپاه نبود کشور هم نبود.»

امید بچه ها بود

توی لشکر می گفتند اگر کسی جوابتان را نداد بروید پیش سردار شوشتری. بچه ها می رفتند کمین می کردند تا برای نماز بیرون بیاید، چون دفتردارش راه نمی داد، حالا به دلایل نظامی. برای نماز که بیرون می آمد، همه دوره اش می کردند. بعضی از سربازها می گفتند: ما نان آور خانه هستیم؛ دستور می داد بررسی کنند که اگر حرفش درست است ظهرها از پادگان خارج شود. این همان سرداری است که وقتی توی عملیات می خواهند عقب نشینی کنند، خودش با موتور تک تک سنگرها را سر می زند که نکند یک بسیجی جامانده باشد و اسیر شود.

سردار خادم محرومان

فدای تو شوشتری که خون تو و صبر تو ثابت کرد که سرداران ما باید مثل شوشتری باشند! ده روز قبل از شهادتش در تلویزیون دیدم که مصاحبه می کردند با سردار. می گفت ما می خواهیم محرومیت زدایی کنیم ببینیم چه طرح هایی می شود اجرا کرد که برای جوان ها شغل ایجاد کنیم؛ بعد من با خودم گفتم که آقای شوشتری مگر مسئول اشتغال زایی جوان ها است؟

خدا عاقبتمان را به خیر کند

شوشتری ها مثل شیشه عطرند، وقتی شکسته می شوند بوی خوششان در فضا پخش می شود. این ها حاضر نیستند از کارهای شان بگویند و به ما هم اجازه نمی دهند که چیزی بگوییم. در یک جلسه ای صحبت می کردم. گفتم: سردار شوشتری همچنان بسیجی مانده. بعدها در جلسه ای مرا دید گفت: آقای دلبریان، خدا عاقبت من و شما را به خیر کند.

ظرافت مدیریت داشت

اگر می رفتی پیشش، مثلاً می گفتی: فلانی تخلف کرده، بلافاصله تصمیم نمی گرفت. نظرش برنمی گشت. خیلی ظرافت داشت. دقت می کرد. از چند نفر سؤال می کرد گاهی می شد طرف می آمد کلی گله می کرد، مثلاً می گفت: سردار، آشپزخانه کم کاری می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.